۱۳۹۳ بهمن ۲, پنجشنبه

حقوق طبیعی (15 ) (بخش آخر)


پروفسور دکتر وینفرید شرودر
برگردان شین میم شین

 V
بخش پنجم
تئوری های عقیم حقوق طبیعی در قرن نوزدهم و بیستم
ادامه  

1
حقوق طبیعی و بورژوازی واپسین

·        اما مشخصه توسعه تئوری جامعه و دولت در قرن نوزدهم و بیستم  فقط غلبه بر تئوری حقوق طبیعی و ختم آن نبوده است.

1
·        روی برتافتن ایدئولوگ های بورژوازی از فلسفه روشنگری، که در آن اوتوپی خطرناک برای استمرار جامعه بورژوائی را می دیدند، نیز به قطع رابطه با تئوری حقوق طبیعی منجر شد که در تشبثات زیر نمودار گشت:

الف
·        در عرفانی کردن مفهوم جامعه،

ب
·         در جدا سازی جامعه از دولت

ت
·        در ارائه ی تفسیر دیگری از دولت معقول

پ
·         در عمده کردن تقدم دولت بطورکلی

ث
·        در خود مختار قلمداد کردن دولت و حقوق

ج
·        در نسبی دانستن سوبژکتیویستی تاریخ  

2
·        نتیجه همه این تشبثات این می شود که حقوق طبیعی ـ بمثابه حقوق هنجاری ـ غیرتاریخی قلمداد شود و حقوق مثبت ـ بمثابه حقوق ـ  تاریخی و بمثابه تنها حقوق، واقعی.

·        مراجعه کنید به اثر فریدریش ماینکه تحت عنوان «ایده قدر قدرتی دولت و پیدایش هیستوریسم»

3
·        انگلس به این جریان در اثر خود تحت عنوان «لودویگ فویرباخ و پایان فلسفه کلاسیک آلمان» اشاره می کند.

4
·        ایدئولوگ های بورژوازی واپسین ـ اما درعین حال ـ در واکنش نسبت به این حک حرمت از حقوق طبیعی و تحریف آن و همچنین در واکنش نسبت به نتایج عملی این ستایش از دولت و حقوق مثبت موجود، به حقوق طبیعی از نو اعتبار می بخشند.

5
·        ایدئولوگ های بورژوازی واپسین پس از نفی تاریخ تئوری حقوق طبیعی و همراه با آن، نفی روند تشکیل شعور تاریخی، نظریات زیر راجع به حقوق طبیعی را رواج می دهند:

الف
·        حقوق طبیعی همان ایدئال عدالت بی زمان است.

ب
·        حقوق طبیعی به معنای «حقوق نظام متعالی است»

ت
·        حقوق طبیعی به معنای «عالی ترین حقوق است»

پ
·        حقوق طبیعی «برتر از هر نوع حقوق مثبت است»

ث
·        حقوق طبیعی باید بمثابه «معیار و وجدان حقوق مثبت تلقی شود»  

ج
·        حقوق طبیعی باید بمثابه «قله قوانین و هنجار هنجارها تلقی شود.»
·        (هاینریش میتلز)

6
·        این تئوری های عقیم حقوق طبیعی بورژوائی واپسین، زیر لوای اوپوزیسیون بورژوامآب با تحریف دولت، با تحریف حقوق بورژوائی و فاشیسم، با احیای مجدد حقوق طبیعی جهت تأثیرگذاری بر روند و روال توسعه سیاسی همه بی دورنما از کار در آمده اند.

7
 ورنر مایهوفر (1918 ـ 2009)
از علمای حقوق (فلسفه حقوقی، فلسفه جزائی) آلمان
سیاستمدار، عضو لیبرال ها

·        این امر خود را در مباحث مربوط به حقوق طبیعی در «پنجمین سمینار جامعه شناسی آلمانی در وین» (1926 میلادی) و در آثار جدید الانتشار ورنر مایهوفر تحت عناوین «حقوق طبیعی و یا پوزیتیویسم حقوقی» (1962 میلادی) و «حقوق طبیعی بمثابه حقوق حیاتی» (1963 میلادی) بوضوح نشان می دهد.

8
·        در این رابطه باید از اثر ارنست بلوخ تحت عنوان «حقوق طبیعی و عزت انسانی» (1961 میلادی)   نیز یاد کرد.

9
·        در قرن نوزدهم و بیستم میلادی اما از سوی دیگر ـ همانطور که نمایندگان مترقی تئوری حقوق مثبت خاطرنشان می شوند ـ توجیه حقوق مثبت ارتجاعی بکمک حقوق طبیعی جامه عمل می پوشد:

الف
·        مثلا فاشیسم آلمانی دلایل اسکولاستیکی حقوق طبیعی را برای توجیه حاکمیت خود به خدمت می گیرد.

ب
·         تئوری های حقوق طبیعی کاتولیکی معاصر، بعد از جنگ جهانی دوم در توجیه تئوریکی بازسازی و ترمیم نظام سرمایه داری نقش مهمی بازی می کنند. 

·        مراجعه کنید به اثر ویلهلم بایر تحت عنوان «شعور فلسفی ـ حقوقی. اخطار از برگشت مکرر حقوق طبیعی» (1947 میلادی)

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر