تحلیلی
از شین میم شین
سخن
در پرده می گویم:
«چو
گل از غنچه بیرون آی
که
بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی»
·
معنی تحت اللفظی:
·
بطرز پوشیده و مستور برایت می
گویم:
·
بسان گل بشکف.
·
برای اینکه حکم پادشاه نوروز عمری
پنج روزه دارد.
1
«چو
گل از غنچه بیرون آی
که
بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی»
·
خواجه در این بیت، خواننده را به
خوشباشی دعوت می کند.
·
دلیل خواجه کوتاهی عمر است.
·
این تئوری را خواجه از عمر خیام به
عاریه گرفته است.
·
تئوری غنیمت دانی را.
·
احمد کسروی ـ روشنگر جسور کشور ما ـ
همین تئوری را هم در رباعیات خیام و هم در اشعار خواجه به چالش کشیده و رد کرده
است.
·
ما نمی توانیم حیرت سرشته به ستایش
خود را از ژرف اندیشی خردمند بزرگ و بی همتا برای خود نگه داریم.
·
یاد خروشانش به یاد باد.
2
«چو
گل از غنچه بیرون آی
که
بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی»
·
کوتاهی عمر یکی از فرم های بسط و
تعمیم مقوله فلسفی کمیت است.
·
مراجعه کنید به دیالک تیک کمیت و
کیفیت در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
·
خیام و خواجه کمیت نازل را دلیلی
برای کیفیت عالی از دید خود (لذت) تلقی می
کنند.
·
بنظر آندو، چون عمر کوتاه است، پس
باید به میخواری و عیاشی و خوشگذرانی و خوشخوری سپری شود.
·
ایراد این تئوری کجا ست؟
3
·
ایراد اول این تئوری آنجا ست که
قابل تعمیم نیست.
·
توده های مولد و زحمتکش که نان
بخور و نمیر خود را از کام اژدها بدر می کشند، در مشقت و ریاضت مادام العمر بسر می
برند.
·
به دهقان و عمله و روفتگر و رختشو
و حفار و پیشه ور و غیره که نمی توان فرمان شکفتن بسان گل و عیش و عشرت داد.
·
از اینجا می توان به ماهیت طبقاتی غیر
توده ای این تئوری پی برد.
·
این تئوری خاص اعضای طبقه حاکمه است:
·
مخاطب خیام و خواجه هم اشرافیت
بنده دار و فئودال است.
·
اکنون این سؤال پیش می آید که چرا
خیام و خواجه اعضای طبقه حاکمه را به طرز زیست مثبت و سازنده و استفاده حتی
المقدور معقول از عمر کوتاه خویش فرانمی خوانند؟
4
·
دلیلش این است که هر طبقه حاکمه در
دو فرم متضاد عرض اندام می کند:
الف
·
نخست در فرم طبقه حاکمه آغازین وارد
صحنه تاریخ می شود.
·
به همین دلیل ما با طبقات برده دار،
فئودال و بورژوازی آغازین سر و کار داریم که از سرتاپا مترقی اند.
·
چون در تحلیل نهائی خادم توسعه و
تکامل نیروهای مولده جامعه بشری اند.
ب
·
هر طبقه حاکمه آغازین اما پس از
تحکیم حاکمیت خویش و توسعه دادن به نیروهای مولده جامعه، به سدی در برابر توسعه همان
نیروهای مولده جامعه بدل می شود و به طبقه حاکمه واپسین استحاله می یابد که از
سرتاپا ارتجاعی است.
·
طبقات اجتماعی واپسین همه از دم خردستیز
و پیشرفت ستیز و خرافی اند.
·
ضمنا همه با هم جهان بینی واحدی را
نمایندگی می کنند.
·
امروزه بهتر و روشن تر از همیشه می
توان شاهد وحدت ارگانیک بورژوازی واپسین با طبقات حاکمه برده دار و فئودال و
روحانی از هر نوع بود.
·
وحدت ارگانیک طبقه حاکمه امپریالیستی
با کلیسا و کنیسه و مسجد و فوندامنتالیسم و صهیونیسم و مونارشیسم و غیره امروزه
اظهر من الشمس است.
5
«چو
گل از غنچه بیرون آی
که
بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی»
·
مخاطب خیام و خواجه نیز اعضای طبقه
حاکمه واپسین است که ارتجاعی است و فاقد دورنمای تاریخی است.
·
کسی که لب گور تاریخی خویش ایستاده
باشد، اصولا فقط می تواند به آن واحد، به لحظه و دم بیندیشد و نه به روند و عمر.
·
غنیمت دانی دم نیز فقط می تواند به
معنی بهره جوئی فشرده و غلیظ و حداکثر از دم باشد.
·
اگر کسی رمان های نویسندگان بورژوائی
واپسین را خوانده باشد، به این مسئله پی می برد.
·
وجه مشترک ژان پل سارتر با خیام و
خواجه همین جا ست.
·
اگزیستانسیالیسم نیز همین تئوری غنیمت
دانی دم را تبلیغ و عملی می سازد:
·
سکس تا حد مرگ.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر