اینک تو
بکن، هر آنچه باید کرد!
پارتیزان ها
اثری از الفارو سیکوه ئیروز
سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
(از تراشه های تبر )
تفنگ من
·
چه دیر
به دست آمدی ای واژه آتش زا
·
ای تفنگ
پر غوغا
·
با دوست،
سلامی
·
با دشمن،
·
پایان
کلامی
·
چون
دشمنم از هزار سو راه ببست
·
ای شعله
دلپذیر
·
ناگزیر
·
با دست
نیاز آلوده، بردم به تو دست
·
تا کن با
من
·
مدارا کن
با من
·
ای چوب تراش رنج با تن برده
·
ای آهن سخت صیقل خورده
·
ای یک
شبه مهمان و صد ساله رفیق
·
با من
باش!
·
در سینه
تنگ من
·
در کنار
من بمان و ایمن باش!
·
هر کس را
·
ناکس را
که جستجو داری
·
هر میوه
ی دل که آرزو داری
·
هر خواهش
و هر نوازشت با من
·
ای تفنگ
دلبندم
·
تیر
ترکشت با من
·
کوچک
بودم
·
تنها
بودم و تک بودم
·
اندک
·
تا به
یمن آوایی
·
برخاستن
دستی
·
پیش آمدن
پایی
·
ده گشتم
و صد هزار و میلیونم
·
صف را،
صف را بنگر
·
از شماره
بیرونم
·
یک عمر
به ناروایی آن نامرد
·
دیدی چه
به روزگارمان آورد؟
·
اینک تو
بگو، هر آنچه باید گفت
·
اینک تو
بکن، هر آنچه باید کرد!
·
بشکف،
بشکف ای دهان آتش خو
·
کز دست
نمی دهم تو را آسان
·
شو،
آزادی به خانه ام آور!
·
رو، داد
مرا ز ناکسان بستان!
پایان
وقتی ازنظر مبارزی راهای متعدد مسا لمت امیز یا بعبارتی دیالکتیک مبارزاتیراه بجایی نبرده منطق از لوله اتشزای تفنگ بگفتگوی برای احقاق حق بکار گرفته میشود وقتی اتش پیزوز شود دور تسلسل خشونت اغاز میشود واین منظورازادی بخشی نیست دیکتاتوری میاوردپس باید دیالکتیک مبرزه را باید اموخت سلاحت را زمین بگذار من ازتفنگت بیزارم که بد اهنگ ست
پاسخحذف