۱۳۹۳ دی ۲۶, جمعه

جهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (14)


  سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
 (اصفهان ـ وین)
لیسانس حقوق و علوم سیاسی
کارمند وزارت بهداری
شین میم شین

به سرخی آتش به طعم دود
ادامه

بند پنجم
وقتی غرور چشمش را با دست می کند
و کینه بر زمین های باطل
می افکند شیار
وقتی گوزن های گریزنده
ـ دلسیر از سیاحت کشتارگاه عشق
مشتاق دشت بی حصار آزادی
همواره
در معبر قرق ـ
قلب نجیب خود را آماج می کنند
غم می کشد دلم
غم می برد دلم
بر چشم های من
غم می کند زمین و زمان تیره و تباه!

·        اکنون تحلیل علمی «حرکات آوانتوریستی و یا چریکی کذائی» آغاز می شود که ماجرای سیاهکل نقطه آغازین آنها ست. 
·        سیاوش به تشریح چند و چون «کویر» (جامعه)  و تأثیرات آن در روان انسان ها می پردازد.

واکنش اول
غرور چشمش را با دست می کند.  

·        در کویر جامعه، شرایطی حکمفرما ست که سبب می شود، تا «غرور چشمش را با دست بر کند.»  
·        شرایط سرشته به دهشت را بهتر از این نمی توان تصور و تصویر کرد و تجسم مادی بخشید:

1
·        غرور آدم واره گشته (پرسونیفیکاسیون) با دست خود به کندن چشم خویش مجبور می شود.

2
·        بر سر اعضای جامعه بلائی آورده می شود که غرورشان لگدمال می گردد و غرور لگدمالگشته برای نجات آبروی خویش ـ «بالاتر از سیاهی رنگی نیست» بر لب ـ دل به دریا می زند، هر چه بادا باد.

3
·        به آذین پیر خواهد گفت که در زندان فوندامنتالیسم فئودالی تصمیم به انتحار گرفته بود و او نه اولین کسی است که به این مرحله می رسد و نه آخرین.

4
·        کویر زلال ترین فرزندان خویش را به حدی تحت فشار و تحقیر و توهین قرار می دهد که مرگ فجیع را (کندن چشم خویش به دست خویش را) بر زندگی ذلت بار ترجیح می دهند.

واکنش دوم
و کینه بر زمین های باطل می افکند شیار!

·        واکنش غرور را دیدیم و اکنون واکنش کینه را از زبان شاعر می شنویم:
·        «و کینه بر زمین های باطل می افکند شیار!»

1
·        کینه تجسم یافته و آدم واره گشته ـ تحت فشار خارق العاده و در شرایط بسته بودن همه منافذ و مجاری اعتراض و ابراز وجود ـ به زمین های باطل ـ حتی ـ شخم و شیار می زند و بذر می افشاند.

2
·        ما اینجا با دیالک تیک کنش و واکنش (عمل و عکس العمل)  چه بسا کور، بی ثمر و  خردستیز سر و کار داریم.

3
·        شورش کور برده های هر روز میرنده ی نا امید برای ابراز آدمیت خویش!

4
·        این چیزی جز «رد تئوری بقاء» امیر پرویز پویان و عصیان آلبر کامو و جلال و نیهلیسم نیچه نیست.

5
·        به تنگ آمدن غریزی انسان و چنگ افکندن بر صورت غول قدر قدرت و حتی حقیقت.

6
·        تولید جو وحشت برای حکومت مبتنی و متکی بر ترور و سرکوب و وحشت.

الف
·        ترور بمثابه کنش و واکنش، علت و معلول.

ب
·        ترور بمثابه «هم استراتژی ـ هم تاکتیک»، از هر دو سوی جبهه نبرد.
·        خردستیزی عریان!

7
·        اکنون که در هر حال کشته خواهیم شد، پس بگذار هراسی بیفکنیم، زخمی بزنیم،  بکشیم و کشته شویم.
·        واکنش بمثابه نشانه آدمیت، زنده بودن و اندیشنده بودن!

8
·        شخم و شیار زدن بر زمین های بی حاصل ـ اما ـ برای جامعه ی کویری می تواند خیلی گران تمام شود.

9
·        رهائی اجتماعی یعنی خود رهاسازی جامعه و نه ظهور ناجی موعود و اهدای رهائی به ساکنین جامعه کویر واره.

10
·        واکنش کور می تواند برای جامعه بسیار گران تمام شود.

الف
·        جامعه می تواند زلال ترین ارواح خود را برایگان از دست دهد و فردا در روز قیامت، زمام توده های عاصی به دست مشتی رمال و فال بین و عوامفریب بیفتد.

ب
·        سیاوش ـ پارتیزان ترین پارتیزانشاعر ـ  این را می داند و چه خوب می داند.
·        غم لاعلاج سیاوش نیز از همین رو ست.

11
·        ما هرچه بیشتر در گنجینه شعر سیاوش غور می کنیم، به همان اندازه بیشتر، از عظمت و غنای معنوی او به حیرت می افتیم.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر