عصر ما
(ارگان سیاسی
حزب کمونیست آلمان)
ویلی
گرنس
سرچشمه:
تارنگاشت عدالت
ویرایش
از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
دو عرصه در
سیاست خارجی روسیه
الف
عرصه اول
سیاست خارجی روسیه
·
عرصه اول در سیاست خارجی روسیه مربوط به سیاست «خارجی نزدیک»
در رابطه با کشورهای سابقا عضو اتحاد جماهیر شوروی، به استثنای
کشورهای بالتیک است.
1
·
در این جور موارد، رژیم پوتین سیاست دراز مدت
اتحاد مجدد این کشورها تحت رهبری روسیه را دنبال می کند.
2
·
پایه ی این سیاست، اتحادیه گمرگی میان روسیه، بلاروس و
قزاقستان است که قرار است
از جامعه اقتصادی اروپائی ـ آسیائی به اتحادیه
اروپائی ـ آسیائی توسعه
یابد.
3
·
در این سطح ، رفتار روسیه با شرکای
ضعیف تر خود، انسان را به
یاد رفتار و شیوه های امپریالیستی می اندازد.
4
·
مثلاً فشارهای اقتصادی مکرر این کشور به
بلاروس و تحت فشار قراردادن رهبری بلاروس برای انتقال مالکیت دولتی بلاروس به
کنسرن روسی گازپروم تا راه برای ورود الیگارشهای روس به اقتصاد بلاروس باز
گردد.
5
·
ادغام مجدد جمهوری های سابق شوروی مورد پسند ایالات
متحده، ناتو و اتحادیه اروپا نیست و آنها برای جلوگیری از آن از هیچ اقدامی
کوتاهی نمی ورزند.
6
·
آنها می خواهند روسیه را در چارچوب مرزهایش محدود
کنند و در عین حال به کمک قراردادهای همکاری بین اتحادیه اروپا و جمهوری های
سابق اتحاد شوروی و همینطور گسترش دامنه ناتو به شرق، روسیه را از نظر
اقتصادی و نظامی محاصره کنند.
7
·
این مسئله علت و زمینه اصلی بحران کنونی اوکرائین است.
ب
عرصه دوم
سیاست خارجی
·
عرصه دوم سیاست خارجی روسیه با سیاست جهانی روسیه در
رابطه است:
1
·
برخلاف ایالات متحده و اذناب آن در ناتو در این زمینه حداقل
امروز و همینطور در آینده نزدیک در سیاست خارجی روسیه چنین جاه طلبی هائی برای
سرکردگی جهانی محتمل نیست.
2
·
روسیه پوتین در این جا تلاش دارد در
مقابل سودای سرکردگی جهانی
امپریالیسم آمریکا، نظام چند قطبی جهانی را قرار دهد.
3
·
در این زمینه همخوانی هائی با
منافع جمهوری خلق چین و
دیگر کشورهای عضو بریکس و بقیه کشورها وجود دارد.
4
·
این سیاست بطور عینی در خدمت صلح و رشد
اجتماعی قرار دارد.
5
·
با در نظر گرفتن استدلال لنین در مورد وجود نسخه های
مختلف سیاست سرمایه داری و امپریالیستی و همین طور تحلیل مشخص از وضع تاریخی
مشخص قبل و بعد از جنگ جهانی دوم، اتحاد جماهیر شوروی با وجود تمامی
تضاد های موجود با قوای غرب، آلمان امپریالیستی را بزرگترین خطر برای اتحاد
شوروی و بشریت تلقی می کرد.
6
·
این طرز تلقی، شالوده ای برای تلاش اتحاد شوروی درجهت
ایجاد امنیت جمعی که در نتیجه و با وجود بسیاری از مشکلات، ائتلاف
ضد هیتلری را به مهم ترین فاکتور برای پیروزی بر آلمان نازی فراهم آورد.
7
·
به نظر من بر پایه تحلیل مشخص از وضع تاریخی مشخص کنونی
جهان ما باید ـ علیرغم ماهیت کاپیتالیستی مبتنی بر حاکمیت الیگارش ها و بوروکراسی
دولتی ممزوج با آن در روسیه ـ بین روسیه و قدرت های امپریالیستی اصلی فرق
بگذاریم.
8
·
چون خطر اصلی برای صلح و توسعه و ترقی اجتماعی در سیاست سلطه جویانه
امپریالیسم آمریکا و اذناب آن در ناتو و اتحادیه اروپا ست.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر