فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
تولدی دیگر
(1341)
·
با امیدی گرم و شادی بخش
·
با نگاهی مست و رؤیایی
·
دخترک افسانه می خواند
·
نیمه شب در کنج تنهایی:
·
«بی گمان روزی ز راهی دور
·
می رسد شهزاده ای مغرور
·
می خورد بر سنگفرش کوچه های شهر
·
ضربه سم ستور باد پیمایش
·
می درخشد شعله خورشید
·
بر فراز تاج زیبایش
·
تار و پود جامه اش از زر
·
سینه اش پنهان به زیر رشته هایی از در و گوهر
·
می کشاند هر زمان، همراه خود سویی
·
باد، پرهای کلاهش را
·
یا بر آن پیشانی روشن
·
حلقه موی سیاهش را
·
مردمان ـ در گوش هم ـ آهسته می گویند:
·
«آه، او با این غرور
و شوکت و نیرو
·
در جهان، یکتا ست
·
بیگمان شهزاده ای والا ست»
·
دختران سر می کشند از پشت روزن ها
·
گونه ها شان آتشین از شرم این دیدار
·
سینه ها لرزان و پر غوغا
·
در تپش از شوق این پندار:
·
«شاید او خواهان من باشد»
·
لیک گویی دیده ی شهزاده زیبا
·
دیده مشتاق آنان را نمی بیند
·
او از این گلزار عطر آگین
·
برگ سبزی هم نمی چیند
·
همچنان، آرام و بی تشویش
·
می رود ـ شادان ـ به راه خویش
·
می خورد بر سنگفرش کوچه های شهر
·
ضربه ی سم ستور باد پیمایش
·
مقصد او ، خانه ی دلدار زیبایش
·
مردمان از یکدیگر آهسته می پرسند:
·
«کیست، پس این دختر خوشبخت؟»
·
ناگهان در خانه می پیچد صدای در
·
سوی در، گویی ز شادی می گشایم پر
·
او ست ، آری ، او ست:
·
«آه، ای شهزاده ی محبوب رؤیایی
·
نیمه شب ها، خواب می دیدم که می آیی»
·
زیر لب ـ چون کودکی ـ آهسته می خندد
·
با نگاهی گرم و شوق آلود
·
بر نگاهم راه می بندد:
·
«ای دو چشمانت، رهی روشن به
سوی شهر زیبایی
·
ای نگاهت، باده ای در جام مینایی
·
آه، بشتاب ای لبت همرنگ خون لاله ی خوشرنگ صحرایی
·
ره بسی دور است
·
لیک در پایان این ره، قصر پر نور است.»
·
می نهم پا بر رکاب مرکبش، خاموش
·
می خزم در سایه ی آن سینه و آغوش
·
می شوم مدهوش
·
باز هم آرام و بی تشویش
·
می خورد بر سنگفرش کوچه های شهر
·
ضربه ی سم ستور باد پیمایش
·
می درخشد شعله خورشید
·
بر فراز تاج زیبایش
·
می کشم همراه او ز این شهر غمگین رخت
·
مردمان با دیده ی حیران
·
زیر لب آهسته می گویند:
·
«دختر خوشبخت.»
پایان
ویرایش از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر