فروغ
فرخزاد
(1313
ـ 1345)
(1934
ـ 1966)
عصیان
(۱۳۳۶)
تحلیلی از شین میم شین
ما
اگر در دام نا افتاده می رفتیم
دام
خود را با فریبی تازه می گسترد
او
برای دوزخ تبدار سوزانش
طعمه
هایی تازه در هر لحظه می پرورد
·
معنی تحت اللفظی:
·
اگر ما به دام خدا هم نمی افتادیم،
او با فریب دیگری دام خود را پهن می کرد و برای جهنم سوزانش هر لحظه طعمه می پرورد.
1
ما
اگر در دام نا افتاده می رفتیم
دام
خود را با فریبی تازه می گسترد
·
خدا در این بیت ـ خواه بزعم فروغ و
خواه بزعم ابلیس ـ موجودی فریبکار تصور و تصویر می شود:
·
می توان به این نتیجه رسید که فروغ
جوان (حداکثر 23 ساله) دیالک تیک خدا و انسان را به شکل دیالک تیک فریبکار و
فریبخور بسط و تعمیم می دهد.
·
این دیالک تیک را قرآن کریم و یا هر
کس دیگر هم نمایندگی می کند.
·
برای اینکه خدا در قرآن از قول خود
خدا مکارترین مکارها نامیده می شود.
·
فروغ نیز احتمالا این تصور را بطور
باواسطه و یا بی واسطه، مستقیم و یا غیر مستقیم از قرآن گرفته است.
2
ما
اگر در دام نا افتاده می رفتیم
دام
خود را با فریبی تازه می گسترد
·
فروغ ضمنا باز هم احتمالا بنا بر آیات
صریح همان قرآن کریم، نقش تعیین کننده را در دیالک تیک خدا و انسان (فریبکار و فریبخور) از
آن خدا (فریبکار) می داند و حتی بمراتب بدتر، نقش خدا را چنان
مطلق می کند که انسان هیچ واره و هیچ کاره می گردد.
·
آن سان که برای انسان کمترین و
تنگترین منفذ و مفر رهائی باز نمی ماند:
·
اگر هم انسان ببرکت خرد اندیشنده
به دام خدای مکار و دامگستر نیفتد، باز هم خدا دام دیگری با فریب بغرنج تری پهن می
کند و او را بالاخره به دام می اندازد.
3
ما
اگر در دام نا افتاده می رفتیم
دام
خود را با فریبی تازه می گسترد
·
خداتصویر فروغ از منفیت مطلق لبریز
است:
·
منفیت مطلق خدا در رابطه با اشرف
مخلوقات:
·
خدا در تصور فروغ جوان، کسب و کار
و فکر و ذکری جز انسان ستیزی ندارد.
·
خدا مظهر خصومت با بشریت است.
·
می توان گفت که در قاموس فروغ، خدا
شر مطلق است.
·
خدا به قول عرق خور قهاری از خطه
شر، «محور شر» (بدگای مطلق) است.
4
·
این خداتصویر فروغ از خدا موجودی
خرفت و کودن و ترحم انگیز عرضه می کند.
·
برای اینکه هر خردگرای خرد ورزی
دیر یا زود از خود می پرسد:
·
«آخر
این چه خدای خرفتی است که موجوداتی را خلق می کند، اشرف موجودات می نامد و بعد به
هر ترفندی آنها را از صراط مستقیم منحرف می سازد و به جای هیزم در جهنم خود می
سوزاند و ضمنا کیف خر می کند؟
·
این ضمنا همان خدائی است که برای
هدایت همان بشریت نه یکی و نه دو تا، بلکه 124 هزار پیامیر می فرستد؟»
5
ما
اگر در دام نا افتاده می رفتیم
دام
خود را با فریبی تازه می گسترد
·
انسان در هر صورت، در قاموس فروغ سلب
سوبژکتیویته می شود:
·
نمی تواند خرد هشیار خود را چنان توسعه
دهد که خدا آچمز شود و نتواند او را از صراط مستقیم منحرف سازد.
·
رابطه ی فروغ با دیالک تیک جبر و
اختیار فاتالیستی تر از رابطه اخوندهای وطنی با آن است:
·
چون تئولوژی تشیع برای بشریت
حداقلی از اختیار و آزادی قایل می شود تا از مخمصه تناقض رهائی یابد:
·
از مخمصه اختیار انسان در گزینش
راه راست و یا چپ و منطقی جلوه کردن سؤال و جواب و پاداش و عذاب الهی.
6
او
برای دوزخ تبدار سوزانش
طعمه
هایی تازه در هر لحظه می پرورد
·
سؤال انگیز در این بیت، مفهوم «پرورش
طعمه» است.
·
یکی از تفاوت های دست و پاگیر تحلیل
شعر با تحلیل نثر این است که دست شاعر در سرایش شعر نسبتا بسته است و چه بسا مجبور
از استعمال برخی واژه ها ست.
·
فروغ فعل «می پرورد» را احتمالا بناچار به خدمت می گیرد تا با قافیه
فعل «می گسترد» سازگار باشد.
7
·
خدا در هر صورت به همان سان طعمه
می گیرد، می پرورد و می سوزاند که انسان ها بره می خرند و پروار می کنند و دشنه بر
گلویش می نهند.
·
خدا در قاموس فروغ فقط مکار
دامگستر ترفند مند تردستی نیست، بلکه علاوه بر آن، طعمه پرور نیز است.
·
شاید دلیل فروغ در این زمینه
معصومیت قایل شدن تئولوژی به کودکان باشد.
·
خدای آسمانی هیچ فرقی هم با خدایان
عمامه دار و تاجدار و پولدار و کیپادار (کلاهک یهودیان) زمینی نداشته باشد، حداقل از این بابت فرق دارد
و فرق مثبت دارد:
·
خدا بر عکس خدایان خرفت و خونریز و
خرد ستیز زمینی کودکان را در جهنم تبدار سوزانش نمی سوزاند.
·
کودکان را از مین زارها عبور نمی دهد
تا به بهشت دروغین خود بفرستد.
·
از کودکان بمب متحرک نمی سازد.
·
کودکان بی پناه را در ماهتابه همیشه
داغ غزه جزلاق نمی کند.
·
خدا بر خلاف تصور فروغ هزاران بار هومانیست
تر از امپریالیست ها، فاشیست ها، فوندامنتالیست ها و صهیونیست ها ست.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر