یدالله
سلطان پور
مردم
ما نظام برابر نمی خواستند
ارتجاع مذهبی محصول دست پخت شاه بود
·
دشواری بحث با روشنفکران ایرانی و
یا تحلیل افکار آنها این است که میان احکام (جملات) آنها چه بسا پیوند منطقی وجود
ندارد.
·
منظور حریف از این دو جمله چیست؟
·
چه اندیشه ای پشت سر این احکام
خرناسه می کشد؟
1
مردم
ما نظام برابر نمی خواستند
ارتجاع مذهبی محصول دست پخت شاه بود
·
اصطلاح «محصول دست پخت» معنی
ندارد.
·
احتمالا منظور حریف محصول و دست پخت
شاه بوده است.
·
این اما به چه معنی است و حریف بر
اساس چه تحلیلی به این نتیجه رسیده است؟
2
ارتجاع مذهبی
محصول و دست پخت شاه بود
·
حریف در صورتی می تواند به این
نتیجه برسد که میان انقلاب سفید و ایکس رابطه تز و آنتی تز برقرار کند.
·
همان رابطه ای که میان محتوای بیضه
و نطفه برقرار است:
·
آنتی تز (نطفه) پس از نفی دیالک
تیکی تز (محتوای بیضه) به صورت سنتز (جوجه) بیرون می آید.
·
سنتز قاعدتا باید بلحاظ کیفی بهتر
از تز و آنتی تز (بیضه و نطفه) باشد.
·
جوجه واقعا هم چنین است:
·
بهتر از بیضه و نطفه است.
3
ارتجاع مذهبی
محصول و دست پخت شاه بود
·
اولا ایکس چه بود که پس از نفی
حاکمیت طبقه حاکمه انقلاب سفید به صورت ارتجاع مذهبی (ارتجاع فئودالی ـ روحانی ـ فوندامنتالیستی)
عرض اندام کرده است؟
·
ضمنا چرا سنتز محصول و دست پخت تز
است و نه آنتی تزی که در بطن تز بوده و رشد کرده است؟
·
البته حریف در صورتی می تواند چنین
بیندیشد که بتواند بیندیشد.
·
تریاد (تثلیث) دیالک تیکی تز و
آنتی تز و سنتز میراث گرانقدر هگل بوده است که ضمنا پدر دیالک تیک ایدئالیستی بوده
است.
4
ارتجاع مذهبی
محصول و دست پخت شاه بود
·
منظور حریف احتمالا این است که
ارتجاع مذهبی نتیجه عینی عمل طبقه حاکمه انقلاب سفید بوده است.
·
هسته ای معقول و تأمل انگیز در این
نظر حریف هست که باید کشف شود.
·
بنظر ما میان ارتجاع فئودالی ـ
روحانی ـ فوندامنتالیستی و انقلاب سفید رابطه دیالک تیکی کهنه و نو (ارتجاع و
انقلاب) برقرار بوده است.
·
ارتجاع مغلوب به هر دلیلی بر
انقلاب پیروز شده است.
·
کهنه بر نو مجددا غلبه کرده است.
·
به همین دلیل نمی توان ارتجاع فئودالی
ـ روحانی ـ فوندامنتالیستی را دست پخت انقلاب سفید جا زد.
·
چون انقلاب سفید نافی انقلابی همین
ارتجاع فئودالی ـ روحانی ـ فوندامنتالیستی بوده است.
5
ارتجاع مذهبی محصول و دست پخت شاه بود
·
حریف و نه فقط حریف بلحاظ جهان
بینی ایدئالیست است.
·
چون با مقولات شعور و روح به توضیح
مسائل می پردازد.
·
اگر جهان بینی او ماتریالیستی بود،
به جای ارتجاع مذهبی از ارتجاع فئودالی ـ روحانی ـ فوندامنتالیستی سخن می گفت و به
جای شاه از بورژوازی مدرن وابسته به امپریالیسم.
·
هسته معقول در این حکم حریف این
است که طبقه حاکمه انقلاب سفید فاقد ایده ئولوژی انقلابی بود.
·
ایده ئولوژی انقلابی او می بایستی
لیبرالیسم باشد.
·
همان لیبرالیسم انقلابات بورژوائی آغازین
با شعار برنامه ای آزادی ـ برابری ـ برادری.
6
·
تراژدی انقلاب سفید اینجا بود که بورژوازی
در مقیاس جهانی نه بورژوازی انقلابی آغازین، بلکه بورژوازی ارتجاعی واپسین بوده و
است.
·
طرفداران ترقی اجتماعی زیر پرچم
دربار و امپریالیسم (سوبژکت انقلاب سفید) به جای پرچم سرخ لیبرالیسم بورژوائی آغازین،
پرچم سیاه آنتی کمونیسم را بدست داشتند.
·
با آنتی کمونیسم اما نمی توان بر
ضد ارتجاع فئودالی ـ روحانی ـ فوندامنتالیستی مبارزه کرد و آن را به گور تاریخی اش
فرستاد.
·
چون آنتی کمونیسم پرچم ایده
ئولوژیکی خود آنها هم است.
·
فرح پهلوی هنوز هم همان پرچم آنتی کمونیسم
را در دست دارد و در تاک شوهای امپریالیستی برافراشته می سازد.
·
مثلا به آلمان دموکراتیک حمله ور
می شود.
·
طنز قضیه هم همین جا ست.
·
چون دیری است که نه از آلمان دموکراتیک
اثری هست و نه از حزب توده.
·
ولی شهبانوی حواس پرت عین خیالش
نیست.
7
·
هسته معقول نظر حریف همین جا ست:
·
طبقه حاکمه انقلاب سفید بطرز بی
خردانه و خردستیزانه ای مهمترین متحد خود را (حزب توده را) هم رسوا و هم تار و مار ساخت.
·
خود سران بازجویان ساواک حتی از
این بی خردی و خردستیزی طبقه حاکمه تحت رهبری دربار و امپریالیسم در حیرت بودند.
·
حریفی نقل می کرد که پس از بازداشت
از دهکده در طول راه تا مرکز ساواک در شهر، بارها و بارها از او می پرسیدند که
خودش است و یا کس دیگری است.
·
چون جوان دهاتی پابرهنه توده ای
بنا بر عقل ناقص آنها نیز نمی توانست تهدیدی بر طبقه حاکمه انقلاب سفید محسوب شود.
·
تنها جرمی که او داشت، دادن کتاب
مجازی به کره خری و شنیدن صدای پیک ایران بود و یاد داشت هائی از آن.
·
اینکه تازه چیزی نیست.
8
ارتجاع مذهبی
محصول دست پخت شاه بود
·
دهاتی پابرهنه ی توده ای بدبخت را
پس از آش و لاش کردن می انداختند به سلول فاناتیک های مذهبی و ضمنا سفارش می کردند
که آنها او را به راه راست شان هدایت کنند.
·
از این بابت می توان به حریف حق
داد.
9
·
بدبختی دیگر طبقه حاکمه انقلاب
سفید وابستگی ارگانیک آن به امپریالیسم بود.
·
به همین دلیل آلترناتیو تعیین شده از
طرف امپریالیسم (گوادولوپ) را، یعنی ارتجاع فئودالی ـ روحانی ـ فوندامنتالیستی را
می بایستی بسان کاسه سرشار از شوکران سرکشند.
·
این مسئله در طرز عقب نشینی ارتش و
ژاندارمری و ساواک و غیره در مقابل قوای ارتجاع فئودالی ـ روحانی ـ فوندامنتالیستی
آشکار شد.
·
می توان گفت که قوای وابسته به امپریالیسم
رژیم سابق فقط زمانی دست به عقب نشینی زدند که مطمئن گشتند که سنگر خالی گشته از
طرف آنها بوسیله قوای ارتجاع فئودالی ـ روحانی ـ فوندامنتالیستی اشغال می شود ونه
نمایندگان طبقات اجتماعی دیگر.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر