اثری از فرج الله میزانی (جوانشیر)
(از قربانیان قتل عام زندانیان سیاسی در سال 1367)
سرچشمه
راه توده
ویرایش از شین میم شین
9
قیام های توده ای در آستانه
جنبش مزدک
ادامه
34
·
قیام کنندگان، قباد را به دست زرمهر
- پسر سوفزا - می سپارند تا هر طور که می خواهد انتقام پدرش را از او بگیرد.
·
اما زرمهر با قباد خوش رفتاری
می کند و او را از زندان فراری می دهد.
·
قباد بار دیگر به شاه هیتال
پناه می برد و این بار بخش دیگری از خاک کشور را به او می بخشد، تا در عوض لشکری
بگیرد و به جنگ مردم بیاید.
بـر شــاه هـیــتال
شـــــد کـیـقـبــاد
گذشــــته ســــخن
ها بـدو کــرد یاد
بگـفت:
«آنـچ کــردنـد ایــــرانـیــان
بدی را ببســتند یک
یک مـیـــان»
بدو گـفـت شــاه:
«از
بد خوشــنـواز
هـمانـا بـدیــن
روزت آمـد نـیـــاز
به پیـمان
ســـــپارم تو را لشـکری
از آن هر یکی بر
سران افسـری
که گــر بازیابی تو
گــنج و کـلاه
چـغـانی بـبـاشد تو را نـیکخـــواه
مــرا باشـد این مرز
و فرمان تو را
ز کــرده نـبـاشــد
پشـــیـمـان تو را»
35
·
پاسخ قباد این است که چغانی
قابلی ندارد.
·
تقدیم..
·
فردوسی به عمد زبردستی خوشنواز
را نسبت به قباد مورد تأکید قرار می دهد:
زبردســت را گفت ـ خنـدان
ـ قـبـــاد
کـز این بـوم
هـرگــز نگـیـریم یــاد
چو خواهی فرستمت بی
مر سـپاه
چغــانی که باشــد
که بــازد بــگاه
36
·
قباد با لشکر هیتال به ایران می
آید.
بیاورد لشــکر ســوی
طیسـفـون
دل از درد
ایـرانـیـان پر ز خـون
37
·
پیران قوم وقتی لشکر دشمن را می
بینند، از ترس تسلیم می شوند.
·
قباد از نو بر تخت شاهی می
نشیند.
38
·
در قیام مردم بر ضد قباد بخاطر
سوفزا، آنطور که شاهنامه توصیف می کند، همبستگی ارتش و مردم، جنبش عموم خلق از زن
و مرد و کودک، خلع قباد و به بند کردن او، گزینش جاماسب به شاهی، توسل مجدد قباد
به لشکریان بیگانه و بازگشت به شاهی از این طریق، همه و همه اینها از جو حاکم در
کشور در آستانه جنبش مزدک حکایت دارند که فردوسی آن را با بیانی شیوا و جانبدارانه
تصویر کرده است.
·
با
این تصویر قیام بعدی مردم در زمان قباد، علل ضعف او در حکومت و عقب نشینی اش در برابر
جنبش مزدک قابل درک می شود.
39
·
منابع دیگر چنین تصویری از زمان
سلطنت قباد عرضه نمی کنند.
الف
·
طبری از قیام مردم به خاطر سوفزا
خبری نمی دهد.
·
آمدن جاماسب به جای قباد را با
جنبش مزدکی مربوط می داند و سرکوب آن را به زرمهر پسر سوخرا (سوفزا) نسبت می دهد و به هر صورت نسبت به مجموعه جنبش
بدبین است.
ب
·
ثعالبی از قیام عمومی حرفی نمی
زند.
·
ولی می گوید که وقتی قباد سوخرا
را کشت، «بزرگان و سران سپاه» ریختند و کسانی را که در این کار دست داشتند، گرفتند
و کشتند و چون از قباد می ترسیدند، او را از شاهی برداشتند و برادرش جاماسب را به
جای او نشاندند.
ت
·
ثعالبی از این قیام حمایتی نمی
کند و راجع به رفتار پسر سوخرا با قباد - که حاضر به کین خواهی پدر و کشتن قباد نمی
شود - چنین توضیح می دهد:
·
«بزرمهر (پسرسوخرا) عاقل تر از آن بود که جرئت
کشتن شاه را به خود بدهد و نفهمد که ریختن خون شاهان به دست هر کس که باشد، بی
مکافات نخواهد ماند.»
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر