جمعبندی
از
مسعود
بهبودی
1
به کامنت خود اگر نظری بیندازید تا بینید که
منظور از سوبژکتیویسم چیست:
«رفیق میم گرامی به نظرم شما انسان با خرد و
با دانشی
بویژه در مبحث دیالیتک هستید»
شما در این جمله تان،
میم را تجزیه و تحلیل
می کنید و نه موضوع شناخت را
و نه اندیشه مورد نظر
را.
سوبژکتیویسم یعنی همین.
2
خدا را شکر که قضیه از قرار بکلی دیگری است.
یعنی عکس ادعای حریف است:
ادراک قبل از همه صورت می گیرد.
ادراک
به
فرم انعکاس معنوی واقعیت عینی
بواسطه
سیستم عصبی مرکزی حیوانات و انسان ها
اطلاق
می شود.
ادراک
عبارت است از تصویر حسی کلیتی از اشیاء و خواص و روابط آنها،
که بطورمستقیم و بی واسطه بر
ارگان های حسی
(حواس
پنجگانه و غیره)
(یعنی
گیرنده های عصبی)
تأثیر
می گذارند.
ادراک
بلحاظ ژنتیکی بر بنیان احساس (حس کردن) پدید می آید.
مراجعه
کنید به ادراک در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
شناخت اما روندی بمراتب پیچیده تر و بغرنجتر است:
شناخت حسی در مرحله بالاتر از ادراک است
و از دیالک تیک حسی و عقلی تشکیل می یابد.
شناخت حسی اما هنوز شناخت به معنی حقیقی کلمه نیست.
شناخت حسی در گذار به مرحله شناخت عقلی تکمیل می شود
که دیالک تیک تجربی و نظری (امپیریکی ـ تئوریکی) است.
در شناخت تئوریکی که
بر شالوده شناخت تجربی استوار است،
تجارب شخصی، نوعی و تاریخی و غیره تئوریزه می شوند.
در این مرحله مفاهیم و
مقولات و قوانین و غیره فلسفی
به خدمت گرفته می شوند.
خود خرد به معنی فلسفه است.
3
جورج اورول در طیف راست و چپ چپنمای بدتر از
راست ایران
خیلی طرفدار دارد.
ما نقل قول هائی از او را قبلا نقد کرده ایم.
شادی ما از این بابت است که از نظری می توان
ببرکت آشنائی با اسلوب دیالک تیکی
به نیت و ماهیت صاحبنظر پی برد.
این نکته را ما بارها تجربه کرده ایم.
فقط می توانیم قدر دان قلبی رسولان پرولتاریا باشیم.
اکنون دیگر جورج اورول را همه می شناسند
و از ماجراي جاسوسي جورج اورول
براي اينتليجنس سرويس انگلستان و سفارشي بودن آثارش
خبر دارند.
اورول امتياز آثارش را به دپارتمان پژوهش هاي اطلاعاتي ( IRD
) فروخت.
MI6 به سرعت آن ها را توسط مترجمان خود به 18 زبان دنيا ترجمه كرد
و سپس CIA امتياز نسخه سينمايي دو كتاب
او را خريد.
روزنامه گاردین در مورد
«مزرعه حیوانات» جورج اورول
نوشته است:
«سازمان سیا فقط نقش راهنمایی کننده ی فیلمسازان
را ندارد،
بلکه به آنها رشوه نیز میدهد،
سازمان سیا در سال ۱۹۵۰ حقوق مربوط به
«مزرعه حیوانات» جورج اورول
را خریداری کرد و سپس در سال ۱۹۵۴ برای ساخت
نسخه انیمیشن این فیلم سرمایه گذاری کرد»
4
حریفی می گفت:
«رمه گوسفندان، وقتی به نهری می رسند، توقف
می کنند
و
گام از گام برنمی دارند.
ترفند شبانان، جهاندن و پراندن یکی از آنها از نهر است.
بعد بقیه گوسفندان یکی پس از دیگری می پرند،
مسئله حل می شود و رمه به پیشرفت خود ادامه
می دهد.»
5
اینجا حریفی مشتی گردو به گرسنه ای می دهد.
گرسنه ولی حاضربه دعا نیست.
این نشاندهنده بی چشم و روئی و بی شرمی او ست.
چون طرف برای چیدن و پوست گرفتن و حمل گردو
زحمت کشیده است
و دعا کمترین کاری است که گدای گرسنه می تواند در حق اموات او بکند.
در موارد دیگر هم باید برخورد مشخص شود.
به قول مارکس شرم کردن صفتی انقلابی است.
یعنی بی شرم نمی تواند انقلابی باشد.
6
برتولت برشت
حکیم پرولتاریا
خطای
رایجی است که مردم عشق را بالاتر از دوستی می نشانند
و
آن را در حکم امری
کاملا متفاوت می نگرند.
عشق
تنها زمانی والا و ارزشمند است
که
دربر
دارنده دوستی ئی
باشد که بتواند بازتولید شود.
میم
در این نظر برتولت برشت اگر چه اندیشه
ارزشمندی تبیین می یابد،
ولی مسئله بطرز ریشه ای طرح و حل نمی شود.
1
دوستی در جامعه طبقاتی در بهترین حالت یکطرفه
می ماند.
نیم بند می ماند.
2
تجربه شخصی ما حاکی از آن است که
می
توان به هر دلیلی بهترین دوست کسی شد،
ولی
نمی توان برای خود بهترین دوست را پیدا کرد.
3
دوست چیزی از جنس کیمیا ست.
کیمیاگر بکرات فکر می کند که بدست آورده است،
ولی هرگز بدست نمی آورد.
4
پیش شرط بسیار مهم دوستی
بنظر ما
شناخت و شعور است.
5
خر نمی تواند دوست کسی شود، چه رسد به اینکه
عاشق کسی باشد.
6
شاعری که کسب و کاری جز عرعر عشق نداشت،
عکس جفتگیری خرها را در دیوار فیس آبادش
چسبانده بود
و می شعرید که خرها عاشق یکدیگرند.
7
در فیلم مستندی
شیر
شرزه ای با نریانی در آویخته بود
و نتواسنته بود بر آن غالب آید.
نتیجه ی مبارزه پات بود.
در این واویلا یکی از نریان هائی که شاهد این
ماجرا بود،
به نریان خسته حمله ور شد.
باور کردنش دشوار بود.
کمترین دلیلی برای این حماقت وجود نداشت.
نریان دلاور اصلا نیروی چپ نگریستن به کسی
دیگر نداشت.
با حمله این نریان خر به نریان دلاور
زمینه برای پیروزی شیر شرزه و کشتن نریان
دلاور فراهم آمد.
سیر و سرگذشت ما هم از این قرار است.
8
دوستی
اثری از الوارو کونهال
پیش شرط دوستی شناخت و شعور است.
نه، خر می تواند با کسی جبهه متحد خر تشکیل
دهد
و نه با خر می توان جبهه متحد تشکیل داد.
چون پیش شرط وحدت، خرد است
و خر اگر
در بهترین حالت
خردستیز نباشد،
محروم از خرد است.
9
حریفی
به همین دلیل می گفت که
با خر نمی توان متحد شد.
برای اینکه خر همه چیز دارد، به غیر از خرد.
فلسفه تشکیل خرد در قرون وسطی واپسین
(توماس
فون اکوین و غیره)
هم همین بوده است:
بر اساس خرد است که می توان حداقل چشم دیدن
همدیگر را داشت
و به حرف همدیگر گوش کرد و منظور همدیگر را
فهمید.
خرد پل هماندیشی و تفاهم میان انسان ها ست.
بی خبر از خرد و خردستیز
اما دشمن آشتی ناپذیر این پل پیوند و تفاهم
است.
با جریانات خردستیز
(فاشیسم، عرفان، فوندامنتالیسم، آوانتوریسم،
امپریالیسم، بورژوازی واپسین)
کسی نمی تواند متحد شود.
حتی کسی نمی تواند با آنها سلام و علیک کند،
چه رسد به وحدت.
استالین آزمود،
20 میلیون روس شقه شقه شد.
حزب توده آزمود،
دار و ندارش، پاره های بی
نظیر وجودش
بیرحمانه
قلع
و قمع شد.
10
همه هرگز نمی توانند دلگیر باشند.
حتی اگر جامعه و جهان به جهنمی بدل شود،
کسانی یافت خواهند شد که شادان باشند.
چون تبدیل جامعه و جهان به جهنم
بی سوبژکت نیست.
بی فاعل انسانی نیست.
ما آزموده ایم در این باره بخت خویش.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر