۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۳, شنبه

هماندیشی با نیاز یعقوبشاهی (1)

هگل
اثری از مجید افسر
بهرام مشیری
ایمان خطرناک است.
چه ایمان به اسلام و چه ایمان به مارکسیسم
سرچشمه:
صفحه فیسبوک کوروش ایراندوست

میم
خریت خطرناک است، نه ایمان.
بشر بدون شعور اجتماعی و نتیجتا بدون ایمان نمی تواند زندگی کند.
چه شعور اجتماعی خرافی و غلط و چه شعور اجتماعی علمی و درست.
ضمنا جنایات طبقه حاکمه را به حساب یهودیت و مسیحیت و اسلام و غیره گذاشتن 
نشانه بی خبری از خرد اندیشنده است.
و خریت هر مدعی کاذب مارکسیسم را به حساب مارکسیسم گذاشتن
 نشانه فقر فلسفه است
و فلسفه به قول هگل،  یعنی خرد.

نیاز
و ایمان به سرمایه داری، چی؟

·        ما روی هم رفته با دیالک تیک «دانش»  و ایمان و به عبارت دقیقتر با دیالک تیک ایدئولوژِی و ایمان سر و کار داریم.

1
·        ایدئولوژی، هم امری طبقاتی است.  
·        یعنی هر طبقه اجتماعی ایدئولوژِی (سیستم نظریات و نظرات اجتماعی: سیاسی، اقتصادی، اخلاقی، هنری و غیره)   خاص خود را  دارد و بناگزیر ایمان درخور آن را نیز.

2
·        تعیین کننده در این دیالک تیک، دانش و یا به عبارت دقیقتر ایدئولوژی است.

3
·        به همین دلیل مبارزه ایدئولوژیکی از سوی طبقات اجتماعی مختلف، صرفنظرناپذیر است.
·        و ضمنا شب و روز هم انجام می گیرد.

در هر رسانه را هر زمان که بگشائی
چالش ایدئولوژیکی آشکار و نهان در آن یابی!

4
·        همین شعار بهرام مشیری و شرکاء (طرفداران سرمایه داری بشدت درنگ کرده، به تعویق افتاده: واپسین) فرمی از مبارزه ایدئولوژیکی بر ضد توده های مولد و زحمتکش است.

5
·        علاوه بر آن، نه جهان بینی ثالثی می تواند وجود داشته باشد و نه احدی می تواند ادعای رهائی از جهان بینی داشته باشد.

6
·        خود مشیری و شرکاء هم می دانند:
·        بنی بشر یا بسان مشیری و شرکاء،  جهان بینی ایدئالیستی (مذهبی و خرافه های بورژوائی واپسین) دارند و یا جهان بینی ماتریالیستی  

7
·        در ورای و یا بر فراز این دو جهان بینی، جهان بینی دیگری نمی تواند وجود داشته باشد و یا شناور باشد.
·        برای اینکه به مسئله اساسی فلسفه (به این مسئله که آیا ماده و یا وجود تعیین کننده روح و یا شعور است و یا برعکس) راه حل ثالثی وجود ندارد:

·        ماده بر روح مقدم است: ماتریالیسم
·        روح و یا خدا بر ماده و یا واقعیت عینی مقدم است: ایدئالیسم (مذهب و خرافه های بورژوائی واپسین در زر ورق مدرن)

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر