سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
آرش کمانگیر
(شنبه 23 اسفند 1337)
تحلیلی از شین میم شین
1
آری آری زندگی زیبا ست
زندگی آتشگهی دیرینه پا برجا ست
گر بیفروزی اش، رقص شعله اش در هر کران پیدا
ست
ورنه خاموش است و خاموشی گناه ما ست!»
·
سیاوش در این بند معروف و از انرژی و نیرو لبریز شعر، از
آتش اجاق در اتاق به آتش آتشگاه عبور می کند و ضمنا زندگی را به آتشگاهی همیشه
پایدار تشبیه می کند.
·
گذار از آتش اجاق در اتاق به آتش آتشگاه اما به چه معنی
است؟
2
·
گذار از آتش اجاق به آتش آتشگاه در واقع به معنی گذار از
منفرد و یا خاص به عام است.
·
از همین گذار سیاوش جوان می توان به طرز تفکر فلسفی و دیالک
تیکی عمیق او پی برد.
·
به جرئت می توان گفت که شعر سیاوش به حکمت (فلسفه) سرشته
است.
·
اما این گذار از منفرد (خاص) به عام به چه دلیل صورت می
گیرد؟
3
یا شب برفی
پیش آتش ها نشستن
دل به رؤیاهای دامنگیر و گرم شعله بستن
·
دلیل این گذار این است که منفرد و خاص در دیالک تیک
منفرد (خاص) و عام بهتر، عمیقتر و همه جانبه تر درک می شود.
·
در دیالک تیک آتش اجاق و آتش آتشگاه به عنوان مثال،
منظور سیاوش از «پیش آتش ها نشستن و دل به رؤیاهای گرم شعله بستن» بهتر و ژرفتر درک می شود.
·
این گذار از منفرد و یا خاص به عام را می توان در مثال
های بیشماری تجربه کرد.
·
تجزیه و تحلیل و توضیح منفرد در عالم عام به شناخت عمیقتر
آن منجر می شود.
·
در غیر اینصورت بنی بشر در چارچوب تنگ موضوعی منفرد و یا
خاص گرفتار می ماند و سرگیجه می گیرد.
4
زندگی آتشگهی دیرینه پا برجا ست
·
اما به چه دلیل سیاوش از دیرینگی آتشگاه زندگی سخن می
گوید؟
·
دلیل دیگر بر تفکر فلسفی ـ دیالک تیکی سیاوش در همین جا
نیز است:
·
سیاوش در تک تک اشعار کوتاه و بلند خود، رادیکال می
اندیشد:
·
از آتش اجاق بالاخص به آتشگاه زندگی بالاعم عبور می کند
تا به خواننده و شنونده شعر خود وسعت دید و نظر بخشد و از میخکوب گشتن او در قفس
تنگ حال حاضر ممانعت به عمل آورد.
·
خواننده شعر سیاوش باید بداند که زندگی قدمتی عظیم دارد و
آتشگاه آن از دیر زمانی روشن است.
5
اثری از مجید افسر ارجمند
گر بیفروزی اش، رقص شعله اش در هر کران پیدا
ست
ورنه خاموش است و خاموشی گناه ما ست!»
·
در این بند موجز و مختصر شعر دنیائی معنا و ژرفای فلسفی
و اسلوبی تغلیظ یافته است.
·
آتش آتشگاه زندگی در فلسفه تاریخ (اجتماعی) سیاوش، نه آتشی
خودپو و خود به خودی، بلکه آتشی سوبژکت مند است، آتشی افروختنی است.
·
همینجا سیاوش بلحاظ جهان بینی با ماتریالیسم مکانیکی و
متافیزیکی مرزبندی می کند.
·
همین جا سیاوش از اردوی فلسفی ـ اسلوبی فویرباخ خارج می شود
و وارد اردوی فلسفی ـ اسلوبی مارکس و انگلس و لنین می گردد:
·
تاریخ (جامعه) سازنده دارد:
·
تاریخ را توده ها می سازند.
·
چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای اجتماعی نه خود به
خودی، نه خودپو، نه اوتوماتیک، بلکه فاعل انسانی مند و یا سوبژکت مند اند.
·
بدون حضور انسان اجتماعی آب حتی در جامعه و جهان از آب تکان
نمی خورد.
·
جامعه و جهان به مثابه اوبژکت به سوبژکت نیاز دارد.
·
مراجعه کنید به دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت در تارنمای
دایرة المعارف روشنگری
6
گر بیفروزی اش، رقص شعله اش در هر کران پیدا
ست
ورنه خاموش است و خاموشی گناه ما ست!»
·
آتشگاه زندگی بزعم سیاوش، به شرطی روشن خواهد بود که
افروخته شود و مورد حراست و پاسداری مداوم قرار گیرد.
·
در غیر اینصورت، خاموش خواهد شد و خاموشی گناه سوبژکت اجتماعی
است.
·
سیاوش بدین طریق مسئولیت اجتماعی افراد بشری را خاطرنشان
می شود.
·
سیاوش در اشعار دیگری نیز از مفهوم «آتش افروختنی» بهره
برمی گیرد تا بر سوبژکت مندی چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی اجتماعی (تاریخی)
تأکید ورزد:
از سراشیبی این گردنه ی لغزنده
کور رهیاب که از دست و دل خویش مدد می گیرد
به سلامت بگذشت
و تو و من، ای جان
اندر امید آن آتش افروختنی بر سر کوه
در تک تاریک دره هول
بینواتر ماندیم
·
این بدان معنی است که سیاوش به تئوری تاریخ مارکس و
انگلس و لنین وقوفی بی چون و چرا دارد و گرنه نمی بایستی بکرات این مفهوم فلسفی
تعیین کننده را به گوش هوش خواننده و شنونده اشعار خویش برساند.
7
گر بیفروزی اش، رقص شعله اش در هر کران پیدا
ست
ورنه خاموش است و خاموشی گناه ما ست!»
·
این بند شعر ضمنا حاوی اتیک (اخلاق) مارکسیستی ـ
لنینیستی است:
·
انسان انقلابی بزعم سیاوش، نه انسانی بی بند و بار، آسوسیال
(ضد اجتماعی)، بی پرنسیپ و لاابالی و مسئولیت ناشناس، بلکه فردی خودآگاه، جامعه آگاه،
مسئول و مکلف است.
·
به همین دلیل، اگر آتش آتشگاه زندگی را بر نیافروزد، از
انجام وظیفه و تکلیف خود شانه خالی کرده و گناهکار است:
·
جامعه و جهان نه جای «خور و خواب و خشم و شهوت» (سعدی) و غفلت، بلکه میدان « کار و پیکار و همبستگی» (احسان
طبری) است.
·
انسان ایدئال سیاوش، انسانی خوداندیش، خردمند، خودمختار
و مسئولیت شناس است و نه «تفاله یک زنده» (فروغ) و نه موجود خود خواه و کوته بین و
خرفت و کودن.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر