۱۳۹۳ دی ۲۳, سه‌شنبه

هماندیشی با هاتف رحمانی (1)


منطق مانیفست
دوست نازنینی دارم که به قول خودش کمی شیطنت دارد
 او می گفت:
همه واقعیت ها نشان می دهد که کارگر های جهان با عوامل مختلفی در تفرقه با هم قرار دارند
عوامل ملی ، مذهبی ، قومی ، جغرافیایی ، فرهنگی ، تاریخی و.... همه بر این دلالت دارند که تفرقه مقدم بر اتحاد است
 حالا تو به گو
مانیفست کمونیست بر اساس چه منطقی شعار
" کارگران جهان متحد شوید "
را مطرح کرد؟
راستش گفتم
بد نیست حالا که من
دور از جون شما
مثل خر در گل پاسخ موندم
موضوع را عمومی کنم
شاید پاسخی پیدا کردیم
هاتف رحمانی      

تحلیلی از میم حجری

·        شعار مانفیست مبنی بر «پرولتاریای جهان متحد شوید»، که امروزه دقیقتر و تمایزمندتر به شکل «پرولتاریای همه کشورهای جهان متحد شوید» مطرح می شود، نه چیزی سوبژکتیو (دلبخواهی، بسته به میل و هوس این و آن)، بلکه شعاری مبتنی بر تحلیل روند رهایش اجتماعی بشریت است.

1

·        «رسالت و یا فونکسیون تاریخی پرولتاریا» و سوبژکتیویته در جامعه از کشفیات مهم مارکس هستند.

2
·        سوبژکت رهایش اجتماعی در فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری بطور عینی یعنی چه تک تک پرولتاریا بخواهد و چه نخواهد، پرولتاریا ست.

3

·        رهایش نهایی بشریت از یوغ جامعه طبقاتی فقط تحت رهبری پرولتاریا امکان پذیر است و نه تحت رهبری قشر و طبقه اجتماعی دیگر.

4
·        درست به همان سان که تحولات فرماسیونی پیشین در طول تاریخ (گذار از کمون اولیه به برده داری و الی آخر)  تحت رهبری سوبژکت تاریخی معینی بوده اند:

الف
·        مثلا برای گذار از کمون اولیه به نظام برده داری، توده تاریخساز زیر پرچم سوبژکت تاریخی مربوطه، یعنی طبقه اجتماعی برده دار بسیج شده و رزمیده است.
·        قوای اسلام، قوای همین سوبژکت تاریخی بوده است.

ب
·        برای گذار از نظام فئودالی به سرمایه درای نیز توده زیر پرچم ایده ئولوژیکی و سیاسی طبقه بورژوازی بسیج شده و پیکار کرده است.

ت
·        سوبژکت تاریخ در این تحول فرماسیونی طبقه بورژوازی بوده است.

5
·        فرق پرولتاریا با سوبژکت های پیشین فقط از این لحاظ است که حاکمیت طبقاتی اش، به معنی پایان حاکمیت طبقاتی به طور کلی است.
·        به معنی نفی نفی تمامتاریخی است:
·        به معنی بازتشکیل کمون اولیه در پله متعالی نوینی است.
·        به معنی رهایی نهایی بشریت است.

6
·        سرمایه اما فقط پول و کالا نیست.
·        سرمایه رابطه و مناسبت اجتماعی است.
·        سرمایه فقط ملی (ایرانی و افغانی و آلمانی و فرانسوی و غیره) نیست.
·        سرمایه ضمنا بین المللی است.
·        دیالک تیکی از ملی و بین المللی است.

7

·        دلیل شکست کمون پاریس هم همین بوده است.
·        بورژوازی فرانسه مغلوب پرولتاریای قهرمان پاریس گشته بود.
·        پرولتاریا زیر ضربه قوای خارجی، «سرمایه» بین المللی شکست می خورد.

8
·        شعار مانیفست تجرید منطقی این تجربه است.
·        برای به زیر کشیدن حاکمیت سرمایه (بورژوازی)  در مقیاس ملی و بین المللی، باید کار (پرولتاریا )  در مقیاس ملی و بین المللی متحد شود.

9
·        یکی از علل شکست سوسیالیسم هم فقدان همین وحدت بین المللی بوده است.

10
·        پرولتاریا مثل هر طبقه اجتماعی دیگر در طول تاریخ، باید علیرغم تضادهای درونطبقاتی و غیره اش متحد شود.
·        ضرورت بردن تئوری رهایی نهایی به میان پرولتاریا و توده زحمت به همین دلیل است.
·        آگاهی و عقل باید خودپوئی و غریزه را لگام زند.
·        منافع عام و استراتژیکی طبقاتی باید بر منافع خاص ملی و مذهبی و لحظه ای و آنی تقدم کسب کنند.

11
·        ضرورت صرفنظرناپذیر مبارزه ایده ئولوژیکی به همین دلیل است.
·        پرولتاریا باید آگاهی و خودآگاهی طبقاتی کسب کند.

الف

·        وظیفه «روشنفکر ارگانیک طبقه» (گرامشی) همین است.

ب
·        بی بدیل بودن روشنگری علمی و انقلابی از همین رو ست.

ت
·        ضرورت کار نظری (پراتیک تئوریکی) (فروغ اسدپور) به همین دلیل است.

12
·        یکی از دلایل شکست سوسیالیسم فقر فلسفه و تئوری بوده است.

13
·        لنین در زمینه دیالک تیک خودپوئی و آگاهی و غیره رهنمودهای رهگشا دارد.

·        مراجعه کنید به دیالک تیک خودپوئی و آگاهی و غیره در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر