۱۳۹۲ آذر ۲۵, دوشنبه

چاله ها و چالش ها (400)

 
 
اثری از حسین رزاقی
سرچشمه:
صفحه فیسبوک حسین        

محمود
ایکاش اطلاعات بیشتری ازکارهای زیبای تان ارائه می دادید:
مثلااندازه ها
ویا برمبنای چه تفکری الهام می گیرید
آیا اتفاقی است ویا ازقبل درذهن تان ساخته می شوند؟

هنرمند
از آنجا که سلایق و علایق متفاوته و کنجکاوی گوناگون ، نمی دانم چه اطلاعاتی را ضمیمه کنم .
کارهای من بر اساس مشغله های فکری من شکل می گیرند .
من بر اساس اتفاق کار نمی کنم.
اگر در پروسه آزمایش و اتفاق به نتیجه ای برسم ، آنقدر تکرارش می کنم که دیگر اتفاق نیست و هر زمان قابل شکل گیری نیست.
همه ایده ها را اول در ذهنم پرورش می دهم وقتی به اندازه کافی رشد کرد و رسید، اجرایش می کنم .

میم
« کارهای من بر اساس مشغله های فکری من شکل می گیرند .
من بر اساس اتفاق کار نمی کنم.»
 (هنرمند)
  
·        منظور از مشغله های فکری چیست؟

1
·        هنرمند ـ اگر هنرمند به معنی واقعی کلمه باشد ـ نیمه عاقل ـ نیمه دیوانه است:
·        به همین دلیل آثار هنری ـ برخلاف آثار علما و فلاسفه ـ نه نتیجه خرد محض، بلکه رهاورد دیالک تیکی از آگاهی و خودپوئی، دیالک تیکی از خرد و جنون است و چه بسا خودپوئی و جنون افسار آگاهی و خرد را در دست دارند.

2
·        بسته به فرم آثار هنری، درجه محدودیت هنرمند تغییر می یابد:
·        به عنوان مثال، وزن و قواعد فرمال شعر دست و پای خرد هنرمند را می بندند و اراده خود را کم و بیش دیکته می کنند.
·        از این رو این ادعا که «کارهای من بر اساس مشغله های فکری تشکیل می شوند»، فقط بخش از حقیقت است و تمامت آن.

3
من بر اساس اتفاق کار نمی کنم.

·        مفهوم «اتفاق» یکی از فرم های بسط و تعمیم مقوله فلسفی تصادف است.
·        تصادف جفت دیالک تیکی ضرورت (جبر) است:
·        دیالک تیک ضرورت و تصادف.
·        کسی یا فت نمی شود که در خارج از حیطه تصادف کار و یا حتی زندگی کند.
·        تصادف فرم تحقق ضرورت و یا جبر است:
·        ضرورت و یا جبر فقط و فقط همراه با تصادف تحقق می یابد و نه بطور خالص و بی غل و غش.

4


·        مثال روشن برای درک این دیالک تیک بازی فوتبال است:
·        فوتبالیستی توپ را شوت می کند.
·        توپ در وابستگی به عوامل سوبژکتیف و اوبژکتیف (عینی)   متعددی به سوی دروازه تیم رقیب سیر می کند:

الف
·        عوامل سوبژکتیف بستگی به خود فوتبالیستی دارند که توپ را شوت کرده است:
·        نیروی وارده از سوی او بر توپ.
·        زاویه اصابت پای او به توپ.
·        حال و هوای روحی و روانی اش
·        تجربه و مهارت حرفه ای اش و غیره

ب
·        عوامل اوبژکتیف (عینی) مستقل از فوتبالیست وجود دارند:
·        درجه حرارت تابش خورشید
·        جهت و شدت وزش باد
·        بارش باران
·        کیفیت زمین بازی
·        کیفیت توپ و غیره  
5
·        اینکه توپ چگونه وارد دروازه حریف شود، بوسیله تصادف تعیین می شود:

الف
·        توپ به پیکر بازیکنی اصابت می کند، مسیر عوض می کند و برای دروازه بان غیر قابل گرفتن می گردد و گل می شود.
·        جبر (ضرورت) در فرم تصادفی جامه عمل می پوشد:
·        امکان ورود توپ به دروازه حریف بنا بر تصادفی واقعیت می یابد.

ب
·        به دلیل بارش باران، توپ از دست دروازه بان لیز می خورد و گل می شود.
·        جبر (ضرورت) در این فرم  تصادف تحقق می یابد.

ت
·        دروازه بان به دلیل تابش نور خورشید از دیدن دقیق توپ شوت شده عاجز می ماند و گل می شود و الی آخر.
·        کسی نمی تواند بگوید که من نه براساس تصادف، بلکه بنا بر جبر و یا ضرورت مطلق کار می کنم.

6
« اگر در پروسه آزمایش و اتفاق به نتیجه ای برسم ، آنقدر تکرارش می کنم که دیگر اتفاق نیست و هر زمان قابل شکل گیری نیست.
(هنرمند)

·        هنرمند با زبان بی زبانی به حکم دیالک تیک عینی تمکین می کند:
·        ایده به تصادفی به ذهن هنرمند می رسد:
·        دیدن حادثه معینی و یا مرور خاطره معینی و یا ایده معینی در فیلمی و یا کتابی هنرمند را به تولید تندیسی و یا سرودن شعری سوق می دهد.

·        از هیچ، چیزی زاده نمی شود.
·        خلق جهان و مافیها از نیستی (عدم) یاوه ای بیش نیست.

عدم موجود گردد، این محال است
وجود از روی هستی لایزال است.
(شیخ شبستر)

7
همه ایده ها را اول در ذهنم پرورش می دهم 
وقتی به اندازه کافی رشد کرد و رسید، اجرایش می کنم.

·        این خودآگاهی هنرمند هم دقیق نیست.
·        هنرمند طرحی کلیشه وار از اثر هنری در ذهن خود دارد.
·        ایده ای از اثر هنری.
·        همین و بس.
·        نه کمتر و نه بیشتر.

·        در روند تولید اثر هنری، به عبارت دقیقتر در روند کار، مغز هنرمند پا به پای دست و زبان و غیره او به کار می افتد و اثر هنری ایدئال در همکاری دیالک تیکی مغز و دست (به عنوان مثال) جامه رئال می پوشد:
·        غزلی سروده می شود.
·        تنیدسی و یا نقاشی ئی تشکیل می گردد.

8
·        اثر هنری گام به گام تشکیل می یابد و فقط در خطوط کلی اش به ایده آغازین شباهت دارد.

·        هنرمند خود لحظه به لحظه از اثر هنری خود غافلگیر می شود.
·        اثر هنری ـ اگر اثر هنری باشد ـ در کشمکشی سهمگین میان جسم و روح تشکیل می شود، جسمی چه بسا مچاله از درد  و روحی چه بسا شعله ور در کوره شور و شوق و آشوب و اضطراب.    

9
·        هنرمند چه بسا چنان غافلگیر می شود که پس از پایان هر بیتی تحسینی نثار خویشتن می کند و بسان گلی در خود می شکوفد:
·        در آئینه محصول کار خود، هویت انسانی خود را، لیاقت خلاق خود را باز می شناسد و در سنت خدای قرآن، «فتبارک الله، احسن الخالقین» سر می دهد.

·        اینکه سعدی و حافظ و امثالهم در هر غزل ملک و فلک را به تحسین خویشتن برمی انگیزند، نشانه همین غافلگیری از محصول کار خویش است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر