۱۳۹۳ دی ۲۳, سه‌شنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (67)



جمعبندی از
مسعود بهبودی

1
فیصل مقداد حواسش پرته.
چند نفر قلم بدست که چیزی نیست.
برای طبقه حاکمه،
 بتی
جز حفظ وضع موجود (امتیاز و سود) 
وجود ندارد.
اگر نیرو کم آورد
می تواند حتی شیرخواره های مردم را شیر کند
و به جنگ شیران درنده بفرستد
و یا پیران بیمار بستری در بیمارستان ها را

2
ورنر سپمن
اگر مارکسیسم
 ـ اصولا ـ
با بازسازی این چنین موشکافانه فرانتس هنکلامرت
 از جهان فکری مارکس و با استدلال و اثبات دورنمای هومانیستی ایشان مشکلی می داشت،
می بایستی فاتحه اش از دیرباز خوانده شود.

زیرا،
مارکسیسم
 بدون یک افق هنجاری،
یعنی بدون یک افق بازتاب آنتروپولوژیکی
که نیازهای بنی نوع بشر را در مد نظر قرار دهد،
هرگز نمی توانست سرمایه داری را
بطرزی رادیکال زیر علامت سؤال قرار دهد.

انتقاد از سرمایه داری
نه به خاطر معایب فونکسیونی اقتصادش 
(توسعه ناهمگون فرم حرکت بحرانی شکلش)،
 بلکه به خاطر قربانیانی است
که فرم تولیدی مبتنی بر بهره وری آن
 از جامعه بشری می گیرد.

سرمایه داری یقین انسان ها را به غارت می برد.
 سرمایه داری انسان ها را ابزار واره می سازد.
سرمایه داری به قول مارکس، 
«سرچشمه های هر ثروتی را، زمین و کارگر را» 
تخریب می کند.

سرمایه داری حاکمیت مرده را،
حاکمیت سرمایه را
بر مناسبات مشخص زندگی،
بر فرم های تجسم انسان ها و
بر نیازهای آنها بتون واره برقرار می سازد.

3
این آیه را 
باید در پیوند با متن 
تحلیل کرد و دلیلش را کشف نمود.
مذموم بودن شادی
از ماهیت طبقاتی مسیحیت و اسلام پرده برمی دارد.

4
عشق به جهان کذائی
نافی دیالک تیک عاشق و معشوق نیست.

چون جهان در این صورت
در مقوله معشوق تجرید می یابد.

عشق آمیزه ای غریزه و عقلی است.

در پدیده عشق
روندهای عاطفی و روانی و نیازهای مادی و روحی و 
خیلی چیزهای غریزی ـ فردی ـ اجتماعی ـ نوعی دیگر
به هم می پیوندند و شط واحدی را تشکیل می دهند.
 نقش تعیین کننده
در تحلیل نهایی
از آن نیازهای مادی است.

5
چرا؟
چه بسا سفال ترک خورده که
عمرش درازتر از سفال سالم است.
ضمنا ترک ها را می شود مرمت کرد.

6
سگ و بندگی
گرگ و آزادی
حریف

آزادی واژه مناسبی نیست.
سگ و گرگ
هر دو نا آزادند.

آزادی با شعور و شناخت شروع می شود.

آزادی
امری انسانی و اجتماعی است.
نه طبیعی.

سگ اهلی شده.
حیوانات دیگر نیز.
نباتات بیشمار دیگر نیز.
اگر اهلی نشده بودند شاید نسل شان بر افتاده بود.

این به نفع هر دو بوده:
هم به نفع سگ و گندم و فیل و هم به نفع بنی آدم

حریف
گرگها اجتماع خودشان را دارند.
سرگذشت شان جالب است

اجتماع گرگ ها به درد شوپنهاور و نیچه و عادولف می خورد.

چه بسا پس از شکار
 گرگ الفا
اجازه لب زدن به طعمه نمی دهد
و گرگ های نازل الرتبه از گشنگی می میرند.
توحش محض همینه

حریف
بله،
اما گرگ ها فقط درندگی بلد نیستند.

همه نباتات و جانوران
 آنسامبلی از تاکتیک ها و استراتژی ها دارند.

انسان در روند طولانی تکامل،
میراث  نیای نباتی و جانوری خود را نفی دیالک تیکی کرده است.

7
اینها همگی فرم و نمود هستند.
هنر
کشف ماهیت پنهان در ورای این فرم ها و نمودها ست

چون گاهی در فرم ها و نمود های مختلف
ماهیت واحدی نهان است
و گاهی در فرم و نمود واحدی
ماهیت های مختلف

8
حقیقت
مقوله ای فلسفی است.

در نتیجه،
هر طبقه اجتماعی بنا بر جهان بینی خاص خود
 آن را تعریف می کند.

بی همه چیزان جهان
به عینیت و وحدانیت حقیقت
 باور دارند.
حق هم دارند.
چون مثلا سیاره وارگی کره ارض حقیقت عینی واحدی است.

زمین نمی تواند هم سیاره باشد و هم مرکز جهان و مسطح و ساکن.
آن سان که در کتاب مقدس انجیل آمده است.

تجربه ای زهرتر از زهر
به ما نشان داده که حق با فایزه است:
حقیقت نه تنها شیرین تر از شهد،
بلکه سازنده تر و یاریگرتر از بهترین یار و یاور است
و
دروغ نه تنها مهلک تر از زهر،
بلکه مخرب تر از هر مخرب طبیعی و یا اجتماعی است.

حقیقت به همان سان
 درون و برون آدمی را
توسعه می دهد،
که دروغ تخریب و فاسد می کند و متلاشی می سازد.

البته قبل از همه باید تعریف فلسفی حقیقت را فراگرفت
و تحریف ساده لوحانه ای از آن سرهم بندی نکرد.

خیلی ها شاید فکر کنند که
بر زبان راندن هر چه به ذهن شان می رسد، تبیین حقیقت است.
ولی از این خبرها نیست.

حقیقت فقط عینی است.
یعنی مستقل از این و آن وجود درخود دارد.
مثل همان سیاره وارگی کره ارض و ستاره وارگی کره شمس

9 
کریستیان ولف
مفهوم اونتولوژی را وارد ترمینولوژی فلسفی عمومی کرد
 و بمعنی «آموزش مربوط به وجود بطورکلی»
یعنی بمثابه منطق مفهوم وجود بکار برد.

اونتولوژی اما آموزش مربوط به وجود بطورکلی نیست.
اگر چنین می بود،
می بایستی هر فلسفه ای، اونتولوژی باشد.
اونتولوژی
ـ همانطور که نگرش های فلسفی موجود در طول تاریخ نشان می دهند ـ
عبارت است از آموزش مربوط به وجود، به مثابه وجود
و تعاریف و مفاهیم عام آن.

10
نسیان 
ربطی به توسعه شعور ندارد.

همه می بینند که نان به چه مشقتی کاشته و پخته می شود
خانه به چه مشقتی ساخته و تمیز می شود
نوکر و کفت و کنیز و عمله و حمال و غیره 
 اما فحش واژه اند.
این مسئله باید تحلیل همه جانبه شود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر