۱۳۹۳ آذر ۱۶, یکشنبه

هماندیشی با حریفی که توده ای نیست (10)


یدالله سلطان پور   

روبنا و زیر بنا اصلی که شما مطرح می کنید
در ایران معنی وارونه دارند
برای مردم ما اسلام و دین زیر بنا ست

·        بنظر حریف، دیالک تیک هستی طبیعی و اجتماعی، فاقد عینیت است.
·        یعنی مستقل از سوبژکت، مثلا مستقل از این و آن، وجود ندارد.

·        این اما به چه معنی است؟

1
روبنا و زیر بنا اصلی که شما مطرح می کنید
در ایران معنی وارونه دارند
برای مردم ما اسلام و دین زیر بنا ست

·        این بدان معنی است که دیالک تیک هستی طبیعی و اجتماعی بسته به میل و هوس و خواست این و آن تعریف می شود و نه بر اساس آنچه که هست.
·        اگر با طناب اسلوبی حریف به چاه تحلیل مسائل اندر شویم، خر تو خری رواج پیدا می کند که فاجعه زا ست.
·        مثلا دیالک تیک اکسیداسیون و احیا، بسته به کشور و ملت، زیر و رو می شود.
·        یعنی هویت عینی خود را از دست می دهد.
·        استاندرایت دیالک تیک اکسیداسیون و احیا در علم منفرد شیمی مختل می گردد:
·        در این صورت، فقط گوشه چشمی کفایت خواهد کرد تا اکسیداسیون احیا جا زده شود و احیا اکسیداسیون.
·        آنگاه درک منظور یکدیگر برای هر دانشجو و دانشمند شیمی محال خواهد شد.

2
روبنا و زیر بنا اصلی که شما مطرح می کنید
در ایران معنی وارونه دارند
برای مردم ما اسلام و دین زیر بنا ست

·        درست با این متد و اسلوب فکری است که حریف نتیجه می گیرد که در کشور «عه» ـ هورا، روبنا زیربنا شده و زیربنا روبنا.

·        چرا و به چه دلیل؟  

3

·        برای اینکه «مردم» چنین خواسته اند.

·        فقط باید فانتزی (قوه تخیل)  بخور و نمیری داشت و وارونگی زیر بنا و روبنا را در عمل، مثلا در معماری (آرشتکتور) خانه ها تصور کرد.
·        در کشور حریف، زیربنای خانه ها جای سقف آنها را خواهد گرفت و برعکس.
·        کشوری از سرتاپا وارونه و مردمی از پا تا سر وارونه اندیش و وارونه زی.

4
روبنا و زیر بنا اصلی که شما مطرح می کنید
در ایران معنی وارونه دارند
برای مردم ما اسلام و دین زیر بنا ست

·        همین نظر حریف از بینش سوبژکتیویستی او پرده برمی دارد.
·        بنظر حریف، چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی وجود درخود و فی نفسه ندارند.
·        یعنی عملا آن نیستند که نمودار می گردند.
·        بلکه آن هستند که «مردم» اراده می کنند.
·        در منطق سوبژکتیویستی حریف، دیالک تیک پروتون و الکترون در هر ذره اتمی، بطور عینی وجود ندارد.
·        بار مثبت پروتون و بار منفی الکترون کشک اند.
·        اگر مردم دیار عه هورا اراده کنند، بی اعتنا به علم و علمای ول معطل شیمی، الکترون بار مثبت می گیرد و پروتون بار منفی.
·        یعنی ساختار اتم زیر و رو می شود.

5

برای مردم ما اسلام و دین زیر بنا ست

·        به همین دلیل است که در کشور حریف، برای «مردم»، اسلام زیربنای جامعه است و نه مناسبات تولیدی حاکم.
·        نتیجه این که جامعه ایران در دوره های قبل از ظهور پیامبر اسلام یا فاقد زیربنا بوده و پس از حمله اعراب به ایران علاوه بر دین اسلام، زیربنای اسلامی هم کسب کرده است و یا زیربناهائی از قبیل زرتشتیسم، مزدکیسم و یا مانیگرائی و غیره داشته است.

·        مناسبات تولیدی حاکم در هر صورت، ول معطل است و در بهترین حالت بر پایه اسلام و یا دین دیگر برپا می شود.
·        اول ملاطی از اسلام و یا دین دیگر ریخته می شود و بعد بر روی ملاط آیات و روایات و احادیث الهی، مناسبات تولیدی میان انسان ها تشکیل می شوند.
·        خرافه بر ساختار اقتصادی ـ اجتماعی جامعه، یعنی روح بر ماده، یعنی شعور اجتماعی وارونه بر وجود اجتماعی تقدم دارد.

·        نتیجه نظری و اخلاقی حاصل از این ایده ئولوژی برای کودکان کودکستان های عه هورا چه خواهد بود؟

6
 برای مردم ما اسلام و دین زیر بنا ست

·        نتیجه نظری و اخلاقی این خواهد بود که دست زدن بر اسلام و دین به مثابه زیربنا، همان و فروپاشی جامعه، همان.
·        بنابرین، اسلام و خرافه و دین باید دست نخورده بمانند و حتی تقویت و تحکیم شوند.
·        در غیر این صورت، مناسبات تولیدی (ساختار اقتصادی ـ اجتماعی جامعه)  مختل خواهند شد. 

·        بنظر حریف ارکان اصلی جامعه عه هورا را اسلام و خرافه و دین تشکیل می دهد.
·        همه تقصیرات در این وارونگی جهنم جمهوری اسلامی هم به گردن نازک تر از موی «مردم» است.
·        اگر مردم نبودند و طالب سرسخت این وارونگی نبودند، امکان آن پدید می آمد که مناسبات تولیدی جامعه زیربنای اقتصادی آن تصور شوند.

·        پیامد این وارونه اندیشی از چه قرار است؟

7
شاه هنوز هم مقدس هست
 و طرفدارانی دارد

·        چون مردم اسلام را شالوده و زیربنای جامعه می دانند.
·        به همین دلیل به تقدیس محمد رضا شاه می پردازند.
·        همان مردمی که عاشق دلباخته امریکا هم هستند و شب و روز قربان صدقه او ـ با ـ ما می روند.

·        خدا کند که کسی در میان این «مردم» پیدا شود و به ما بگوید که اسلام چه ربطی به تقدیس مرده هفت کفن پوسانده ای به نام محمد رضا شاه دارد؟
·        اگر حریف اندکی منطقی بیندیشد، قاعدتا باید نتیجه بکلی دیگری بگیرد و بگوید که «مردم» عاشق مثلا علامه خمینی و علامه مصباح و سید علی و  جنتی هستند.

8
 مردم اقتصاد را نه به عنوان عامل اصلی
 بلکه به عنوان وضع ما بهتر شود
 تا بتوانیم با پول مان عشق و حال کنیم می شناسند

·        علامه ای به نام احمدی نژاد در اردبیل همین ایده ئولوژی حریف را به «مردم» آن سامان در میادن شهر بلند بلند تدریس می کرد و همه اهالی دنیا هم مستفیض می شدند:
·        علامه هم می گفت که زیربنای هر جامعه اخلاق است و نه اقتصاد.

·        بعد همه با هم شعار می دادند:
·        ما از حق تراکتور اتمی صرفنظر نمی کنیم.
·        منظور آنها هم از تراکتور اتمی، اسلام بود و اخلاق اسلامی.


·        اخلاقی که تصورش حتی مو بر تن هر دیو و ددی سیخ می کند:
·        اخلاق شلاق و شکنجه و تجاوز و توهین و تیرباران و خاوران و اسید پاشی و چاقوکشی و قمه زنی و قداره کشی.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر