جمعبندی
از
مسعود
بهبودی
1
حق با شما ست.
این شعر فروغ تحت عنوان
«زندگی»
در اوج رواج اگزیستانسیالیسم سروده می شود
فروغ
احتمالا با شم خلقی خویش
ایده
ئولوژی طبقه حاکمه امپریالیستی را به چالش می کشد
و
در مقابل پسیمیسم (بدبینی فلسفی) طبقه
حاکمه
اوپتیمیسم
توده ای را قرار می دهد.
برای
وقوف به غنای نظری و ایده ئولوژیکی این شعر
باید
آن را تحلیل دیالک تیکی کرد.
2
سبب
فکر کردن کذائی ما
خودتان
هستید.
چون
اگر اندیشه ای طرح نشود
اندیشیده
نمی شود.
3
این
ناخن همیشه فرو در گوشت
اعتمادی
است که مثله شده
حریف
اعتماد
مفهوم مناسبی نیست.
مفهوم
اعتماد
در
این صورت
تعریف
سطحی کسب می کند.
پیش
شرط اعتماد به چیزها، پدیده ها، سیستم ها (حشرات، حیوانات، انسان ها) و روندهای هستی
شناخت
پیشاپیش آنها ست.
اگر
استنباط ما از این حکم حریف درست باشد،
مفهوم
«سوء تفاهم» رسا تر است:
این
ناخن فرو شده در گوشت
نتیجه
ی سوء تفاهمی است
که
تکرار گشته است.
4
پنبه
از گوش در آر و پارس ما را بشنو
ما
سگیم و نه عمله که اهل عمل باشیم.
اهل
عمل
پروردگا ما ست.
5
چگونه
می توان با قلب کسی عهد بست؟
قلب
ارگان پمپاژ خون است
و
نه اداره ثبت و ضبط عهد و پیمان
ضمنا
عشق که نمی تواند فعل باشد.
عشقبازی
فعل است و نه عشق
عشق
واسطه است
دلال
واره است.
6
نه.
از
این خبرها نیست.
فدائیان
خلق ربطی به حزب توده نداشته اند.
مجاهدین
اسلام و خلق و فدائیان اسلام و خلق
سازمان
های فئودالی ـ روحانی ـ فوندامنتالیستی بوده اند
مجاهدین
خلق و فدائیان خلق
پس
از پیروزی انقلاب بورژوائی سفید، تشکیل می شوند.
ماهیتا
فئودالی ـ روحانی اند.
حزب
توده ماهیتا حزب توده های مولد و زحمتکش است.
رهبری
حزب توده
البته
خطای خطیری مرتکب می شود
و
از ارتجاع فئودالی ـ روحانی ـ فوندامنتالیستی دفاع می کند
و دار و ندار خود را بر سر این خطا فدا می کند.
توده
حالا
دیگر حزب ندارد.
اما
سگ دارد
و
همیشه خواهد داشت.
7
شعر
فوق العاده زیبائی است.
شاعر
ضمن نومیدی، بذر امید می افشاند
در
شکوه از دشواری زیست
دیالک
تیک عینی هستی طبیعی و اجتماعی را
به
تبیین استه تیکی ـ استدلالی می نشیند.
8
نظر
و نیت شعرا را که نمی توان صد در صد کشف کرد.
ما
فقط دو نحوه برخورد را مقایسه کرده ایم
درک
آثار هنری به تجربه نیاز دارد
به
همین دلیل زمان لازم دارد.
9
کودک
کار کذائی
برای
بعضی ها مائده ای آسمانی است.
وسیله
در وسیله در وسیله است:
هم
وسیله امرار معاش است
هم
وسیله عوامفریبی است.
هم
وسیله ای برای هومانیست جا زدن خود و طبقه حاکمه است
و
هم مسکنی برای وجدان گندیده و خفته و شاید هم هفت کفن پوسانده است.
10
دوستی
اصولا و اساسا
رابطه
ای دیالک تیکی است:
دوستی
دیالک تیکی از وحدت و تضاد از هر لحاظ است
اگر
در این دیالک تیک دو قطبی
کفه
ترازو به نفع وحدت سنگینی کند،
دوستی
تقویت می شود، استحکام و توسعه می یابد
اگر
برعکس
کفه
ترازو به نفع تضاد سنگینی کند،
دوستی
تضعیف و نهایتا خواه و ناخواه قطع می شود.
بهتر
هم همین است.
چون
با تضاد چرکین نمی توان سر کرد.
تضاد
باید حل شود
و
گرنه رابطه فی مابین دستخوش بحران می گردد
و
هر دو طرف فلج می شوند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر