۱۳۹۳ بهمن ۴, شنبه

تأملاتی در تأملات فروغ اسدپور (۱۱)


چرخش فرهنگی ژیژک
فروغ اسدپور
سرچشمه:
صفحه فیسبوک فروغ اسدپور
مسعود بهبودی

 پیشکش به پدرمان
محمد علی افراشته  

سخنان رشدی هم
 یک نوع روانکاوی است
که با وجود رگه های نیرومندی از طنز و حقیقت،
در عین حال بشدت تلخ و غم انگیز است
و به نیروهای «لال کننده» و «حماقت آور» این سو هم اشاره دارد
که چنان تاثیر مهیبی روی برخی گروه ها و البته بیشتر آنها دارند.
این روانکاوی
چه تفاوت عظیمی با روانکاوی فرهنگ گرا و یوروسنتریستی ژیژک دارد.

·        فروغ اسدپور پس از صدور رهنمود، به اصل کار می پردازد.
·        یعنی به «تحلیل» جفنگیات سلمان رشدی و ژیژک.
·        این بدان معنی است که دیالک تیک ارزیابی و داوری در منگنه تحلیلی فروغ اسدپور کج و کوله و وارونه می شود.

·        در نمایشنامه ی بلحاظ جامعه شناسی و روانشناسی ارزشمند و ژرف گوهر مراد تحت عنوان «اتللو در سرزمین عجایب»، هم حضرات حزب اللهی پس از کلی مرافعه و کشمکش و کلنجار، به این نتیجه می رسند که نمایشنامه را از آخر شروع به اجرا کنند.
·        جامعه و جهان وارونه خود را در این چیزها هم عیان می و رسوا سازد.

۱
سخنان رشدی هم
 یک نوع روانکاوی است

·        فروغ اسدپور کمترین علاقه و نیازی به تحلیل حداقل عینی جفنگ سلمان رشدی است.
·        فروغ اسدپور تنها چیزی که پس از مقایسه جفنگیات دو نماینده ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه، جلوی خواننده مطالب خود می گذارد، وجه مشترک اسلوبی طرز تحلیل آنها ست:
·        هر دو بسان خود فروغ اسدپور پسیکولوژیستی «می اندیشند» و «تحلیل» می کنند که فقط به درد خودشان و حواریون شان می خورد.
·        فروغ اسدپور از محتوای آنتی هومانیستی و بیگانه ستیز جفنگیات سلمان رشدی ککش هم حتی نمی گزد.
·        و گرنه چگونه می توان سگ توده بود و از مقایسه توده با گاو و گوساله و گوسفند به خشم نیامد و پارس گوشخراش سر نداد؟

·        ماهیت طبقاتی افراد در این جور چیزها آشکار می گردد.

۲
اثری از مجید افسر
سخنان رشدی هم
 یک نوع روانکاوی است
که با وجود رگه های نیرومندی از طنز و حقیقت،
در عین حال بشدت تلخ و غم انگیز است

·        کشف دیگر فروغ اسدپور این است که پسیکولوژیسم سلمان رشدی به «رگه های نیرومندی از طنز و حقیقت» سرشته است.

·        از همین کشف فروغ اسدپور می توان دریافت که او نه معنی طنز را می داند و نه معنی حقیقت را.

·        از فروغ اسدپور و دیگر مدعیان چه پنهان که حقیقت همیشه عینی است.
·        یعنی چیزی مستقل از روان و روانکاوی و روانشناسی این و آن و دور از دسترس متد و یا اسلوب پسیکولوژیستی است.

·        حقیقت همیشه با کل و با ماهیت در پیوند ناگسستنی است.
·        ماهیت و کل اما دور از دسترس متد و یا اسلوب پسیکولوژیستی است.
·        ماهیت و کل حیطه عمل فلسفه و یا خرد کل اندیش و عام اندیش است.

·        هگل ـ فرزانه بزرگ بورژوازی آغازین ـ در این زمینه کلام صریحی دارد که هر ننه قمری به غیر از فروغ اسدپور شنیده است:
·        حقیقی کل است، کل حقیقی است.

·        برای نفوذ در ذات و ماهیت چیزها و پدیده ها هرگز نباید بسان «علمای» طبقه حاکمه از سلمان رشدی تا ژیژک و فروغ اسدپور و غیره در عرصه پدیده و نمود رحل اقامت افکند و یا درجا زد.
·        بلکه باید به قول حضرت هگل، از پله های لغزان و دشوار مفاهیم «پایین» رفت و حقیقت عینی دست و پا بسته و گرفتار در غل و زنجیر پنهان در ظلمات را کشف کرد و بیرون آورد و نشان خلایق داد.

·        اما چنین کاری از دست «علمای» طبقه حاکمه برنمی آید.
·        نمی تواند هم برآید.
·        چون حقیقت همیشه با خرد همراه و همنفس  است و طبقه حاکمه دیری است که خرد را زنده بگور کرده و آنسامبلی از تسلیحات خردستیزی تشکیل و توسعه داده است.

·        اتفاقا یکی از تسلیحات خردستیزی (ایراسیونالیسم)، همین پسیکولوژیسم سلمان رشدی و ژیژک و فروغ اسدپور و شرکا ست.

۳
سخنان رشدی هم
یک نوع روانکاوی است
که با وجود رگه های نیرومندی از طنز و حقیقت،
در عین حال بشدت تلخ و غم انگیز است.

·        فروغ اسدپور با کشف «رگه های نیرومندی از حقیقت» در جفنگ سلمان رشدی توده ستیز و مرتجع، ضمنا به تأیید موضع طبقاتی او می پردازد و وارد سنگر ارتجاعی و فاشیستی او می شود.
·        فرق فروغ اسدپور با سلمان رشدی این است که«رگه های نیرومندی از حقیقت و طنز» سلمان رشدی برای فروغ اسدپور بشدت تلخ و غم انگیز اند.

·        احتمالا خود فروغ از محتوا و معنای این داوری خویش غافل است و بطور مکانیکی و بر طبق عادت آن را بر زبان می راند:
·        چون ضرب المثل ها و اصطلاحاتی دال بر تلخی حقیقت و طنز رایج اند.

·        ولی این سؤال در هر صورت قابل طرح است که چرا و به چه دلیل منطقی و تجربی، فروغ اسدپور در جفنگ سلمان رشدی حقیقت و طنز تلخ و غم انگیزی کشف می کند؟

۴

سخنان رشدی هم
یک نوع روانکاوی است
که با وجود رگه های نیرومندی از طنز و حقیقت،
در عین حال بشدت تلخ و غم انگیز است.

·        آنچه فروغ اسدپور نمی داند و دانستنش بی ضرر و ضرور است، این حقیقت امر است که پیش شرط طنزاندیشی و طنزنویسی ، داشتن سنگر ضد طبقه حاکمه است.

·        به همین دلیل هم همه طنزاندیشان و طنزنویسان تاریخ بشری بدون استثناء در اوپوزیسیون با طبقه حاکمه بوده اند:
·        خاطرنشان گشتن اسامی خجسته برخی از این بزرگواران هومانیست و سلحشور بی ضرر و زیان است:
·        اسامی آنتون چخوف، شچدرین، کورت توخولوسکی، میرزا علی معجز، صابر (هوپ هوپ)، افراشته و غیره از آن جمله اند.

·        روشنفکر وابسته به طبقه حاکمه هرگز نمی تواند طنز اندیش و طنز نویس باشد.

۵
سخنان رشدی هم
 یک نوع روانکاوی است
که با وجود رگه های نیرومندی از طنز و حقیقت،
در عین حال بشدت تلخ و غم انگیز است
و به نیروهای «لال کننده» و «حماقت آور» این سو هم اشاره دارد
که چنان تاثیر مهیبی روی برخی گروه ها و البته بیشتر آنها دارند.

·        درک منظور فروغ اسدپور از اشارات سلمان رشدی به «نیروهای «لال کننده» و «حماقت آور» این سو»، که «چنان تاثیر مهیبی روی برخی گروه ها و البته بیشتر آنها دارند»، آسان نیست.

صراحت توانگر کند، مرد را
خبر کن فروغ جهانگرد را.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر