۱۳۹۳ دی ۱۸, پنجشنبه

حقوق طبیعی (2)


پروفسور دکتر وینفرید شرودر
برگردان شین میم شین

II
نتیجه نهائی عملی

·        نتیجه نهائی عملی حاصله از تئوری های اجتماعی مبتنی بر حقوق طبیعی و یا حقوق عقلی بشرح زیرند:

1
·        اگر قانون طبیعی مبناء قرار داده شود، آنگاه توسعه تاریخی بمثابه یک روند زوال و فساد تفسیر خواهد شد.

الف
·        بدین طریق نظام اجتماعی و دولتی موجود یا به انتقاد ویرانگر سپرده خواهد شد

ب
·        و یا بمثابه سد راه روند زوال و تباهی، مورد تأیید قرار خواهد گرفت و مشروع شمرده خواهد شد.
·        مثلا اعلام خواهد شد که نظام اجتماعی و دولتی موجود، نظامی است که از سوی خدا به عنوان پاداش و یا مکافات اعمال انسانی  مقرر شده است.

2
·        اما اگر برعکس، اوضاع طبیعی آغازین منفی تلقی شود، آنگاه تاریخ بشریت بمثابه یک روند پیشرفت جلوه گر خواهد شد که در جهت تغییر نظام موجود و در راستای جایگزینی آن با نظامی معقول حرکت می کند.

الف
·        بدین طریق در تاریخ تئوری های اجتماعی مبتنی بر حقوق طبیعی، تاریخیت «حقوق طبیعی» بوضوح تمام خودنمائی می کند.

ب
·        اما علاوه بر این، تاریخ تئوری های مبتنی بر حقوق طبیعی نشان می دهد که تئوری های مبتنی بر حقوق طبیعی علیرغم وضع آغازین غیرتاریخی (غیرتاریخی در آخرین تحلیل) خود، نطفه های طرح تاریخ را بوجود آورده اند و از نقطه نظر تاریخ ایده ها، پیش شرط لازم برای تشکیل یک تئوری اجتماعی و دولتی مبتنی بر تاریخ بوده اند.

ت
·        تئوری غالب در قرن نوزدهم و بیستم مبنی بر اینکه حقوق طبیعی یک حقوق ایدئال ماورای زمانی و فارغ از ایدئولوژی است و مستقل از شرایط اجتماعی و دولتی شامل حال همه انسان ها می شود، همانقدر در مورد تئوری های مبتنی بر حقوق طبیعی و تاریخ آنها باطل است که تئوری ضد آن که به تحقیر تئوری های مبتنی بر حقوق طبیعی می پردازد و بدفاع از حقوق مثبت مربوطه بر می خیزد.

پ
 هانس کلسن (1881 ـ 1973)
از علمای برجسته چکوسلواکی ـ آمریکائی حقوق
همراه با گئورگ یلینک، سوملو و هارت
از نمایندگان پوزیتیویسم حقوق
مؤلف کتب بیشمار

·        مثال بارز در این زمینه، تعریفی است که هانس کلسن (1957) از حقوق طبیعی ارائه می دهد:
·        «آموزش باصطلاح حقوق طبیعی یکی از واریانت های تئوری های حقوقی است که می توان آنها را ایدئالیستی نامید.
·        برخلاف یک تئوری حقوقی رئالیستی، که در جوار و یا بر فراز حقوق واقعی، یعنی حقوق مثبت، حقوق وضع شده با عملیات انسانی (عادات و قانونگزاری) قرار داده می شوند.
·        حقوق طبیعی فرم یک حقوق ایدئال، یعنی حقوق صحیح و یا عادلانه به خود می گیرند و لذا اعتبار حقوق مثبت ناشی از حقوق ایدئال دانسته می شود...
·        مشخصه تئوری های حقوقی ایدئالیستی، که آموزش حقوق طبیعی یکی از موارد خاص آن محسوب می شود، دوئالیسم آنها ست، دوئالیسمی که از دو نظام حقوقی ایدئال و رئال تشکیل می شود.
·        در حالیکه تئوری حقوقی رئالیستی فقط یک نوع از حقوق، یعنی حقوق مثبت را معتبر می داند و لذا دلیل اعتبارمندی آن را در نظام هنجاری که بر فراز آن قرار دارد، نمی جوید تا با قناعت به توصیف و تحلیل ساختار آن، از توجیه حقوق مثبت صرفنظر کند.»

·        (واژه های ایدئالیستی و رئالیستی از قول پوزیتیویست ها را نباید با برداشت مارکسیست ها از ایندو مفهوم عوضی گرفت.
·        ایدئالیستی از نقطه نظر کلسن چیزی است که بر حقوق ایدئال بنا شده است و رئال بر حقوق رئال. مترجم)

ث
·        این ادعای پوزیتیویسم حقوقی با خوار شمردن حقوق طبیعی و زدن برچسب ایدئالیستی بدان، اعلام می کند که تئوری حقوقی ئی که «نمایندگان حقوق طبیعی مدعی استقراء آن از طبیعت اند، در واقع توسط خودشان در طبیعت به حساب طبیعت گذاشته شده و چیزی جز داوری های ارزشی سوبژکتیف آنها نیست، که بمثابه هنجار معتبر عینی از طبیعت استخراج می کنند، همانطور که جادوگری از کلاه لگنی اش کفترها و خرگوش های از قبل گذاشته شده را بیرون می کشد.»

ج
·        ولی خود این ادعا نیز همانند تئوری حقوق طبیعی، غیرتاریخی و یکجانبه است.

ح
·        اگر چنین می بود، آنگاه نه فقط حقوق طبیعی، بلکه هر کوششی در زمینه اصول حقوقی عینی می بایستی توهمی ـ تخیلی و حتی عوامفریبانه باشد و تنها تئوری حقوقی «رئالیستی» و حقوق مثبت عینی باشد.

خ
·        به این طریق تاریخیت و تاریخ حقوق طبیعی و حتی حقوق «رئالیستی» و حقوق مثبت با توسل به یک رلاتیویسم بی دورنمای تاریخی بر ضد یک هنجارگرائی (نرماتیویسم)  غیرتاریخی از بحث خارج می شود و ضمنا از حقوق «رئالیستی» و حقوق مثبت جانبداری به عمل می آید.

د
·        چنین نظریاتی مانع تفسیر مستدل علمی از تاریخ تئوری های حقوق طبیعی شده و سبب بی توضیح ماندن بسیاری از مسائل گشته اند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر