تحلیلی
از شین میم شین
مرا
روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند
هر
آن قسمت که آن جا رفت از آن افزون نخواهد شد
·
معنی تحت اللفظی:
·
در روز ازل به من فرمان رندی داده اند.
·
بر قسمت مقدر شده در روز ازل چیزی اضافه نخواهد شد.
1
مرا
روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند
·
خواجه در این مصراع در نهایت وقوف و آگاهی، دیالک تیک جبر و اختیار را به شکل دوئالیسم مشیت الهی و
انسان و مشخصا به شکل دوئالیسم تقدیر و رندی تخریب و تار و مار می سازد.
·
چرا و به چه دلیل ما این استنباط را از این مصراع
داریم؟
2
مرا
روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند
·
برای اینکه خواجه جبر را و مشخصا مشیت الهی را مطلق می
کند و انسان را تا حد جماد و در بهترین حالت تا حد جانور تنزل می دهد.
·
آن سان که انسان از خرد و خوداندیشی و خودمختاری بکلی
تهی می شود و زباله واره می گردد:
·
روز ازل فرمان رند وارگی می دهند و او تا ابد همان می
ماند که تعیین کرده اند.
·
حتما حریفی خواهد پرسید که به چه دلیل ما گفته ایم، که
خواجه به این موضع فکری خود وقوف و آگاهی کامل دارد؟
3
مرا
روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند
·
دلیلش این است که همین موضع فکری را خواجه در سراسر
دیوان خود بطرز پیگیری نمایندگی و بطرز خستگی ناپذیری سرسختانه تبلیغ می کند:
نمونه
رضا
به داده بده وز جبین گره بگشا
که
بر من و تو در اختیار نگشاده است.
·
معنی تحت اللفظی:
·
به «داده»، مثلا به رزق مقرره راضی باش.
·
برای اینکه جبری است.
·
برای اینکه در اختیار را به روی کسی باز نکرده اند.
4
رضا
به داده بده وز جبین گره بگشا
که
بر من و تو در اختیار نگشاده است.
·
محتوای نظری این بیت با بیت قبلی تفاوت ماهوی ندارد:
·
در هر دو بیت موضع نظری واحدی نمایندگی می شود:
·
دوئالیسم جبر و اختیار.
·
مطلقیت جبر و هیچ وارگی اختیار.
·
خواجه صریحا و عمدا، واژه «اختیار» را به کار می برد.
·
دیالک تیک جبر و اختیار در قرون وسطی نیز وجود داشته
است.
·
خواجه مقوله فلسفی جبر را با جزم و یا دگم مذهبی موسوم
به «مشیت الهی» و یا «حکمت الهی» جایگزین
می سازد.
·
به همین دلیل نمی توان و نباید خواجه را دترمینیست، تعین
مندی گرا، جبرگرا نامید.
·
چرا؟
5
·
برای اینکه دترمینیست و یا جبرگرا به قوانین و قانونمندی
های عینی هستی (به جبر عینی) باور بی چون و چرا دارد، در حالیکه خواجه به جزمی
مذهبی به نام مشیت و یا حکمت خدا باور دارد و فرق ایندو از زمین تا آسمان است:
الف
·
در قاموس جزم مشیت الهی، رسول اکرم می تواند به اشاره
انگشتی کره ماه را دو شقه کند.
·
شقه ای را به شرق بفرستد و شقه دیگر را به غرب.
ب
·
در قاموس دترمینیسم و یا تعین مندی گرائی و یا جبرگرائی،
چنین کرد و کاری محال است.
6
مرا
روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند
·
در قاموس خواجه در روز کذائی ازل سرنوشت هر کس به جوهر
نامرئی قضا و با قلم قضا بر پیشانی او نوشته می شود.
·
یکی آن می شود و دیگری این.
·
یکی برده می شود و دیگری برده دار.
·
یکی غلام می شود و دیگری خواجه.
·
یکی پارسا می شود و دیگری مفسد.
7
·
اکنون باید به معنی واژه ی رند اندیشید.
·
چون در فرهنگ واژگان فارسی به معنی زرنگ و حیله گر و
ملول آمده است.
·
شاید در روند تحلیل اشعار خواجه به کشف منظور او از رند
نیز نایل آییم.
·
رندی خواجه در هر صورت هم ازلی، هم مقدر و هم جبری است.
·
لدنی، جبلی، مادر زادی و طبیعی (الهی) است.
·
نه اجتماعی است، نه اکتسابی و نه اخیتاری.
8
مرا
روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند
·
اکنون سؤال ناقابلی آنهم بطور جبری و ناخواسته بر لب می
نشیند:
·
خوب اگر رندی ریشه الهی دارد، پس ژست گرفتن و پوز دادن و
افاده فروشی و فخر و مباهات به رندی برای چیست؟
·
اگر به هر حشره ای هم در روز ازل فرمان «رند باشی» داده بودند، آن هم می توانست رند عالمسوز باشد.
9
مرا
روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند
هر
آن قسمت که آن جا رفت از آن افزون نخواهد شد
·
خواجه در مصراع دوم مقوله فاتالیستی دیگری را به خدمت می
گیرد:
·
مقوله «قسمت» را.
·
در فرهنگ کشور عه هورا تنها کاری که نشده، بررسی دقت مند
و وسواس مند مفاهیم است.
·
قسمت به چه معنی است؟
معانی
مقوله «قسمت»
در
فرهنگ واژگان فارسی
الف
جزء
نصیب
بهره
ب
سرنوشت
تقدیر
قسمت
حوالتم به خرابات می کند
هر
چند کاین چنین شدم و آن چنان شدم
حافظ
·
معنی تحت اللفظی:
·
تقدیر و سرنوشت مرا به خرابات سوق می دهد.
·
اگرچه چنین و چنان شده ام.
1
·
خواجه در این بیت، در رابطه با واژه «قسمت»، مرزهای
معنوی مشخص را در می نوردد و از محتوای فلسفی آن پرده برمی دارد:
·
قسمت بدین طریق، نه فقط به معنی بهره مادی و معنوی معین
شده در روز ازل برای هر کس، بلکه ضمنا به معنی خود تقدیر، خود حکمت و یا مشیت الهی
تعریف می شود.
·
حکمت و مشیت الهی بر آن بوده که خواجه رند خرابات باشد.
·
فرق هم نمی کند که او اکنون اهل علم و فضیلت و غیره شده
است.
·
فرق هم نمی کند که او قرآن کریم را به چندین روایت از
حافظه می خواند.
·
فرق هم نمی کند که خواجه (غلامدار)، همدم و همنشین و
همکاسه خوانین و سلاطین شده است.
·
رندیت اورا بدون پرسش از او تعیین کرده اند.
ت
جهان
تقدیر
عیبم
مکن به رندی و بد نامی، ای
حکیم
کاین بود سرنوشت، ز دیوان قسمتم
حافظ
·
معنی تحت اللفظی:
·
مرا به جرم رندی و بدنامی سرزنش مکن.
·
دیوان قسمت (اداره تعیین سرنوشت)، سرنوشت مرا چنین رقم
زده است.
·
خواجه به تقلید از اداره ثبت احوال و صدور شناسنامه و
غیره برای تعیین سرنوشت انسان ها در عالم ازل هم اداره و دیوانی تصور می کند.
·
فقط باید فانتزی قوی داشت و دیوان قسمت را تصور کرد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر