۱۳۹۳ آذر ۲۲, شنبه

سیری در شعر «عصیان بندگی» از فروغ فرخزاد (52)


فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
عصیان 
(۱۳۳۶)  
تحلیلی از شین میم شین
  
آن گناه تلخ و سوزانی که در راهش
جان ما را شوق وصلی و شتابی بود

در بهشتت ناگهان نام دگر بگرفت
در بهشتت بار الها خود ثوابی بود

·        معنی تحت اللفظی:
·        گناه تلخ و سوزانی که جان ما در شوق ارتکابش می سوخت، ناگهان تغییر ماهیت می دهد و در بهشت تو ثواب تلقی می شود.

1
·        فروغ در این دو بیت از بی پرنسیپی تئولوژی (فقه)  پرده برمی دارد.
·        سکس و عیش و شراب که در این دنیا مذموم و ممنوع اعلام می شود، در دنیای خیالی و واهی دیگر، به مثابه اجر و پاداش داده می شود و مطلوب و مجاز جا زده می شود.
·        این بدان معنی است که در قاموس تئولوژی معیاری عینی برای گناه و ثواب وجود ندارد.

2
·        شاید بتوان این کرد و کار تئولوژی را سوبژکتیویسم عملی نام داد:
·        گناه و ثواب نه معیار اوبژکتیف (عینی)، بلکه معیار سوبژکتیف محض دارد:
·        هر چیز نه آن است که هست.
·        بلکه آن است که سوبژکت (خدا، پیامبر، امام، ولی، اشرافیت بنده دار و فئودال و هر قلدر دیگر) اراده می کند.   


هر چه داریم، از تو داریم، ای که خود گفتی
مهر من دریا و خشمم همچو طوفان است

هر که را من خواهم او را تیره دل سازم
هر که را من برگزینم پاکدامان است

پس دگر ما را چه حاصل ز این عبث کوشش
تا درون غرفه های عاج ره یابیم

یا برانی یا بخوانی، میل میل تو ست
ما ز فرمانت خدایا رخ نمی تابیم

·        معنی تحت اللفظی:
·        دار و ندار ما به قول خودت از تو ست.
·        از تو که خود را دریای مهر و طوفان قهر محسوب می داری و انسان ها را تو یا تیره دل و یا پاکدامن می سازی.
·        پس تلاش ما برای رفتن به بهشت، بیهوده است.
·        پس خوانده شدن و رانده شدن ما از سوی تو یکسان است.
·        چون صاحب اختیار فقط توئی و نه ما.

1
هر چه داریم، از تو داریم، ای که خود گفتی
مهر من دریا و خشمم همچو طوفان است

هر که را من خواهم او را تیره دل سازم
هر که را من برگزینم پاکدامان است

·        خدای محمد انعکاس آسمانی ـ انتزاعی طبقه برده دار است و بسان اعضای طبقه برده دار، دیالک تیک مهر و قهر بی حساب و کتاب است.
·        اسلام دیالک تیک خدا و انسان را به شکل دوئالیسم برده دار و برده بسط و تعمیم می دهد:
·        کشف دقیق فروغ جوان، ولی خردمند و تیزهوش همین است:
·        مختار و خودمختار بلامنازع خدا (طبقه حاکمه برده دار)  است و انسان فاقد اختیار و آزادی است.
·        یعنی وابسته است.
·        برده است.

2
·        به همین دلیل هم بوده که فلسفه روشنگری و هومانیسم و فلسفه کلاسیک بورژوائی و بویژه مارکسیسم، سوبژکتیویته (فاعلیت) انسان را با برسمیت شناسی خردمندی انسان ها به او برمی گردانند.
·        به همین دلیل است که شعار برنامه ای بورژوازی انقلابی و ضد فئودالی، آزادی ـ برابری ـ برادری بوده است.
·        به همین دلیل است که خرد انسانی برجسته می شود تا حتی خدا را به محاکمه کشد.
·        به همین دلیل است که تنها چیزی برسمیت شناخته می شود که از محکمه خرد سربلند بیرون آید.

3
یا برانی یا بخوانی، میل میل تو ست
ما ز فرمانت خدایا رخ نمی تابیم

·        فروغ در این بیت، منطق توخالی، متناقض و ضد منطقی تئولوژی (فقه) را افشا و رسوا می سازد:
·        بنا بر منطق ضد منطقی تئولوژی، وجود بهشت و جهنم یاوه و بی دلیل است.
·        چون انسان فاقد فاعلیت (سوبژکتیویته) است.
·        کرد و کار هر کس به اراده غیر است و نه به اراده خویشتنش.
·        کرد و کار نیک و بد هر کس به اراده خدا ست و نه به اراده و خواست خود او.   

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر