۱۳۹۳ دی ۲۱, یکشنبه

جهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (11)


  سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
 (اصفهان ـ وین)
لیسانس حقوق و علوم سیاسی
کارمند وزارت بهداری
شین میم شین

به سرخی آتش به طعم دود
ادامه
  
تلاشی برای تحلیل شعر
به سرخی آتش، به طعم دود

بند اول

ای واژه خجسته آزادی!
با این همه خطا
با این همه شکست که ما را ست
آیا به عمر من تو تولد خواهی یافت؟

·        معنی تحت اللفظی:
·        با اینهمه اشتباه و شکست آیا در دوره حیات من رهایش اجتماعی میسر خواهد شد؟

1
·        احتمالا منظور سیاوش از این قرار بود:
·        ای واژه خجسته، ای آزادی!
·        چون ـ در واقع ـ این واژه آزادی نیست که باید تولد یابد، بلکه خود آزادی است.

2
·        واژه خجسته آزادی موجود است و احتیاج به تولد و تولید ندارد.

3
·        واژه آزادی فرم و قالبی برای مفهوم «آزادی» است.

4
·        مسئله، اما گذار این مفهوم خجسته از خطه نظر به عالم عمل است.
·        از خطه ایده به عالم ماده.
·        از خطه تئوری به عالم پراتیک.
·        دیالک تیک تئوری و پراتیک

5
·        مسئله مادیت، واقعیت و جسمیت یافتن روح است.
·        مسئله استحاله شعور است به وجود است.
·        مسئله مادیت یافتن ایده است .
·        مسئله قانونی ـ مؤسسه ای (نهادینه)  گشتن ایده آزادی است.

6
·        در سرزمین سیاوش که استبداد و اختناق و سرکوب سنتی چندین هزارساله دارد، واژه ها ـ خواسته و ناخواسته ـ از صراحت خود تهی شده اند، با مفاهیم چند پهلو پر گشته اند و لذا به امید فانتزی مستمع رها شده اند.

7
·        ورود ژاندارمی به مسجد همان و دعای بالا بلند واعظ برای سلامتی و طول عمر شاهنشاه اسلام همان.

الف
·        واژه «شاهنشاه اسلام» را ژاندارم با مفهوم «محمد رضا شاه» پر خواهد کرد.

ب
·        و فئودال خانه خراب از «انقلاب سفید»،  با مفهوم «امام زمان» و یا «امام خمینی» پر خواهد کرد.   

8
·        در جامعه سیاوش، این مستمع است که باید به زور فانتزی خلاق  خود مختار خویش، واژه ها را معنی کند.

الف
·        بدین طریق است، که ملتی غنی بلحاظ قوه ی تخیل و فانتزی، ولی فقیر بلحاظ تفکر، خوداندیشی، شناخت و شعور قوام می یابد.

ب
·        بدین طریق است که بیگانگی واژه ها به از خودبیگانگی و از جامعه بیگانگی انسان ها اضافه می شود.

ت
·        آنگاه، واژه ها دیگر حاوی محتوای مفهومی معین و روشن و صریحی نیستند.

پ
·        آنگاه، واژه ها تعریف و تعین (دترمینیته)  فرهنگی استاندارد خود را از دست می دهند.

ث
·        آنگاه، هر ننه مرده ای هر چه دلش خواست می نویسد و چون واژه ها بطور سرسری و دلبخواهی قابل تعریف و تعبیر و تفسیرند، هرکس از ظن خود برداشتی از نوشته او می کند و تردیدآمیزی نظر استخراج شده از متن، پیشاپیش برنامه ریزی شده است.

ج
·        آنگاه، هیچکس منظور واقعی صاحب سخن را نمی فهمد.

ح
·        بدین طریق، فرهنگی توخالی، خودسر، بی انضباط و لگام گسیخته تشکیل می گردد.

خ
·        از این روست که امروز تعریف حتی الامکان دقیق مفاهیم به وظیفه ای مهم برای روشنفکران ارگانیک پرولتاریا بدل شده است.

ادامه دارد.

۱ نظر:

  1. مسٌلبنظر میرسد درستهم هست که مطلق است واختیاج بتولد ندارد وا نطور که گفتاید واژه آزادی شکلیست برای درک وفهم آزادی ودرک آزادی شعور میخواهد مادهباید وجود داشته باشد تا شعورایجاد شودپس ماده برشعور مقدم استوآنوقتست که آزادی آزادی مفهوم میشود از زرعی مسٌله مادیت واقعیت روح است و تا ماده نباشدشعوریهم نخواهد بود من انجور فهمیدم امیوارم بیراه نرفته باشم

    پاسخحذف