تحلیلی
از مسعود بهبودی
من مذهب را به منزله مرض فرض می کنم
که از ترس ناشی شده
و منبع بدبختی و بیچارگی های نگفتنی
برای نژاد بشری است.
برتراند راسل
·
برتراند راسل دیالک
تیک علت و معلول را نخست به شکل دیالک تیک میکروب و مرض و یا ترس و مذهب بسط و
تعمیم می دهد و بعد به شکل مذهب و بدبختی.
·
ایراد بینشی ریاضی
دان پوزیتیویست بزرگ کجا ست؟
1
من مذهب را به منزله مرض فرض می کنم
که از ترس ناشی شده
و منبع بدبختی و بیچارگی های نگفتنی
برای نژاد بشری است.
·
ایراد اول او در
استنتاج از سر تا پا نادرست او ست:
پس مذهب
منبع بدبختی و بیچارگی های نگفتنی
برای نژاد بشری است.
·
اگر او از پیگیری
فکری نیم بندی حتی برخوردار می بود، می بایستی همه کاسه ـ کوزه ها را نه بر سر
مذهب، بلکه بر سر ترس خرد و خراب کند.
·
چون به قول خودش،
مذهب معلول ترس است.
·
هر رادیکال اندیش
نیم بندی اگر جای او می بود، می گفت:
پس ترس
منبع بدبختی و بیچارگی های نگفتنی
برای نژاد بشری است.
2
·
ایراد بمراتب
بزرگ تر او در این است که فکر می کند با قانون علیت می توان به توضیح مسال اجتماعی
نایل آمد.
·
چون اگر کسی فهم
و فراست اندکی داشته باشد، از پوزیتیویست بزرگ خواهد پرسید:
·
«فرمایش شما، قبول.
·
اما علت ترس
چیست؟
·
ترس که نمی تواند
بدون علت باشد؟»
3
من مذهب را به منزله مرض فرض می کنم
که از ترس ناشی شده
و منبع بدبختی و بیچارگی های نگفتنی
برای نژاد بشری است.
·
زنجیر علی (علت و
معلول)، زنجیر نکبت باری است که نه حلقه اول دارد و نه حلقه آخر.
·
در این زنجیر
کریه، هر حلقه ای نسبت به حلقه پیشین، معلول است و نسبت به حلقه بعدی، علت.
·
به قول خود راسل
در همین جفنگ، مذهب معلول ترس است و علت بدبختی.
·
خود ترس هم به
نوبه معلول چیز دیگری است.
·
بدبختی هم علت
چیزهای دیگر خواهد بود.
·
آچمز علامه هم
همین جا ست.
·
با قانون علیت می
توان به توضیح دست و پا شکسته برخی چیزها نایل آمد، ولی نه به توضیح ریشه ای چیزی.
4
من مذهب را به منزله مرض فرض می کنم
که از ترس ناشی شده
و منبع بدبختی و بیچارگی های نگفتنی
برای نژاد بشری است.
·
از راسل و شرکا
چه پنهان که همین طرز استدلال او، طرز استدلال هر آخوند ملی و بین المللی است.
·
آخوند که سهل است،
هر ننه قمری به همین سان اقامه دلیل می کند تا وجود خدا را اثبات کند.
·
از بقال سر کوچه تا
بنی صدر و مهدی بازرگان:
·
«هر خانه ای بنائی دارد.
·
هر معلولی علتی
دارد.
·
پس جهان و کاینات
نیز به مثابه معلول، علتی به نام الله دارد.
·
پس خدا وجود
دارد.
·
چون جهان و
کاینات وجود دارد.»
5
·
عیب و ایراد همین
استدلال بقال و بنی صدر و بازرگان درست در خصلت همین قانون علیت است.
·
هر کودک تیزهوشی
درست با همین منطق بقال و بنی صدر و بازرگان خواهد پرسید:
·
«بنا اما ضمن علت بودن، معلول
هم است.
·
بنا زاده ننه
خویش است.
·
خدا هم باید ضمن
علت بودن، معلول چیزدیگری باشد.
·
خدا زاده کیست و
یا چیست؟»
6
·
دور تسلسل و گرد
خویش چرخیدن فرفره وار اکنون شروع می شود.
·
راسل حتما خواهد
گفت:
·
« خدا معلول ترس بشری است.»
·
یکی دیگر خواهد
گفت:
·
«خدا معلول خریت است.»
·
حافظ
خواهد گفت:
·
«چون ندیدند حقیقت، ره افسانه
زدند.»
7
·
ترس و خریت اما
هر چه باشند، پدیده های پسیکولوژیکی اند.
·
یعنی پدیده های سوبژکتیو
اند و نتیجتا انعکاس شرایط عینی و اوبژکتیو اند، یعنی ثانوی اند.
·
با پسیکولوژیسم می توان خودفریبی و یا عوامفریبی کرد، ولی نمی
توان مسئله ای را حل کرد.
8
·
اکنون سر ولکه کلید حل معما هم پیدا می شود:
·
ترس، خریت، مذهب،
بدبختی ها و بیچارگی های فکری و سوبژکتیو دیگر علت و یا علل عینی و اوبژکتیو دارند.
·
علل و یا علت عینی
ئی که خود به نوبه خود تحت تأثیر معلول خویش قرار می گیرند، یعنی تحت تأثیر چیزهای
سوبژکتیوی قرار می گیرند که خود منشاء آنها بوده اند:
·
دیالک تیک عینی و
«ذهنی» و یا دیالک تیک اوبژکتیو ـ سوبژکتیو از این ماجرا خبر می دهد.
9
·
برای حل ریشه ای
این مسئله، مارکسیسم ـ لنینیسم شناخت افزار ماتریالیستی ـ تاریخی غول آسائی را کشف
و فرمولبندی کرده است:
·
دیالک تیک
زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی را.
·
همه چیزها، پدیده
ها، سیستم ها و روندهای روبنائی از قبیل مذهب و اخلاق و روانشناسی و غیره در تحلیل
نهائی ناشی از زیربنای اقتصادی هر جامعه بشری اند.
·
زیربنای اقتصادی هر
جامعه بشری مناسبات تولیدی نام دارد.
·
مناسبات تولیدی ساختار
هر جامعه است که خود در دیالک تیک مناسبات تولیدی ـ نیروهای مولده قرار دارد.
·
رابطه مناسبات
تولیدی با نیروهای مولده، همان رابطه فرم و محتوا ست.
·
مراجعه کنید به دیالک
تیک فرم و محتوا، دیالک تیک زیربنا و روبنا، دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات
تولیدی، درک ماتریالیستی تاریخ در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ادامه دارد.
ویرایش:
پاسخحذفاکنون سر و کله کلید حل معما هم پیدا می شود: