۱۳۹۳ دی ۲۹, دوشنبه

استالینیسم (48) (بخش آخر)


پروفسور دکتر ورنر هوفمن
برگردان میم حجری

فصل چهارم
فنومنولوژی استالینیسم شوروی

بخش دوم
رابطه استالینیسم با تئوری مارکسیستی

VII
استالینیسم و بیگانگی
 ادامه

·        رابطه بیگانه شده در ترور و پیامدهای آن در هراس و سوء ظن ـ حتی ـ میان فرمانبران به کمال و اوج خود می رسد.

1
·        اگر دیکتاتوری استالینیستی در فرم های خود بارها و بارها با دیکتاتوری های بلحاظ محتوا کاملا دیگر قابل مقایسه جلوه می کند، از آن رو ست که هر دو نوع دیکتاتوری در سطح رابطه بیگانه شده ی دولت از تبعه خویش به هم می رسند.

·        (بیگانگی شهروندان از دولت در هر دو نوع دیکتاتوری که بطور صوری و فرمال شبیه، ولی ماهیتا ضد یکدیگرند، یکسان است.
·        ما اینجا به دیالک تیک فرم و محتوا و نمود و ماهیت می رسیم و به این حقیقت امر که محتواها و ماهیات حتی متضاد می توانند در فرم و نمود واحدی عرض اندام کنند.) 

·        مراجعه کنید به دیالک تیک فرم و محتوا و دیالک تیک  پدیده و ماهیت  در تارنمای دایرة المعارف روشنگری  

2
·        در استالینیسم، فرم های همچنان مؤثر بیگانگی انسان، محتوای عینی جامعه نوین را برای مدت مدیدی تیره و تار می سازد.

·        (بدتر از این نمی شد، سوسیالیسم را، این آرزوی هزاران ساله بشریت را بی اعتبار و رسوا ساخت. مترجم)

3
·        وحشت دوره استالینیستی ـ قبل از همه ـ در خود اتحاد شوروی، اما کسانی را که بدون سوء نیت به داوری می پردازند، از اعتراف به دستاوردهای تاریخی ماندگار آن زمان باز نمی دارد.

·        دستاوردهای زیر از آن جمله اند:

الف
·        صنعتی کردن سراسری کشور.

ب
·        بازسازی جامعه، متناسب با الزامات یک کشور صنعتی.
·        آن سان که ده ها میلیون موژیک که در مراحل نیمه حیوانی روزگار می گذراندند، به پله یک تمدن صنعتی ارتقا می یابند.

·        علاوه بر آن، دروازه ی دنیای توسعه و تکامل و شکوفائی عملی نوینی به روی زنان، این نیمه تحت ستم مضاعف نوع بشر گشوده می شود.

ت
·        انقلاب فرهنگی که خلق نیمه بیسواد را در مدت کوتاهی به حامل ایده تاریخی نوینی از آموزش اعتلا می دهد.

4
·        علیرغم همه انتقادات از استالینیسم، همواره باید بخاطر داشت، که هر حیطه فرهنگی و هر نظام اجتماعی باید با توجه به شرایط عینی خاص آن در نظر گرفته و درک شود.

5
·        روسیه کشوری بود که کاروان تمامت دوره روشنگری اروپای غربی و تمامت دوره تربیت اقتصادی توده ها به عمل  عقلائی (راسیونال)  تقریبا از کنارش گذشته بود.

6
·        مارکسیسم اما (اگر هم در فرم مخدوش استالینیستی اش) در چنین کشوری، نقش تاریخی روشنگری را به عهده می گیرد و ده ها میلیون انسان را (اگر هم به معنی محدود کلمه) به درجه انسان هائی تکامل می بخشد که فونکسیون لازم برای شیوه صنعتی اقتصاد را به عهده می گیرند.

7
·        اکنون دوره دوم روشنگری شوروی ـ ظاهرا ـ آغاز شده است.
·        تأثیرات ممکنه  آن را نمی توان نادیده گرفت.

8
·        و بالاخره نباید فراموش کرد که خلق اتحاد شوروی علیرغم قرار داشتن زیر بار غول آسای عسرت تاریخی، در جنگ جهانی دوم، از امید اجتماعی عظیم خویش، در مقابل مهاجمین با چنگ و دندان به دفاع برمی خیزد و جهانی را مدیون و سپاسگزار خود می سازد.

یک نظام اجتماعی
به کدامین نیروی حیاتی باید مجهز باشد
که حتی در تیره ترین سال های تاریخ خویش،
بتواند چنین توان و قوه ی غول آسائی را از خود نشان دهد!؟

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر