۱۳۹۳ تیر ۱۶, دوشنبه

سیری در غزل «غم مخور» خواجه شیراز (3)


تحلیلی از شین میم شین 
  
ای دل غمدیده، حالت به شود، دل بد مکن
و این سر شوریده باز آید به سامان غم مخور

·        معنی تحت اللفظی:
·        ای غمدیده، حالت بهتر خواهد شد، پریشان نباش.
·        و این سر آشفته ات هم دوباره سامان خواهد یافت، غم مخور.

1
·        حافظ در این بیت، توده ستمدیده را تسکین می دهد و دعوت به خوشحالی می کند.
·        او برای تسکین خواننده و شنونده ی غمدیده شعر، وعده بهبود می دهد:
·        وعده بهبود حال و سر و سامان یابی روح و روان (سر) را می دهد.

2
·        در این بیت نیز گرایش معرفتی ـ نظری امپیریستی (تجربه گرائی) خواجه بطرزی مستور به چشم می خورد:
·        بنا بر تجارب عینی، چیزی همیشگی و ابدی نیست.
·        فرق هم نمی کند که چیز خوشایندی باشد و یا چیز ناخوشایندی.
·        در جامعه بشری همه چیز خصلت تاریخی دارد:
·        هیچ چیزی را از دیالک تیک آغاز و پایان گریز و گزیری نیست.

گر بهار عمر باشد، باز بر تخت چمن
چتر گل در سر کشی، ای مرغ خوشخوان غم مخور

·        معنی تحت اللفظی:
·        ای مرغ خوشخوان، اگر بهار عمر باشد، بر تخت چمن ـ شاهوار ـ چتر گل بر سر خواهی کشید، غم مخور.

1
·        مخاطب حافظ در این بیت عمدتا نه توده ستمدیده، بلکه طبقه حاکمه است.
·        حافظ به اعضای طبقه حاکمه هم تسکین می دهد:
·        حافظ به آنها هم نوید فرا رسیدن بهار عمر را می دهد.

2
·        این نوید حافظ نیز مبتنی بر تجارب عینی زندگی است:
·        پس از هر زمستان جانفرسا، بهار روح افزا می آید.
·        در این بیت نیز گرایش معرفتی ـ نظری امپیریستی خواجه  آشکار می گردد.

 دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور

·        معنی تحت اللفظی:
·        اگر چرخ فلک چند روزی بر وفق مراد ما نگشت، حال روزگار همیشه به یکسان نمی ماند، غم مخور.

1
·        حافظ اکنون  مفهوم خرافی و ایراسیونالیستی (خردستیز) «دور گردون بر وفق مراد» را برای تسکین و ضمنا تحمیق خواننده و شنونده غزل خویش از هر قشر و طبقه اجتماعی به خدمت می گیرد:
·        بدین طریق پدیده های اجتماعی سوبژکت زدائی می شوند:

2
·        با تبلیغ  مفاهیم خرافی و ایراسیونالیستی برای همه معضلات و مشکلات فردی، خانوادگی، اجتماعی، تمامکشوری و جهانی به مثابه معلول، علتی موهوم و واهی و خرافی و ایراسیونالیستی عرضه می شود.
·        علتی از جنس «گردش دور گردون بر وفق مراد و یا بر ضد  مراد»

3
·        بدین طریق و ترفند، مثلا جنگ های احمقانه و پیشرفت ستیز بی امان خوانین و سلاطین مسخره بر ضد یکدیگر به حساب قوای موهومی گذاشته می شود و راه چاره جوئی علمی و عملی بسته می شود.

4
·        به قول ناشر دیوان حافظ، در عمر 60 ساله حافظ، خطه فارس 20 بار دست به دست می شود.
·        این دست به دست شدن به معنای تخریب چه بسا بی برگشت نیروهای مولده بی رمق و ضعیف جامعه است.
·        این دست به دست شدن های هر سه ساله به معنی تخریب چاه ها، قنوات، باغات، مزارع، وسایل تولید، قتل مولدین، به اسارت رفتن کودکان، دختران، زنان، جوانان و فرار دانشمندان است.
·        حافظ همه این مسائل را به حساب گردش چرخ گردون کذائی می گذارد و دست به عوام فریبی می زند.

5
·        خیلی از عوامفریبان برای ممانعت از روشنگری دست به ماستمالی  مفاهیم می زنند و ادعا می کنند که حافظ تقیه کرده و چیزها را به نام ننامیده تا جانش به خطر نیفتد.
·        حق هم به نحوی از انحاء با آنها ست.

·        ولی اکنون چی؟

·        آیا اکنون هم باید تقیه کرد و علیرغم امکانات فنی وسیع از تحلیل میراث پیشینیان خود داری کرد و مانع مسمومیت ایدئولوژیکی توده مردم نگشت؟

·        کسی با شعرای متعلق به طبقات اجتماعی مختلف در ایام ماضی و مضارع پدر کشتگی ندارد.
·        روشنگری یک ضرورت است.
·        روشنگری از واجبات است.

·        برای روشنگری بدیلی وجود ندارد:
·        یا روشنگری و مبارزه و رهائی و یا سکوت و تمکین و بردگی.

6
·        در بینش خرافی و ایراسیونالیستی حافظ، حمله تیمور و  چنگیز و این و آن، چیزی از جنس زلزله و توفان و باد و باران است:
·        بی سوبژکت است.
·        امری طبیعی است.
·        بنا بر مشیت الهی کذائی است.

·        خمینی با تکیه بر همین «منطق» خرافی و ایراسیونالیستی است که حمله صدام را و بطور کلی جنگ را نعمت الهی تلقی می کند.
·        حواریون خمینی و خامنه ای هم بر اساس همین طرز نگرش خرافی و ایراسیونالیستی پس از هر زلزله به زیارت آل عبا می روند تا نسبت به نعمات الهی شکر واجب را به جای آورند.

7

·        اگر هگل و مارکس و انگلس و لنین و امثالهم تأمل روی  مفاهیم را، برخورد وسواس مند به  مفاهیم را اکیدا توصیه می کنند، به همین دلیل است.

·         مفاهیم آجرهای اولیه تفکر اعضای جامعه اند.

·        بعضی از لاشخورهای فئودالی ـ فوندامنتالیستی پارس و پرخاش و تهمت و توهین به روشنگران علمی و انقلابی انگشت شمار را به حرفه و هنر خود بدل کرده اند و بر پوزه هر منتقدی به هر بهانه و دستاویزی، پوزه بند می زنند.
·        در حالیکه در این واویلا، روشنگری علمی و انقلابی بویژه از طریق تأمل روی  مفاهیم خرافی و ایراسیونالیستی واجب تر از نان شب است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر