۱۳۹۳ بهمن ۱, چهارشنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (250)


پروفسور دکتر هانس یورگ سندکولر
فصل هفتم
ماتریالیسم 
برگردان شین میم شین

 بخش چهارم
دیالک تیک ماتریالیسم و ایده آلیسم
در فلسفه کلاسیک بورژوایی ٱلمان
ادامه

63
 فریدریش ویلهلم یوزف شلینگ (1775 ـ 1854)
فیلسوف و نماینده اصلی ایدئالیسم آلمانی

·        شلینگ از محو و نابود گشتن «ضرورتی اخطار می دهد که مفهوم ماده به دوش می کشد.
·        اخطار او از وسوسه ای است در این رابطه که مفهوم ماده به مثابه مفهومی واقعی و من در آوردی تلقی شود.
·        آن سان که آخر سر از مفهوم ماده فقط معنای منطقی محض آن باقی بماند.»
·        (شلینگ، همانجا، جلد ۲، ص ۲۱۴)

الف
·        این اخطار شلینگ آشکارا بر وجود آگاهانه ی بعد ماتریالیستی در ایدئالیسم آلمان دلالت دارد.

ب
·        دلایل عینی وجود این بعد ماتریالیستی از قرار زیر بوده اند که موجب پیدایش تحولی در شعور اجتماعی و در فلسفه بوده اند:

1
·        مهمتر از همه و در درجه اول، تکانه هائی بوده اند که از توسعه علوم طبیعیِ بطور فلسفی قابل تفسیر و بطور فلسفی تفسیر شده سر می کشیدند.

2
·        الزامات اقتصادی و تکنولوژیکی انقلاب صنعتی بوده اند.

3
·        عجز فلسفه اسپکولاتیو و ناتورالیستی سنتی بوده که در صدد درک  کافی این توسعه از سوئی و درک  کافی اهمیت سوبژکت انسانی در توسعه و پیشرفت از سوی دیگر بوده است.

4
·        و بالاخره، دعاوی سوبژکت آگاهی بورژوائی بر خرد، تسلط عقلائی (راسیونال) بر طبیعت، جامعه و خود روند شناخت در جامعه بورژوائی بوده اند.

ت
·        در مفهوم «ایدئالیسم» دیگر نمی توان این تغییرات را درک کرد:
·        به همین دلیل در فلسفه کلاسیک بورژوائی آلمان دیگر ایدئالیسمی وجود ندارد که تحت نفوذ ماتریالیستی نباشد.

64
·        محدودیت فلسفه کلاسیک بورژوائی آلمان در تلاشی آشکار می گردد که در صدد انتقال اصول  فلسفه طبیعت و فلسفه شناخت بر تئوری تاریخ و تئوری جامعه بوده است.

الف
·        عقلانیت (راسیونالیته) کلیه روابط انسان با طبیعت و با انسان های دیگر که مورد نظر بورژوازی بوده، در واقعیت جامعه مدنی در گذار به جامعه آنتاگونیستی بورژوائی هیچ مطابقتی پیدا نمی کند.

ب
·        از دید شلینگ و هگل، جامعه، حقوق و دولت را فقط می توان به عنوان «طبیعت دوم» درک کرد و نه به عنوان چیزی دیگر.

ت
·        تکانه های انقلابی در جهت رهایش بورژوائی از «الکنیت و یا کودک وارگی خودمسئول» (کانت)، در شرایطی که مناسبات اجتماعی واقعی عقلائی نیستند، غلبه ی حداقل، فکری بر «سیستم نامعقول نیازها» را الزامی می سازد که دیالک تیکش را فلسفه حقوق هگل تبیین می دارد:
·        «هر آنچه که معقول است، باید واقعیت یابد.»

65
·        ایدئالیسم فلسفه کلاسیک بورژوائی آلمان به حد و مرزهای وظایف ضروری خود برخورد می کند.
·        حد و مرزهائی که آن در پافشاری بر فونکسیون تحلیلی فلسفه به نقد می کشد.

الف
·        قوانین استقرائی تشکیل تئوری اسپکولاتیو نمی توانند پرده پوشی کنند که این فلسفه عمدتا وظایف هنجاری به عهده دارد و فونسکیون جهان بینانه ای ایفا می کند.

ب
·        قوانین استقرائی تشکیل تئوری اسپکولاتیو به شرطی می توانند به واقعیت نزدیک شوند که نسبت به نقطه نظرات ماتریالیستی گشاده رو باشند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر