۱۳۹۳ بهمن ۸, چهارشنبه

جهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (۲۰)

سیاوش کسرائی   
(1305 ـ 1374) 
(اصفهان ـ وین) 
لیسانس حقوق و علوم سیاسی 
کارمند وزارت بهداری 
شین میم شین 

تلاشی برای تحلیل شعر پویندگان 
ادامه 

مفهوم  «تعقیب ترس» و«راندن ترس»




·      معمولا ترس انسان ها را در همه لحظات زندگی همراهی می کند و به حکم غریزه بقا ـ به مثابه تعیین کننده ترین غریزه موجودات زنده ـ انسان را به فرار از خطر تهییج می کند.

·      مثلا از مرزهای میهن به هر مصیبتی و تحت تحمل هر ذلتی بیرون می راند و دربدر دیار غربت و گرفتار هر گونه خفت و ذلت می سازد.


۱
آنان به مرگ وام ندارند
  آنان که زندگی را لاجرعه سر کشیدند
آنان که ترس را 
  تا پشت مرزهای زمان راندند



·      سیاوش در این بند شعر، جای سوبژکت و اوبژکت را عوض می کند.

·       چنین چیزی محال است.

·       موجود زنده بدون ترس نمی تواند حتی یک لحظه زنده بماند.


۲

·      این به معنی از کار انداختن غریزه قدر قدرت بقا ست.

·       این به معنی انتحار داوطلبانه است.


۳

·      بیشک منظور سیاوش نیز تصویر همین نیت و کردوکار بوده است.

·      چون آوانتوریسم چپ (فدائیان خلق و دیگر گروه های حامل داس و چکش تقلبی) و آوانتوریسم راست (فدائیان اسلام و مجاهدین اسلام و خلق و غیره) نمایندگان نظری و عملی (تئوریکی و پراتیکی) نیهلیسم بوده اند و کماکان هم هستند.


۴

·      امروزه فوندامنتالیسم شیعی و سنی نیز همین نیهلیسم را هم بلحاظ نظری و هم بطرز عملی نمایندگی می کنند.

·      به همین دلیل حریفی فوندامنتالیسم را «نیهلیسم نقابدار» نامیده است.


۵ 
 آنان به مرگ وام ندارند
 آنان که زندگی را لاجرعه سر کشیدند
  آنان که ترس را 
  تا پشت مرزهای زمان راندند



·      غلبه مطلق بر غریزه به معنی تخریب بی برگشت دیالک تیک غریزه و عقل است.

·      به معنی بسط و تعمیم دیالک تیک غریزه و عقل به شکل دیالک تیک واره (دوئالیسم) هیچ و همه چیز است.

·      به معنی قدر قدرتی مطلق عقل کاذب است.

·      عقلی که در واقع، نه عقل، بلکه اراده است.



۶

·      سیاوش در هر صورت ـ چه آگاهانه و چه بطور غریزی ـ طبقاتی یعنی بطور خودپو ـ به گرایش ولونتاریستی (اراده گرائی) آوانتوریسم چپ و راست اشاره دارد.



۷

·       ولونتاریسم (اراده گرائی) نیز بسان آوانتوریسم از گرایشات مهم در ایده ئولوژی همه طبقات اجتماعی واپسین (چه برده داری واپسین، چه فئودالیسم واپسین و چه بورژوازی واپسین) است.


۸

·      در هر صورت نوجوانانی که هنوز نمی توانند اسم خود را هجی کنند، هرگز نمی توانند به درجه مظاهر «عقل محض» (کانت) و یا   «جوهر عقل» (حافظ) ارتقا داده شوند.

·      نمایندگان آوانتوریسم از هر نوع هنوز هم حی و حاضرند و غیر از عقل، همه چیز دارند.


۹ 
آنان به مرگ وام ندارند 
آنان فراز بام تهور 
 افراشتند نام


·      ضمنا عقل را نمی توان با تهور و یا با غلبه بر غریزه ترس بدست آورد.

·      برای کسب عقل باید زحمت عرقریز تجربه و تفکر و شناخت را داوطلبانه به جان خرید.

·      کم نبوده اند، خردستیزان قهاری که تا اخرین گلوله خود جنگیده اند.

·      اتفاقا همرزم و همسنگر سیاوش یعنی برتولت برشت، همین تهور و جنگ تا آخرین نفس و گلوله سربازان مسموم از ایراسیونالیسم (خردستیزی) ایده ئولوژی فاشیسم (بورژوائی واپسین) را به نقد می کشد و مورد تمسخر قرار می دهد.


۱۰

·      اگر نیت سیاوش سر هم بندی کردن فضیلتی از تهور و بی باکی باشد، خطای فکری خطیری است.

·      ترس که عیب نیست.

·      ترس پاسبان و پاسدار طبیعی و غریزی اندام هر موجود زنده ای است.


۱۱

·      سر هم بندی کردن فضیلتی از تهور و بی باکی، کمترین ربطی به ایده ئولوژی توده های رنجبر ندارد.

·      بلکه یکی از خصوصیات کماکان معتبر و مؤثر اشرافیت برده داری (اسلامی)، فئودالی و طبقات اجتماعی واپسین از همه رنگ است و دست در دست و حتی نفس به نفس با ولونتاریسم و آوانتوریسم می رود.


۱۲

·      انسان و اصولا هر موجود زنده در چارچوب دیالک تیکی از ترس و تهور زندگی، کار و پیکار می کند و سر هم بندی کردن سوبژکتیو و مصلحتی فضیلتی از تهور و یا ترس با خرد اندیشنده و راهگشا سازگار نیست.



ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر