۱۳۹۳ دی ۲۴, چهارشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (68)


جمعبندی از
مسعود بهبودی

1

انسان عبارت است از جهان انسانی، دولت و همبود.
  این دولت، این همبود مذهب را تولید می کند
و مذهب شعور وارونه است،
زیرا خود جهان انسانی (یعنی منشاء مذهب.  مترجم  ( وارونه است.
  مذهب تئوری عام این جهان انسانی است.
  مذهب جمعبندی دایرة المعارفی این جهان انسانی است.
  مذهب منطق این جهان انسانی در فرمی محبوب همگان است.
  مذهب آبروی اسپیریتوئالیستی این جهان انسانی است.
 مذهب شور و شوق این جهان انسانی است،
مذهب تأیید اخلاقی این جهان انسانی است،
تکمیل سرور آمیز این جهان انسانی است.
  مذهب داروی مسکن این جهان انسانی و
 بنیان توجیه آن است.

2

مگر مطهری شعبان با مخ است؟

هالی وود فیلمی با روبرت د نیرو و غیره تحت عنوان
«روزی بود روزگاری بود و امریکائی بود»
(ترجمه به مضمون)
دارد.
در این فیلم روند رشد و توسعه سران سیاسی و اقتصادی امریکا تشریح می شود:
 از جیب بری و باج گیری و جاکشی مافیائی شروع می کنند
و شهردار و وزیر و رئیس کنسرن و بانک و جمهور و غیره می شوند.
 
ایزابل
دختر برادر سالوادور النده
رمانی نوشته است که بصورت فیلم هم در آمده.
  در این رمان نیز سران سیاسی گاونر نامیده می شوند
که می توان به شعبان بی مخ و یا رضا خان و خمینی و خامنه ای و هادی غفاری و خلخالی و لاجوردی و اردشیر و بختیار و احمدی و کوسه و کروبی و موسوی و روحانی و غیره ترجمه کرد.

 جوانشیر   
هم مقاله شورانگیزی راجع به منشاء بورژوازی دارد.

3

این میتونه دو معنا داشته باشه.
یا انگشتریه که نگینش اون زنه.
یا خواسته در ذهن یک عقرب رو تداعی کنه.
تنها چیزی که در ذهن تجسم عقرب رو میاره
دولبه ی تیز پایین دایره ی ناتمامه.
در اینصورت بصورت عمدی جایگاه زن در وسط
یعنی همون سر عقرب است
که به نظر من میشه گفت
 اگر این بوده باشه
 یا بصورت مغرضانه ساخته شده
یا دلالت بر طبیعت ذاتی داره

میم

برداشت ما نه انگشتری،
بلکه گردن بند بوده
و
 زن 
بسان گوهری الماسگونه  در آن.
به مثابه تعیینگر اصلی ارج و ارزش گردن بند

4

این اثر هنری شاهکار به توان ۲ است:
چنین آثاری بندرت تألیف می شوند و بندرت می توانند تألیف شوند.

چون برای تألیف چنین آثاری باید باریکه هائی از
انزجار و احساس و عاطفه و عشق و ادراک و فهم و خشم و رنج
به هم بپیوندند و شطی تشکیل دهند.
احتمالا تبلور تدریجی و زمانگیر چنین شطی
به تشکیل چنین آثار گوهر واری منجر می شود.

5
 
اختراع مسواك برقي يكي از نشانه هاي بارز پيشروي بشر
 به سمت كم تحركي و تنه لشيه .
يعني حركت دست به شمال و جنوب و شرق و غرب
اون هم به شعاع نهايتا سه سانتيمتر
تا اين حد برا همه سخته كه مسواكم برقي كردن ؟

حالا بگو
« سر كوچه نذري مي دن»،
اين شعاع سه سانت  
از دست ها به پاها و گردن و كمر
اون هم با شعاع چند صد متر
انتقال و ارتقاء پيدا ميكنه  
بدون كمك از انرژي الكتريكي
سه سوته
ملت سر كوچن  

میم

نذری
ضمنا حاکی از آن است که
عیرانی جماعت در هنر سقوط از هر نظر به قهقرا
قهرمان جهان اند.

6
قلب،
بیچاره ترین عضو هر اندام
و ترحم انگیزترین ارگان هر ارگانیسم است.
چون بنی بشر فونکسیون ها و خصایلی را بدان نسبت می دهند، که
نه تنها روح منقلب قلب از آنها بکلی بی خبر است،
 بلکه کمترین ربطی حتی به قلب ندارند.

 فونکسیون اصلی و همیشگی قلب، پمپاژ خون است.
قلب برای شخصیت بنی بشر حتی تره خرد نمی کند،
 چه برسد به اینکه تحت تسخیرش در آید.

  این کشف داهیانه، تازه شق القمر نیست،
بعضی ها حتی قلب بیچاره را
مخزن عشق و نفرت و کینه و عاطفه و احساس و هرچه دل شان خواست،
تلقی می کنند.

 کم کم دل آدم به حال قلب می سوزد که
 اینهمه تهمت و افترا و ناروا حواله اش می کنند.

بربرهای یانکی و بولدوزرهای جاندار سرمایه جهانی هم
 وقتی به نجف و کربلا و تری «پولی» و غیره حمله ور شدند
 تا تحفه های نظنز خود را به ملل خاور بی خورشید، زورچپان کنند،
از تسخیر مغز و قلب (هارت اند مایند) مردم عراق و لیبی و امثالهم دم زدند.
ظاهرا به ازای داد خود، علاوه بر مغز و قلب مردمان، نفت و عرض و آبروی شان را هم تسخیر و تصاحب کرده اند.

خوش به حال بعضی ها که
نه قلب دارند و نه مغز.

7
چه رفیقان عزیزی که بدین راه دراز
بر شکوه سفر آخرتم، افزودند
اشک در چشم، کبابی خوردند
قبل نوشیدن چای،
همه از خوبی من می گفتند
ذکر اوصاف مرا،
که خودم هیچ نمی دانستم.

نگران بودم من،
که برادر به غذا میل نداشت
دست بر سینه دم در ایستاد و غذا هیچ نخورد
راستی هم که برادر خوب است.

دست تان درد نکند،
ختم خوبی که به جا آوردید
اجرتان پیش خدا
عکس اعلامیه هم عالی بود،
کجی روبان هم،
ایده نابی بود
متن خوبی که حکایت می کرد
که من خوب عزیز
ناگهانی رفتم
و چه ناکام و نجیب
دعوت از اهل دلان،
که بیایند بدان مجلس سوگ
روح من شاد کنند و تسلی دل اهل حرم
ذکر چند نام در آن برگه پر سوز و گداز
که بدانند همه،
ما چه فامیل عظیمی داریم.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر