۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۱, پنجشنبه

سیری در شعری از محمد خلیلی (9)


  پریشانی
سرچشمه:
صفحه فیسبوک
محمد خلیلی
 
پریشانی
کاکل ِ فریادی است
که می پراکَند خود را
تا افلاک

و مهربانی خونِ پرنده ای است
که می فِشاند خود را
بر خاک.

های ...
تنهاییِ صدا،
قربانی ِ کدام دریچه ی کوری؟

دل آرا،
ناقوس را بچرخان
ساعت
از هزار گذشته است
و رفته است
رودِ چشم هامان
تا گرداب.

دیگر، روز را نمی خوانیم
شب را نمی توانیم

ناقوس را بچرخان
تا بدانیم
زیر کدام صفر
باید بنشینیم
پایان
 
پرستو  
درد زخم ِ مادرزادی است در حنجره ی پرنده

میم
چرا و به چه دلیل، درد زخم در حنجره ی پرنده مادر زادی است؟

زری
دیگر، روز را نمی خوانیم
شب را نمی توانیم


ناقوس را بچرخان
تا بدانیم
زیر کدام صفر
باید بنشینیم

میم
چه برداشتی از همین بند شعر دارید که برجسته کرده اید؟

زری
از مرگ آنهمه پرنده
و انبوهی ِ اینهمه صدای گوشه نشین
و گریه های هزار ساله که به گرداب پیوست،
 چنین است که روز و شب را نمی توانیم از هم تمیز بدهیم
دل آرا کیست جر ناقوس ِآگاهی
که بدانیم در کجای زمانیم
و بیاندیشیم، چگونه می توانیم از نو بیاغازیم

·        ممنون.
1
 دیگر، روز را نمی خوانیم
شب را نمی توانیم
ناقوس را بچرخان
تا بدانیم
زیر کدام صفر
باید بنشینیم

·        برداشت ما این است که در این فراز از شعر شاعر که شما برجسته کرده اید، همان تصور و تصویری از جامعه (و یا جهان) ـ البته در فرم بغرنج تری و دیگری ـ نمایندگی می شود که در شعر معروف مهدی اخوان ثالث نمایندگی شده است:

 «که شب با روز یکسان است.»

2
·        به عبارت دقیقتر، شاعر در شب پیوسته و مداوم بسر می برد.
·        یعنی شاعر در شرایطی به سر می برد که سرحد  شب و روز (گسست شب و روز از یکدیگر)  ناپدید شده است.
·        منظور هم شاعر و هم اخوان ثالث می توانست روز پیوسته و مداوم هم باشد.
·        ولی محتوای شعر تصور روز مداوم را تأیید نمی کند.

3
·        اما به چه دلیل ما به این برداشت از شعر رسیده ایم؟

·        دلیل ما این است که شاعر می خواهد به مدد بانگ ناقوس بداند که زیر صفر اول (ساعت 12 ظهر روز)  ایستاده است و یا زیر  صفر دوم (ساعت 12 شب، نیمه شب)

4
·        دلیل ریاضی ـ صوری (فرمال)  شاعر در زمینه ی نشانه گذاری ساعات 12 و 24 با «صفر»، شاید این باشد که بعد از هر دوی آنها، شمارش از نو شروع می شود و «1» همیشه قاعدتا بعد از صفر می آید.

5
·        کشف و تبیین این حقیقت امر ریاضی و تجربی فی نفسه خیلی زیبا ست.

6
·        مشکل شاعر ـ به دلایل منطقی و تجربی ـ اما این است که با ساعت مچی و یا دیواری نمی توان به تمیز صفرهای دوگانه از یکدیگر (به تمیز شب از روز)  نایل آمد.

·         به همین دلیل شاعر باز هم ـ به دلایل منطقی و تجربی ـ دست به دامن دلارای ناقوس نواز می شود.
·        تا با شنیدن 12 ضربه بداند که ظهر است و با شنیدن 24 ضربه بداند که نیمه شب است.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر