سعدی شیرازی
( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت چهاردهم
(گلستان با ب اول، ص
34 ـ 38)
تحلیلی
از شین میم شین
گفتم:
«عمل
پادشاه، ای برادر، دو طرف دارد:
امید
و بیم.
یعنی
امید نان و بیم جان.
و
خلاف رأی خردمندان است بدین امید، متعرض این بیم شدن.»
متعرض
کاری شدن یعنی کاری را تقبل کردن.
·
سعدی برای توصیف چند و چون اشتغال در دستگاه دربار
فئودالی دیالک تیک بیم و امید را به شکل دیالک تیک بیم جان و
امید نان بسط و تعمیم می دهد و پرهیز از اشتغال دولتی را توصیه می کند.
·
اگر پادشاهزاده ای به جای رفیق فقیر سعدی می بود و قصد
کناره گیری از خدمت و روی آوردن به عبادت در سر می داشت و می گفت:
بخواهم
به کنج عبادت نشست
که
دریابم این پنج روزی که هست
چو
می بگذرد جاه و ملک و سریر
نبرد
از جهان، دولت الا فقیر
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 25)
·
سعدی از زبان دانای روشن ضمیری فتوای دیگری می داد و او
را از این تصمیم منصرف می کرد و به سر کار دولتی کثیف برمی گرداند:
طریقت، بجز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده ودلق نیست
تو بر تخت سلطانی خویش باش
به اخلاق، پاکیزه درویش باش
به صدق و ارادت میان بسته دار
ز طامات و دعوی زبان بسته دار
قدم
باید اندر طریقت، نه دم
که
اصلی ندارد، دم بی قدم
بزرگان
که نقد صفا داشتند
چنین
خرقه زیر قبا داشتند
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 25)
·
معنی تحت اللفظی:
·
طریقت یعنی خدمت به خلق و نه تسبیح و سجاده و دلق
·
تو بر تخت سلطنتت بنشین و بلحاظ اخلاقی، درویش باش.
·
کمر بر صداقت و ارادت ببند و بی اعتنا به ورد و دعا باش.
·
تعیین کننده عمل است و نه حرف.
·
حرف بی عمل فاقد اصالت است.
·
بزرگان که تجسم صفا بوده اند، خرقه ای از این گونه در
زیر قبا داشته اند.
1
·
اشتغال در اداره امور دولتی برای اعضای طبقه حاکمه خدمت
محسوب می شود و برای افراد متعلق به طبقات اجتماعی دیگر «خلاف
رأی خردمندان» و بی خردانه تلقی می شود.
2
·
نتیجه این رهنمود انحصار امور دولتی به اقلیت کوچکی از
طبقه حاکمه خواهد بود و توده مولد و نمایندگانش را امکان دخالت در سیاست جاری
مملکت و تعیین مستقل سرنوشت خود نخواهد بود و همه چیز همان خواهد بود که هست.
3
·
در این نطر سعدی، حقیقتی بی تردید و غیرقابل انکار نهفته
است، ولی کدام کاری در جامعه طبقاتی خالی از خطر مرگ است؟
·
سعدی خواهد گفت:
·
گدائی.
·
گدائی اما اولا کار نیست، ثانیا خالی از خطر مرگ از
گرسنگی، سرما و بیماری نیست.
4
کس
نیاید به خانه درویش
که
خراج زمین و باغ بده
·
تنها راهی که سعدی برای رفیق فقیر و روشنفکرش نشان می
دهد، گدائی است.
·
روشنفکر برخاسته از طبقات زحمتکش باید درویشی پیشه کند،
نه سیاست و کار دولتی.
·
به نظر سعدی، هدف از زندگی عبارت است از بی دردسر و بی
مخاطره زیستن.
5
·
او رفیق خود را حتی از کار کشاورزی و دادن خراج زمین و
باغ به اشراف بنده دار، فئودال و دربار منع می کند.
·
چرا؟
6
·
چون کار کشاورزی، اولا با زحمت کشت و کار و ثانیا با ضرب
و شتم غلامان و عوامل مسلح اشراف بنده دار، فئودال و دربار همراه است.
7
یا
به تشویش و غصه راضی باش
یا
جگربند، پیش زاغ بنه
(در انتظار
حبس و شکنجه و اعدام باش)
·
سعدی علیرغم اینکه خود یکی از زحمتکش ترین مولدین
فراورده های فکری است و بشریت هرگز اندیشنده ای به پیگیری و زحمتکشی او ندیده، با
این حال هنوز به اهمیت کار و تولید مادی پی نبرده است.
·
او نمی داند که بدون کار، چه کار جسمی و چه کار فکری،
انسان از انسانیت تهی می شود.
8
·
رفیق سعدی، تحصیلکرده ای است که قصد عملی کردن آموخته
های خود را دارد و تنها از این طریق است که او می تواند به زندگی خود معنی دهد و
در ضمن حوایج خانواده خود را برآورده سازد.
·
از این رو ست که او دلیل واره های سعدی را رد می کند:
گفت:
« هر
که خیانت ورزد، پشتش از حساب بلرزد.»
·
منطق رفیق سعدی، منطقی روشن و خالی از ابهام است.
·
انسان زحمتکشی که نیروی کارش را می فروشد، باکی از کسی
ندارد.
·
انسان مولد دلیلی برای هراس از حساب و کتاب ندارد.
·
او در ادامه استدلال و اثبات نظر خویش می گوید:
و
حکما گویند:
«چار
کس، از چار کس به جان به رنج اند:
حرامی
از سلطان و
دزد
از پاسبان و
فاسق
از غماز (خبرچین) و
روسبی
از محتسب.
و
آن را که حساب، پاک است، از محاسبه، چه باک.»
·
رفیق سعدی در این حکم، میان انسان مولد و زحمتکش و جماعت
لومپن و «ضد اجتماعی» مرزبندی می کند:
·
حرامی، دزد، فاسق و روسبی.
9
·
انسان مولد، سازنده ی هستی مادی و معنوی جامعه و جهان
است.
·
انسان مولد، انسان آفریننده و دهنده است، نه انگل و
گیرنده.
·
انسان مولد، سربلندترین، شایسته ترین و شریفترین عضو
بشریت بوده، است و خواهد بود و جز تولید نیازمندی های مادی و معنوی بشریت سودائی
در سر ندارد و لذا دلیلی برای هراس از سلطان و پاسبان و غماز و محتسب نمی بیند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر