۱۳۹۳ آذر ۱۱, سه‌شنبه

سیری در شعری از الفرد ادوارد هاوسمن (2)


وقتی عاشق تو بودم
سرچشمه:
صفحه فیسبوک ترلان
تحلیلی از مسعود بهبودی 

وقتی عاشق تو بودم
دلیر و پاک بودم
و تا فرسنگ ها در اطرافم شگفتی و شادی می رویید
و رفتارم همه نیک و دلپسند بود.

·        این شعر احتمالا حدود یک قرن قبل از این، سروده شده است.
·        الفرد ادوارد هاوسمن را ما هنوز نمی شناسیم.
·        ولی این امر مانع آن نمی شود که در مقابل انعکاس رئالیستی ـ استه تیکی انسان و جامعه و جهان توسط او در آن زمان لب به تحسین و ستایش نگشاییم.

1
وقتی عاشق تو بودم
دلیر و پاک بودم

·        در قاموس شاعر، میان عشق و دلیری و پاکی رابطه علت و معلول برقرار است:
·        عاشق کسی شدن، همان و دلیر و پاک گشتن، همان.

·        استنباط شاعر را به هیچ ترفندی نمی توان انکار نمود.
·        عشق واقعا آدمی را دلیر و پاک می سازد.

·        سؤال فقط این است که چرا و به چه دلیل؟

2
وقتی عاشق تو بودم
دلیر و پاک بودم

·        اگر نظری به رفتار نباتات، حشرات و جانوران بیندازیم، به کشف شباهت غریبی میان انسان و نیاکان نباتی، حشره ای و حیوانی اش پی می بریم:

الف

·        همین گزنه اسیدپاش مسلح به تیغ های تیز، در ایام جفتگیری به حاتم طائی دست و دل بازی بدل می شود.
·        آن سان که با مشاهده حشره ای، کلیه تیغ های تیز خود را غلاف می کند و سفره گرم و نرم و شیرینی برای حشرات می گسترد تا به ازای نعمات اهدا شده، گرده های خود را به جنس مخالف برساند و به تکثیر و توسعه نوع خویش نایل آید.

ب
·        ماهیان نر در ایام جفتگیری، برای جلب علاقه ماهیان ماده، به پرش های شگفت انگیزی مبادرت می ورزند.

ت
·        جانوران دیگر از ادره نالین عظیمی لبریز می شوند و به ضرب و شتم و تهدید و تبعید رقیبان عشق خویش می پردازند.
·        دلیری جانوران غیر قابل کتمان و غیر قابل انکار است.

3
وقتی عاشق تو بودم
دلیر و پاک بودم

·        بنابرین، می توان گفت که انسان به هنگام گرفتاری در دام «عشق»، به عالم حیوانی خویش برمی گردد.
·        دلیری ناشی از «عشق»، دلیری طبیعی و غریزی است و در واقع نه با عشق، بلکه با تکثیر و توسعه نوع خویش، در رابطه است.
·        دلیری ناشی از «عشق»، پدیده روحی و روانی و غریزی برای جفتگیری است.
·        در این جور موارد ما با غریزه سر و کار داریم و نه با عشق.

4
وقتی عاشق تو بودم
دلیر و پاک بودم

·        اگر دیالک تیک زن و نر را در نظر گیریم، چه در عالم حشرات و جانوران و چه در عالم انسان، حامل گشتاورهای عشق، در وهله اول، زنان اند.
·        چون زنانند که یکی از نران را برای تکثیر و توسعه نوع خویش انتخاب می کنند.
·        نران چه بسا در رقابت با رقیبان، درست به دلیل حق تصمیمگیری نهائی زنان، دست خالی به خانه می روند.
·        در فیلم هائی هم که تولید و پخش شده، این مسئله از هر نظر از سوی زنان تصریح می شود:
·        نران به اندازه ای می توانند کام بگیرند و اقناع شوند که زنان مجاز می دارند.

5
·        شاعر در شعر دیگری از این حقیقت امر، بطرزی رئالیستی پرده برمی دارد:

اکنون که من نحیف و نزار گشته ام
دوست من، کار و بارت چگونه است؟
دنیا به کامت گشته است؟
آیا بستری بهتر از بستر من یافته ای؟

·        منظور شاعر در این بند شعر از کامیابی، کامیابی در بستر است.
·        دوست شاعر نیز در پاسخی که به او می دهد، از حقیقت امر تلخ تر از زهری پرده برمی دارد:

آری، ای دوست، آرام بخواب
من با معشوقه یک مرده ناکام هم بسترم
و بسیار کامروا گشته ام
اما مپرس معشوقه که را گزیده ام.

·        دوست شاعر با زن خود او همبستر شده و زن شاعر، به هر دلیلی دوست او را در بستر کامروا ساخته است.
·        همان زنی که این کامروائی را از شاعر دریغ داشته بود.

6
وقتی عاشق تو بودم
دلیر و پاک بودم

·        سؤال اما این است که چرا زن شاعر نه همسر اول خود را، که بی شک عاشق ترش بوده، بلکه همسر دومش را کامروا می سازد؟

7
وقتی عاشق تو بودم
دلیر و پاک بودم

·        اکنون مسئله ابعاد دیگری کسب می کند.
·        ابعادی فراتر از بعد طبیعی ـ غریزی برای تکثیر و توسعه نوع خویش.
·        اینجا حساب انسان از نباتات و حشرات و جانوران جدا می شود.
·        اینجا دیالک تیک زن و نر با تمام عظمت چرک آلود و کثیف خود نمودار می گردد.
·        کامی که زن شاعر به همسر دوم خویش می دهد، چه بسا نه مبتنی بر عشق ناب، بلکه مبتنی بر مبتنی بر نان و آب است.
·        نان و آب به معنی عام کلمه.
·        کامی که دوست شاعر دریافت می کند، بر اساس محاسبات اقتصادی ـ اجتماعی ـ جنسیتی و غیره زنان است.

8
مادر پرولتر
اثری از الوارو سیکوه ئیروز

·        دیالک تیک زن و نر بویژه در جوامع عقب مانده، دیالک تیکی بسیار بغرنج و تو در تو ست.
·        میان زنان و نران نبرد جنسیتی بی امانی در جریان است که در تحلیل نهائی فرمی از نبرد اجتماعی ـ طبقاتی است.
·        زن حداقل، پرولتاریای مضاعف است.
·        هم تحت فرمان اربابی از طبقه حاکمه است و هم تحت فرمان اربابی به نام همسر و چه بسا حتی اقوام همسر و حتی بچه های خویش.
·        همین ستمدیدگی مضاعف زنان سبب می شود که آنها به تسلیحات رزم متنوع مجهز باشند.
·        یکی از این تسلیحات بچه دار شدن است.
·        بچه به عنوان دامی برای اسارت جنس مخالف

9
·        بچه به نیت تحکیم مناسبات زناشوئی تولید و چه بسا حتی تحمیل می شود.
·        یکی از دلایل افزایش بی حساب و کتاب جمعیت کشور در این سی سال، همین است.
·        قوانین زن ستیز طبقه حاکمه جدید و مجاز داشتن تعدد زوجات و صیغه و لواط و غیره زنان جامعه را به طرز وحشت انگیزی زیر فشار و ستم قرار می دهد و بر تشدید تضاد زن و نر می افزاید.
·        اگر ما نویسنده و هنرمند رئالیست می داشتیم، این مسائل بهتر رو می شدند.
·        محمود دولت آبادی در کلیدر و قصه های کوتاه خویش و احمد محمود در همسایه ها بطور تصادفی و تا حدودی به این دیالک تیک زن و مرد پرداخته اند که بهتر از هیچ است.  

ادامه دارد.

۱ نظر:

  1. .یرایش:
    اگر نظری به رفتار نباتات، حشرات و جانوران بیندازیم، به کشف شباهت غریبی میان انسان و نیاکان نباتی، حشره ای و حیوانی اش نایل می آییم:

    پاسخحذف