پروفسور
دکتر گونتر کروبر
برگردان شین
میم شین
·
اگر حرکت بلحاظ کمی،
باقی، خلق ناپذیر و فنا ناپذیر باشد، ولی تبدیل فرم های
کیفی مختلف آن به یکدیگر امکان پذیر نباشد، اگرماده
فاقد نیروی لازم برای تولید فرم های کیفیتا مختلف
حرکت باشد، پس ناچار برای تولید هرکدام از فرم
های حرکت به یک اکت و عمل آفرینش جداگانه
احتیاج خواهد داشت.
·
اگرما آفرینش مکرر را رد کنیم و بپذیریم که ماده تنها یکبار در طول هستی بی زمان و نا
محدود خویش امکان آن را
یافته که حرکات خود را متمایز سازد و کلیه فرم های کیفی
حرکتی خود را پدید آورد و باقی اوقات را به حرکت
مکانیکی (جا به جائی خشک و خالی) اکتفا کند، معنی آن عبارت از این خواهد
بود که «ماده، فانی و حرکت، موقتی و ناپایداراست.»
·
(کلیات مارکس و انگلس، جلد
20، ص 325)
·
هر دو مورد یاد شده به ایدئالیسم
فلسفی منتهی می شوند و با ماتریالیسم قاطع
و پیگیر ناسازگار اند.
1
·
بنابرین باید فنا ناپذیری حرکت
را هم به معنی کمی آن و هم به معنی کیفی آن دانست.
·
یعنی حرکت نه بلحاظ کمی نابود
شدنی است و نه بلحاظ کیفی.
2
·
حرکت ـ بمثابه خصیصه ذاتی ماده
ـ حاوی خصلتی مطلق است.
·
این بدان معنی نیست که بلحاظ هر سیستم مختصات در مکان مطلق، حرکت مطلق وجود دارد، بلکه بدان معنی است که هیچ ماده
ای نمی تواند بدون حرکت وجود داشته باشد.
3
·
خصلت مطلق حرکت از تبدیل
پذیری فرم های کیفی خاص حرکت ماده به
یکدیگر نتیجه گرفته می شود، که وجود و رابطه متقابل شان نسبت بهم نسبی است.
·
حرکت ـ بنا بر این ـ عبارت است از وحدت اضداد مطلق و نسبی.
·
(حرکت خود جولانگاه دیالک تیک مطلق و نسبی است. مترجم)
4
·
خصلت مطلق حرکت در تضاد با خصلت نسبی
سکون نیز است.
·
«هر سکونی و هر تعادلی نسبی است و تنها در
رابطه با این و یا آن فرم معین حرکت ماده معنی پیدا می کند.»
·
(کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص 55)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر