۱۳۹۲ آذر ۲۶, سه‌شنبه

چاله ها و چالش ها (404)

 
سرچشمه: 
صفحه فیسبوک حسین        

هنرمند
البته بدا به حال هنرمندانی که از محتوای کار خود خبر ندارند و یا تظاهر به محتوایی خارج از آنچه به چشم می آید میکنند
در عصر ارتباطات متاسفانه ، اهمیت زیادی به شهرت می دهند تا محتوا
از این رو برخی از هنرمندان انرژی بیشتری را صرف مطرح شدن می کنند تا ارائه هنر
رزومه یکی از دغدغه های فکری هنرمندان امروزی شده است .

·        آره، حق با شما ست.

1
·        مسئله اما این است که محتوا و ماهیت چیزها  بر خلاف فرم و نمود (پدیده) آنها پنهان و مستور از نظر و نامرئی است و فقط با چشم مسلح به تئوری علمی ـ حتی المقدور ـ قابل کشف است و گاهی حتی به توسل به فرم های معرفتی، استه تیکی و هنری دیگری نیاز مبرم هست.
2
·        گاهی فرم هنری دیگری ـ مثلا شعری ـ برای درک محتوای تندیسی و یا برعکس، تندیسی برای درک شعر و یا شخصیت شاعری کمک بزرگی است.

3
 
·        ما تندیس مربوط به سیاوش کسرائی را پس از خواندن تصادفی شعری از او بهتر فهمیدیم.

4


·        ضمنا شعری از شاعری را پس از دیدن اثری از نهالی گذشته از تیغه تبری بهتر درک کردیم.

5
·        و هم اکنون در ضمن بازنویسی این هماندیشی به حقیقت امر دیگری از همان اثر هنری پی می بریم.
·        مثلا می فهمیم که قصد هنرمند تبیین سیر رشد جبری نهال برای تبر شدن است:

6
·        تبیین استه تیکی ـ هنری نوعی خودستیزی برنامه ریزی شده از قبل در جامعه وارونه است.

7
·        این بدان معنی است که درک محتوای آثار مادی و یا معنوی، کار آسانی نیست.
·        گاهی زمان می طلبد و چه بسا به تصادفی ذراتی از آن کشف می شود.

8

·        حریفی می گفت:
·        فیلم «غریبه و مه»  را دیده بود و نفهمیده بود.

·        سال ها بعد باز داشت می شود و به محض ورود به حیاط کوچک ساواک و برداشته شدن چشم بند از چشم به جرقه ای ذهنی و ناگهانی به محتوای فیلم پی می برد.
·        این بدان معنی است که بدون تجربه تلخ یاد شده، شاید هرگز به محتوای فیلم پی نمی برد.

جمال

اﻟﺒﺘﻪ ﻣﻦ ﻓﻜﺮ ﻣﻲ ﻛﻨﻢ ﺩﻳﮕﺮ ﻛﻤﻲ ﺑﺮاﻱ اﻳﻦ ﺑﺤﺚ ﻫﺎ ﺩﻳﺮ ﺷﺪﻩ
ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺭاﺑﻂﻪ ﻣﺤﺘﻮا و ﻓﺮﻡ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺤﺚ ﺟﺎﻟﺒﻲ ﺑﻮﺩﻩ و ﻫﺴﺖ
ﻭﻟﻲ اﻣﺮﻭﺯﻩ ﻫﺮ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪﻱ ﻣﺨﺎﻃﺒﺎﻥ ﺧﺎﺹ ﺧﻮﺩﺵ ﺭا ﺩاﺭﺩ و ﺑﻪ ﺗﻌﺪاﺩ ﻣﺨﺎﻃﺒﺎﻧﺶ ﻫﻢ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩﺵ ﺭا ﺩاﺭﺩ
ﺷﺎﻳﺪ ﻣﻨﻆﻮﺭ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪ ﭼﻴﺰ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺑﺎﺷﺪ اﺯ ﺁﻥ ﺗﻔﺴﻴﺮﻱ ﻛﻪ ﻣﻦ اﺯ ﻫﻨﺮ ﻣﻲ ﻛﻨﻢ و ﺑﻪ ﻧﻮﻋﻲ اﻓﻖ ﺩﻳﺪ ﻣﺮا ﮔﺴﺘﺮﺵ ﻳﺎ ﺩﺭ ﺟﻬﺖ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﻣﻴ ﺎﻧﺪاﺯﺩ.

·        ایکاش جمال دلیلی هم برای دعاوی خویش عرضه می کردند:

1
«اﻟﺒﺘﻪ ﻣﻦ ﻓﻜﺮ ﻣﻲ ﻛﻨﻢ ﺩﻳﮕﺮ ﻛﻤﻲ ﺑﺮاﻱ اﻳﻦ ﺑﺤﺚ ﻫﺎ ﺩﻳﺮ ﺷﺪﻩ»

·        چرا باید دیر شود؟

1
·        دیالک تیک فرم و محتوا ساز و برگ تفکر و شناخت چیزها ست.

2
·        دیالک تیک فرم و محتوا و هر شناخت افزار دیالک تیکی مثل اره و و داس و تراکتور و چکش و کلبتین است، به عنوان مثال، برای انجام کاهائی.

3
·        می توان گفت که دیگر برای بحث روی این وسایل تولید دیر شده؟

4
·        شاید منظور حمال از مفهوم «دیر»، «دمده» باشد که به معنی از مد افتاده است.
·        دیگر نمی توان با دیالک تیک بازی پوز روشنفکری داد و ضمنا دل ربود و دل باخت.

2
« ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺭاﺑﻂﻪ ﻣﺤﺘﻮا و ﻓﺮﻡ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺤﺚ ﺟﺎﻟﺒﻲ ﺑﻮﺩﻩ و ﻫﺴﺖ»

1
·        می توان از جالب و ناجالب بودن  رابطه تراکتور و شخم زمین دم زد تا بتوانیم همین نظر را در رابطه با استفاده از ساز و برگ دیالک تیکی شناخت اعلام کنیم؟

2
·        حالا چی شده که فعلیت و اکتوئالیته  مفاهیم و مقولات فلسفی از بین رفته و فقط جالب بودن کماکان احتمالا سوبژکتیف آن باقی مانده؟
·        حریفی دیروز گفت:

میم هویت مجهول  
اطلاعات داده شده از طرف شما کاملا سوخته 
و در حال حاضر در حتی در پستوی هیچ عتیقه فروشی هم قابل دسترسی نیست.

·        شاید منظور حریف هم همین مقوله «دیر» و یا «دمده» بود.  

3
«ﻭﻟﻲ اﻣﺮﻭﺯﻩ ﻫﺮ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪﻱ ﻣﺨﺎﻃﺒﺎﻥ ﺧﺎﺹ ﺧﻮﺩﺵ ﺭا ﺩاﺭﺩ»

·        یعنی دیروز مخاطبین خاص خود را  نداشت؟
·        شاعر دیروز برای اجنه شعر می گفت و منتشر می کرد؟
·        مخاطبی نداشت؟

4
«و ﺑﻪ ﺗﻌﺪاﺩ ﻣﺨﺎﻃﺒﺎﻧﺶ ﻫﻢ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩﺵ ﺭا ﺩاﺭﺩ»

·        دیروز برای هر اثر هنری به تعداد مصرف کننده ها تفسیر  نبود؟

5
«ﺷﺎﻳﺪ ﻣﻨﻆﻮﺭ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪ ﭼﻴﺰ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺑﺎﺷﺪ اﺯ ﺁﻥ ﺗﻔﺴﻴﺮﻱ ﻛﻪ ﻣﻦ اﺯ ﻫﻨﺮ ﻣﻲ ﻛﻨﻢ»

·        خوب باشد.
·        ولی خود اثر هنری ـ بی اعتنا به بود و نبود خواننده و شنونده ـ حاوی محتوائی عینی است:

1
·        هر شعر حاوی و حامل تصوری، تصویری، احساسی، عاطفه ای، معنائی و پیامی است.

2
·        اندیشه معینی در قالب (فرم) شعر بسته بندی  شده و خواننده نسبت به این اندیشه بسته به شعور و موقعیت اجتماعی ـ اقتصادی خود موضع می گیرد و تحت تأثیر آن قرار می گیرد.

3
·        هر اثر عینی دیالک تیک فرم و محتوا ست:
·        مثلا بلحاظ فرم شعر است و بلحاظ محتوا تصور، تصویر، خیال، عاطفه، احساس، اندیشه.

4
·        هر اثر هنری دیالک تیک مثلا شعر و تصور و تصویر و اندیشه و احساس و عاطفه  است:
·        دیالک تیک مادی (شعر مکتوب و یا منقول) و معنوی (اندیشه و غیره) است.
·        چرا؟   
 
·        به همین دلیل که جمال می گوید:
5
«ﺑﻪ ﻧﻮﻋﻲ اﻓﻖ ﺩﻳﺪ ﻣﺮا ﮔﺴﺘﺮﺵ می دهد و یا محدود می سازد.»

1
·        اینجا دیگر به قول مطلقا درست جمال، نظر شخصی هنرمند و تفاسیر شخصی مصرف کنندگان اثری هنری، تعیین کننده نیستند.

2
·        اینجا عینیت خود اثر هنری است که بکار می افتد و روان مصرف کننده را به آشوب  می کشد تا شعری را که خوانده، هزاران بار تکرار کند و تندیسی را که دیده، دهها بار از خاطر بگذراند.

هنرمند
 
ثابت کردن ، توضیح دادن ، مثال آوردن فقط شامل حال هنر نمی شود .
برای نمونه شما برای روشن شدن رابطه فرم و محتوا از مثالی یاری می گیرید   از یک داستان ، شعر و یا هر پدیده ای دیگر
در زندگی اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی و غیره ،محتوا تعیین کننده است
به نظر من ولی در هنر ما در درجه اول با فرم سر و کار داریم:
رنگ ، صدا ، حالت ، ریتم و غیره
در هنر برای فرم ارزش گذاری می کنند
اوبژکت هر چقدر احساس یا محتوا را بهتر بیان کند و ارتباط بیشتری برقرار کند ، توجه بیشتری را جلب می کند .

·        اوبژکت خود، فرم محض و مطلق نیست، بلکه دیالک تیکی از فرم و محتوا ست:

1
·        فرم دیده می شود، ملموس و محسوس است.

2
·        ولی محتوا مخفی است و نا محسوس و نا ملموس است.

3
·        هر مولد در آن واحد با هر دو قطب دیالک تیکی سر و کار دارد:
·        چون هر کاری هدفمند است (مارکس):
·        پیش شرط هر کاری، تعیین پیشاپیش هدفی از سوی مولد است.

·        هر اثر هنری، دیالک تیکی از وسیله و هدف (تصور، تخیل، تصویر، معنی، ایده، پیام) است.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر