۱۳۹۳ دی ۳۰, سه‌شنبه

حقوق طبیعی (13)


پروفسور دکتر وینفرید شرودر
برگردان شین میم شین

IV
حقوق طبیعی و یا حقوق عقلی غیرمذهبی
قرن هفدهم و هجدهم
 ادامه

6
تئوری های حقوق طبیعی در آلمان
ادامه

6
اثری از مجید افسر
گئورگ ویلهلم فریدریش هگل (1770 ـ1831) 
آثار هگل به 14 بخش طبقه بندی می شود:
آثار آغازین (جوانی)
آثار انتقادی ینا
طرح های سیستمی ینا
فنومنولوژی روح
منطق (کوچک و بزرگ)
فلسفه طبیعت
روح سوبژکتیف
روح اوبژکتیف (خطوط اصلی فلسفه حقوق)
فلسفه تاریخ
آثار مربوط به سیاست روز
فلسفه هنر
فلسفه مذهب
فلسفه و تاریخ فلسفه
دایرة المعارف علوم فلسفی

·        هگل نیز از حقوق طبیعی مدرن دفاع می کند.

1
·        او در نوشته خود تحت عنوان «خرد در تاریخ» (1830 میلادی، ص 117, 157, 181 )  صراحتا اعلام می دارد:

الف
·        «منشاء تاریخ را معمولا وضع طبیعی و یا وضع معصومیت انسانی در نظر می گیرند.

ب
·        اگر مفهوم روح مورد نظر ما را در نظر بگیریم، این وضع آغازین روح عبارت از وضعی است مبتنی بر فقدان آزادی (اختیار.)  

ب
·        روح ـ به معنی واقعی کلمه ـ در چنین وضعی وجود ندارد.
·        نظر دیگرمبتنی بر سوء تفاهم است.

ت
·        اگر واژه طبیعت شاخص ماهیت، یعنی مفهوم چیزی است، پس وضع طبیعی عبارت است از حقوق طبیعی موجود در وضع، حقوقی که باید بنا بر مفهوم آن، بنا بر مفهوم روح، شامل حال انسان گردد.

پ
·        این را اما نباید با روح در وضع طبیعی اش عوضی گرفت.

ث
·        این وضع عبارت است از وضع فقدان آزادی، وضع نگرش حسی....

ج
·        اینجا باید خاطرنشان شد که روح از امکانات بی پایانش، فقط امکانی را برمی گزیند که محتوای مطلق روح بمثابه هدف و آماج ـ بصورت در خود ـ در اختیار دارد، هدف و آماجی که روح در نتایج نهائی بدان نایل می آید و آن واقعیت (واقعی گشتن)  روح است.

ح
·        بدین طریق، پیشرفت در حیات، بمثابه پیشروی از ناقص به کامل جلوه گر می شود، که آن، ضمنا فقط در انتزاع، بمثابه ناقص در نظر گرفته نمی شود.
·        بله بمثابه چیزی که در عین حال ضد خویشتن خویش است و کامل را، بمثابه نطفه، بمثابه محرکه در بطن خود دارد.»

2
 ژان ژاک روسو (1712 ـ 1778)
نویسنده، فیلسوف، پداگوگ، طبیعت پژوه و کمپونیست
از تدارک بینندگان معنوی انقلاب فرانسه

·        هگل ضمن قبول و تغییر دادن تئوری های حقوق طبیعی روشنگری و بویژه حقوق طبیعی  ژان ژاک روسو اعلام می کند:

الف
·        «مفهوم روح عبارت است از برگشت به خویشتن خویش.

ب
·        مفهوم روح عبارت است از شیئیت بخشیدن به خویش.

ت
·        بنابرین، پیشرفت عبارت از پیشروی تا بی نهایت نیست، بلکه پیشرفت را هدفی در پیش است.

پ
·        هدف روح از پیشرفت عبارت است از برگشت به خویشتن خویش.

ث
·        بنابرین، یک حرکت دایره وار نیز وجود دارد که روح به جستجوی خویشتن خویش می پردازد.»
·        (هگل، «خرد در تاریخ»، (1830 میلادی)، ص 181)

3
·        از این رو منطقی خواهد بود، اگر بگوییم «فلسفه حقوقی هگل بطور پارادوکسی، هم نمودار نفی کلیه سیستم های حقوق طبیعی است و هم ـ در عین حال ـ آخرین و کاملترین سیستم حقوق طبیعی است، که بمثابه آخرین سیستم حقوق طبیعی پایان کلیه سیستم های حقوق طبیعی ما قبل و بمثابه کامل ترین سیستم حقوق طبیعی، نقطه کمال آنها است.

4
·        هگل مفهوم روح خلق را بکار می گیرد تا به اراده دولتی معقول، محتوای مشخصی ببخشد و وضع طبیعی برای هگل نه در آغاز، بلکه در پایان قرار دارد.

5
·        چون وضع طبیعی در پایان ـ یعنی آنجا که حقوق دولتی از بین می رود ـ قرار دارد، پس وضع طبیعی نه فقط یک وضع مفروض، بلکه یک وضع واقعی است که در واقعیت خویش در تاریخ جهان عمیقا ریشه دوانده و بر خلاف وضع طبیعی آغازین، ضرورتی (جبری)  حتمی و ناگزیر است.

6
·        اگر دیالک تیک دو مرحله ای ـ مثلا دیالک تیک دو مرحله ای هوبس ـ هیچ پیشرفتی را فراتر از دولت عقلی مجاز نمی شمارد، تاریخ در دیالک تیک سه مرحله ای روسو و هگل نیز ـ به همانسان ـ با رسیدن به آماج نهائی اش، با رسیدن به دولت عقلائی، به کمال می رسد.»
·        (نوبرت بوریاتو)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر