اثری از حسین رزاقی
سرچشمه:
صفحه فیسبوک حسین
محمود
ایکاش اطلاعات
بیشتری ازکارهای زیبای تان ارائه می دادید:
مثلااندازه ها
ویا برمبنای چه
تفکری الهام می گیرید
آیا اتفاقی است ویا ازقبل
درذهن تان ساخته می شوند؟
هنرمند
از آنجا که سلایق و
علایق متفاوته و کنجکاوی گوناگون ، نمی دانم چه اطلاعاتی را ضمیمه کنم .
کارهای من بر اساس
مشغله های فکری من شکل می گیرند .
من بر اساس اتفاق
کار نمی کنم.
اگر در پروسه آزمایش
و اتفاق به نتیجه ای برسم ، آنقدر تکرارش می کنم که دیگر اتفاق نیست و هر زمان
قابل شکل گیری نیست.
همه ایده ها را اول
در ذهنم پرورش می دهم وقتی به اندازه کافی رشد کرد و رسید، اجرایش می کنم .
میم
« کارهای من
بر اساس مشغله های فکری من شکل می گیرند .
من بر اساس اتفاق
کار نمی کنم.»
(هنرمند)
·
منظور از مشغله های فکری چیست؟
1
·
هنرمند ـ اگر هنرمند به معنی واقعی
کلمه باشد ـ نیمه عاقل ـ نیمه دیوانه است:
·
به همین دلیل آثار هنری ـ برخلاف آثار
علما و فلاسفه ـ نه نتیجه خرد محض، بلکه رهاورد دیالک تیکی از آگاهی و خودپوئی، دیالک
تیکی از خرد و جنون است و چه بسا خودپوئی و جنون افسار آگاهی و خرد را در دست دارند.
2
·
بسته به فرم آثار هنری، درجه محدودیت
هنرمند تغییر می یابد:
·
به عنوان مثال، وزن و قواعد فرمال
شعر دست و پای خرد هنرمند را می بندند و اراده خود را کم و بیش دیکته می کنند.
·
از این رو این ادعا که «کارهای من
بر اساس مشغله های فکری تشکیل می شوند»، فقط بخش از حقیقت است و تمامت آن.
3
من بر اساس اتفاق
کار نمی کنم.
·
مفهوم «اتفاق» یکی از فرم های بسط
و تعمیم مقوله فلسفی تصادف است.
·
تصادف جفت دیالک تیکی ضرورت (جبر)
است:
·
دیالک تیک ضرورت و تصادف.
·
کسی یا فت نمی شود که در خارج از
حیطه تصادف کار و یا حتی زندگی کند.
·
تصادف فرم تحقق ضرورت و یا جبر
است:
·
ضرورت و یا جبر فقط و فقط همراه با
تصادف تحقق می یابد و نه بطور خالص و بی غل و غش.
4
·
مثال روشن برای درک این دیالک تیک
بازی فوتبال است:
·
فوتبالیستی توپ را شوت می کند.
·
توپ در وابستگی به عوامل سوبژکتیف
و اوبژکتیف (عینی) متعددی به سوی دروازه تیم رقیب سیر می کند:
الف
·
عوامل سوبژکتیف بستگی به خود
فوتبالیستی دارند که توپ را شوت کرده است:
·
نیروی وارده از سوی او بر توپ.
·
زاویه اصابت پای او به توپ.
·
حال و هوای روحی و روانی اش
·
تجربه و مهارت حرفه ای اش و غیره
ب
·
عوامل اوبژکتیف (عینی) مستقل از
فوتبالیست وجود دارند:
·
درجه حرارت تابش خورشید
·
جهت و شدت وزش باد
·
بارش باران
·
کیفیت زمین بازی
·
کیفیت توپ و غیره
5
·
اینکه توپ چگونه وارد دروازه حریف
شود، بوسیله تصادف تعیین می شود:
الف
·
توپ به پیکر بازیکنی اصابت می کند،
مسیر عوض می کند و برای دروازه بان غیر قابل گرفتن می گردد و گل می شود.
·
جبر (ضرورت) در فرم تصادفی جامه
عمل می پوشد:
·
امکان ورود توپ به دروازه حریف بنا
بر تصادفی واقعیت می یابد.
ب
·
به دلیل بارش باران، توپ از دست
دروازه بان لیز می خورد و گل می شود.
·
جبر (ضرورت) در این فرم تصادف تحقق می یابد.
ت
·
دروازه بان به دلیل تابش نور
خورشید از دیدن دقیق توپ شوت شده عاجز می ماند و گل می شود و الی آخر.
·
کسی نمی تواند بگوید که من نه
براساس تصادف، بلکه بنا بر جبر و یا ضرورت مطلق کار می کنم.
6
« اگر در
پروسه آزمایش و اتفاق به نتیجه ای برسم ، آنقدر تکرارش می کنم که دیگر اتفاق نیست
و هر زمان قابل شکل گیری نیست.
(هنرمند)
·
هنرمند با زبان بی زبانی به حکم دیالک
تیک عینی تمکین می کند:
·
ایده به تصادفی به ذهن هنرمند می
رسد:
·
دیدن حادثه معینی و یا مرور خاطره
معینی و یا ایده معینی در فیلمی و یا کتابی هنرمند را به تولید تندیسی و یا سرودن
شعری سوق می دهد.
·
از هیچ، چیزی زاده نمی شود.
·
خلق جهان و مافیها از نیستی (عدم)
یاوه ای بیش نیست.
عدم موجود گردد، این
محال است
وجود از روی هستی
لایزال است.
(شیخ
شبستر)
7
همه ایده ها را اول در ذهنم پرورش می دهم
وقتی به اندازه کافی رشد کرد و رسید، اجرایش می کنم.
·
این خودآگاهی هنرمند هم دقیق نیست.
·
هنرمند طرحی کلیشه وار از اثر هنری
در ذهن خود دارد.
·
ایده ای از اثر هنری.
·
همین و بس.
·
نه کمتر و نه بیشتر.
·
در روند تولید اثر هنری، به عبارت
دقیقتر در روند کار، مغز هنرمند پا به پای دست و زبان و غیره او به کار می افتد و
اثر هنری ایدئال در همکاری دیالک تیکی مغز و دست (به عنوان مثال) جامه رئال می
پوشد:
·
غزلی سروده می شود.
·
تنیدسی و یا نقاشی ئی تشکیل می
گردد.
8
·
اثر هنری گام به گام تشکیل می یابد
و فقط در خطوط کلی اش به ایده آغازین شباهت دارد.
·
هنرمند خود لحظه به لحظه از اثر
هنری خود غافلگیر می شود.
·
اثر هنری ـ اگر اثر هنری باشد ـ در
کشمکشی سهمگین میان جسم و روح تشکیل می شود، جسمی چه بسا مچاله از درد و روحی چه بسا شعله ور در کوره شور و شوق و
آشوب و اضطراب.
9
·
هنرمند چه بسا چنان غافلگیر می شود
که پس از پایان هر بیتی تحسینی نثار خویشتن می کند و بسان گلی در خود می شکوفد:
·
در آئینه محصول کار خود، هویت انسانی
خود را، لیاقت خلاق خود را باز می شناسد و در سنت خدای قرآن، «فتبارک الله، احسن
الخالقین» سر می دهد.
·
اینکه سعدی و حافظ و امثالهم در هر
غزل ملک و فلک را به تحسین خویشتن برمی انگیزند، نشانه همین غافلگیری از محصول کار
خویش است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر