سعدی شیرازی
( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت چهاردهم
(گلستان با ب اول، ص
34 ـ 38)
تحلیلی
از شین میم شین
دوست مشمار آن، که در نعمت زند
لاف
یاری و برادرخواندگی
دوست
آن دانم، که گیرد دست دوست
در
پریشانحالی و درماندگی.
·
معنی تحت اللفظی:
·
کسی را که در ایام آسایش و بی نیازی لاف دوستی و برادری
بزند، نباید دوست محسوب داشت.
·
دوست کسی است که در ایام گرفتاری و بیچارگی به یاری
شتابد.
1
·
این همان پراگماتیسم
است که در قالب جملات دیگری ابراز می شود.
·
معیار دوستی در سودمندی انسان ها نسبت به یکدیگر در ایام
سختی دانسته می شود.
2
·
آنچه نمی تواند مورد انکار قرار گیرد، اولا این است که نزدیک
ترین کس به هر کس خویشتن او ست.
·
طبیعی است که وقتی کسی تحت تعقیب طبقه حاکمه قرار دارد،
در حتی از سوی بهترین دوستان به رویش بسته شود.
·
چون حمایت از او می تواند برای خود و اعضای خانواده
دوستان بسیار گران تمام شود.
3
·
ثانیا این حقیقت امر است که کسی حاضر به دادن دادی، بدون
دریافت ستدی نخواهد بود.
4
·
حتی اگر کسی در پریشانحالی و درماندگی به دستگیری از کسی
برخیزد، انتظار پس گرفتن داده خویش را در فرصتی دیگر خواهد داشت و اگر پس نگیرد،
حتی می تواند به دشمنی خونخوار بدل شود.
5
·
انسان ها را از اسارت قوانین سرپیچی ناپذیر عینی اجتماعی
مثلا قانون دیالک تیکی داد و ستد گریزی نیست،
قاعده همین است و باقی استثناء است.
·
دوستی انتزاعی و بی شیله ـ پیله وجود ندارد
6
دیدم که متغیر
می شود و نصیحت
ـ به غرض ـ
می شنود.
·
معنی تحت اللفظی:
·
دیدم که عصبانی شده و فکر می کند که من بدخواه او هستم.
7
·
مسئله اینجا این است که سعدی استراتژیک می اندیشد و از
این رو نمی تواند و نمی خواهد راه حل لحظه ای ارائه دهد.
·
رفیق او اما در شرایط زیست دشواری بسر می برد و در پی
نجات حتی موقتی خویش از مخمصه است.
8
·
تفکر استراتژیک بخش لاینفک تفکر فلسفی و ریشه ای (رادیکال)
سعدی را تشکیل می دهد.
·
سعدی حکیمی عام اندیش است.
·
او نمی تواند به عاقبت کارها نیندیشد و رهنمود و اندرز
سطحی و لحظه ای به این و آن بدهد.
9
·
پشت سرهر حکم سعدی تفکری ژرف نشسته است، تفکری آزموده در
کوره پراتیک زندگی.
10
·
سعدی متفکری از سر تا پا حرفه ای است.
·
تفکر مفهومی کسب و کار اصلی سعدی است.
11
·
دیالک تیک در دستان سعدی مثل موم است.
·
سعدی دیالک تیک را می زید.
·
کسی دیالک تیک را به سعدی یاد نداده است.
·
دیالک تیک عینی هستی کشف شخصی سعدی است.
12
·
دیالک تیک عینی بطور جبری و خودپو در آئینه شفاف ضمیر سعدی
منعکس می شود و سعدی احتمالا بی آنکه خود ملتفت باشد، آن را در قالب زیبای کلام می
ریزد و برای فهم و تفهیم و توضیح احکام خود به خدمت می گیرد.
13
·
صحبت از درستی و یا نادرستی افکار و احکام سعدی نیست.
·
صحت و سقم افکار انسان ها به عوامل عینی و ذهنی، تاریخی
و طبقاتی بیشماری وابسته است.
14
·
صحبت از طرز تفکر سعدی است که مثل خورشیدی از اعماق قرون
وسطی سر می زند و هنوز هم، همچنان در افق شرق ظلمتزده می درخشد، بی آنکه کسی از
انوار شفابخش آن باخبر و بهره ور باشد.
15
·
سعدی بالاخره متوجه سوء تفاهم رفیق دردمند خویش می شود.
16
نزدیک
صاحبدیوان
(لقب
شمس الدین جوینی، وزیر هلاکوخان در سال 683 هجری که به امر ارغون خان ـ پادشاه
مغول ـ کشته می شود)
رفتم، به
سابقه معرفتی (آشنای، شناخت) که در میان ما بود
و صورت حالش
بیان کردم و اهلیت (صلاحیت) و استحقاقش
(شایستگی اش) بگفتم، تا به کاری مختصرش نصب کردند.
چندی بر این
بر آمد، لطف طبعش بدیدند و حسن تدبیرش را بپسندیدند و کارش از آن در گذشت و به
مرتبتی والاتر از آن ممکن شد.
همچنین نجم
(ستاره) سعادتش در ترقی بود، تا به اوج
ارادت برسید
و مقرب حضرت
سلطان و مشار الیه (مرجعی در امور دولتی)
و معتمد علیه
(مورد اعتماد در امور دولتی) گشت.
·
با دقت در این طرز تبیین سعدی، می توان فخر پنهانی او را
به «معرفت» و آشنائی با سردمداران کشور و نخوت طبقاتی او را نسبت به روشنفکران طبقات
زحمتکش دریافت.
·
سعدی می تواند همه چیز را به حریر بلاغت از دیده ها پنهان کند، جز وابستگی
طبقاتی خود را.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر