۱۳۹۱ دی ۱, جمعه

چاله ها و چالش ها (246)

نگاهی گذرا به دومقولهً اساسی سیاسی
سعید آوا
سرچشمه: 
مجله هفته

بهیزاد

·        خوب می‌ بود اگر نویسنده در ابتدا «دو مقولۀ اساسی سیاسی» مورد نظر خود را مشخص می‌کرد.
·        در آنصورت خواننده بهتر می ‌توانست بحث را دنبال کند و اظهار نظر نماید.
·        آیا مبارزه طبقاتی و شورا آن دو مقوله اساسی هستند؟
·        آیا مبارزه با آناشیست‌ ها یکی از آن مقولات است؟
·        نقش عنصر آگاه یکی از آن‌ها ست؟
·        «مبارزه اقتصادی» و «مبارزه سیاسی» یا «مبارزه دموکراتیک» و «مبارزه سوسیالیستی» و رابطه آن‌ها؟
·        مبارزه در عرصه داخلی و عرصه جهانی و رابطه آن‌ها (مبارزره علیه ارتجاع و امپریالیسم)؟
·         
·        نویسنده در نوشته گذشته خود تبلیغات نئولیبرال‌ های هوادار اتحادیۀ اروپا را در بسته بندی جدیدی ارائه کرده و با کنایه، چین را امپریالیسم شرق که بنجل‌های آن بازار کشور را پر کرده معرفی کرد!
·        آحه این چه عنصر آگاهی است که چنین ارزیابی از جمهوری خلق چین دارد و با پای لنگ این «آگاهی» تا کجا می‌توان رفت؟
پروانه

·        آنارشیستها بی آنکه خودشان کاری بکنند، فقط ایراد می گیرند و غر می زنند.
·        همیشه مخالف مارکسیست ـ لنینیست ها بوده اند.
·        تیراندازی به لنین از طرف آنها بود.
حسن

·        من با خطوط کلی نظرات سعید آوا در این پژوهش اختلاف نظری ندارم.
·         
·        قرار دادن هوگو چاوز در رده آنارشیست ها را اصلا درست نمی دانم 
.
1
·        قصدم از این کامنت ـ قبل از هرچیز ـ بحث روی فرم طرح و حل مسائل است.
پس از یکبار خواندن این پژوهش سعید عزیز، احساس می کنم که فرم طرح و حل مسائل خام است و آموزنده و رهگشا نیست.
·        البته متأسفانه این فرم، در میان سکنه ایران، فرم غالب است.
·        من اگر جای سعید بودم، به فرمان لنین، مسئله را در پله عام حل می کردم، تا خواننده فرود از پله عام به پله منفرد و خاص را به پای خود بپیماید، بی نیاز از همیاری غیر 
.
مثال اول

·        سعید بخوبی می دانند که اختلاف نظر با آنارشیسم در فرم های نمودین مختلف آن، کجا ست و بدرستی بدان اشاره کرده اند.
·        ولی اگر همین مسئله را مثلا در رابطه با مقوله دولت، در عالم عام حل می کردند و چه بسا حتی با مثال های مشخص بدان تعمیم می بخشیدند، خواننده توشه نظری پربارتری از این چالش فکری به همراه می برد.
مثال دوم

·        مقولات فلسفی ـ به عنوان مثال ـ مقوله «آگاهی»،  حکم قانون دارند و باید با دقت و وسواس، بطرزی همه جانبه فراگرفته شوند تا به هنگام جامه عمل پوشیدن دچار مشکل نگردیم.
·        مقوله آگاهی شاید یکی از مقولاتی باشد که کسی وقوف روشن به چند و چون آن ندارد، اگرچه همه بطور مکانیکی آن را بر زبان می رانند.
·         
·        شاید از هزار نفر صاحب نظر، هشت نفر نتوان یافت که به فرق آگاهی با شعور واقف باشد و عرصه اعتبار فلسفی آندو را از هم تمیز دهد.
2
·        سعید جفت دیالک تیکی آن را اگرچه بر زبان می رانند، ولی همان را نیز به علت گنجایش اندک مقاله، بی توضیح می گذارند و می گذرند.
·        خواننده اما توشه نظری سعید را در اختیار ندارد تا قادر به همراهی نظری با ایشان باشد.
·        آگاهی در دیالک تیک خودپوئی ـ آگاهی هم قابل طرح است و هم قابل بحث 
.
3
·        در مجله هفته این مقولات مهم فلسفی منتشر می شوند.
·        ولی کمتر کسی به ارزش و اهمیت این قوانین ماتریالیستی ـ دیالک تیکی واقف است 
.
4
·        سعید هم چه بسا به جای استدلال علمی و دیالک تیکی و اثبات نظر خویش، به ذکر نام کلاسیک ها اشاره می کنند و می گذرند.
·        اینهم میان ایرانی ها و نه فقط ایرانی ها رواج گسترده دارد:
·        این اسلوب و متدی که از مذهب به میراث مانده است:
·        ذکر آیات و احادیث و روایات از پیامبر و ائمه اطهار به جای استدلال تجربی ـ نظری و اثبات نظر.
·         
·        علت این امر شاید این باشد که در زمینه کاربست شناخت افزارهای دیالک تیکی تمرین کافی صورت نگرفته است.
5
·        برداشت سعید از آنارشیست های وطنی با تجربه شخصی من ناسازگار است، اگرچه آندو در خطوطی با هم انطباق دارند.
·         
·        بنظر من آنارشیست های وطنی که عمدتا در سایت روشنگری و غیره تمرکز یافته اند، مشتی علاف، پارازیت فکن، جاسوس، خرابکار، بلحاظ شخصیت غیرقابل اعتماد و بلحاظ موضعگیری نظری اوپورتونیست و بی پرنسیپ اند.
·         
·        آنارشیست ها را به هیچ ترفندی نمی توان دوستان طبقه کارگر تلقی کرد و یا کمترین اعتمادی به آنها داشت.
همین تجربه را با آنارشیست ها طبقه کارگر در طول تاریخ نیز داشته است.
سیر و سرگذشت آنارشیسم، آنارکوسندیکالیسم و آنارکو کمونیسم بیشک در مجله هفته و در تارنمای دیارة المعارف روشنگری منشتر شده است.
·        در این پژوهش ها جنبه های عام آنارشیسم و تجارب گرانبهای تاریخی ـ تجربی طبقه کارگر تبلور یافته است.
6
·        نکته دیگر این است که مارکسیسم در کلیتش قابل استفاده است و نه در جزئیات گسیخته اش.
مبارزان انقلابی باید این تئوری رهائی بخش را در کلیت آن به قول مارکس «از ان خود کنند»  (sich aneignen)، یعنی آن را تمرین و هضم کنند و به ستون فقرات عمارت خوداندیشی خویش بدل سازند.
·        نمی توان بر آموزش مقولات و قوانین فلسفه مارکسیستی بی خیال بود و دم از انقلابیگری و احیانا بردن آگاهی به میان طبقه و توده زد.
7
·        مسئله درست همین جا ست:
·        کادرهای انقلابی باید دوره شکیب مند خودآموزی و خوداندیشی را از سر بگذرانند.
·        عام را از آن خود کنند تا در مواجهه با منفرد و خاص به لکنت و دست انداز نیافتند.
·        خیلی از مدعیان متأسفانه از تفکر مفهومی بی خبر و یا حتی با آن بکلی بیگانه اند.
·        چنین کسانی نمی توانند برای مسائل و تصمیمگیری های روزمره در جنبش زحمتکشان راه حل ارائه دهند.
8
·        من بنا بر تجربه شخصی بر آنم که طبقه و توده شعور غریزی اش (به قول مارکس در نامه به ابراهام لینکن) بیشتر از رهبران احزاب و گروه ها بوده است.
·        ازبر کردن چند جمله قصار از کلاسیک ها را هرگز نمی توان آگاهی نامید.
·        آگاهی باید بر شالوده نظری خارائینی استوار باشد تا در روند عمل خوپوی طبقه و توده توسعه یابد، تدقیق و تصحیح شود.
با پوزش از پر روئی.
·         
·        به عنوان نمونه در این زمینه می توان تحلیل کاریکاتوری را عرضه کرد :
 
سیری در کاریکاتوری از حزب محافظه کار ایرانی ـ امریکائی

سعید آوا
·        به بهیزاد محترم
·        تصور می کنم مضمون نوشته در مورد دو مقولهً نقش عنصر آکاه و شوراهای کارگری مشخص باشد
·        آیاچین و روسیه ، با این حداقل سه چهار خصلت نمی توانند امپریالیست معرفی شوند:
·        تراکم تولید و سرمایه
·        الیکارشی مالی
·        سرمایه انحصاری و صدور آن به جهان برای تقسیم و سودبری بیشتر از جهان
·        رقابت با انحصاراتِ دیگر برای کسب سود بیشتر؟
·        و فرقشان با امپریالیسم غرب چیست؟
·         
·        به حسن!
·        ضمن تصدیق خطوط کلی نظرات شما در مورد فرم و شکل «پژوهش» و کاستی های بحث دیالکتیکی در مقاله، توضیح چند نکته را لازم می دانم:
1

·        هوگو چاوز را در رده آنارشیست ها قرار نداده ام.
·        او در این حد هم نیست.
·        قرار گرفتن نام او در کنار چند نامی که آنهاهم همگی آنارشیست نبوده اند، فقط ناظر بر هرج و مرج صرف، (نه به مفهوم آنارشیستی)، موجود سیاسی ـ نظری بوده که هرکس به ظن خویش از سوسیالیسم دم زده است
2
·         این نوشته به هیچ وجه قصد و ادعای پژوهش و تحقیق نداشته و صرفأ جهت بازکردن اظهار نظر نامربوط بعضی نظردهندگان به دو مقولهً مذکور بوده است.
·        با اینحال می پذیرم که موضوع در حد مقبول و خصوصأ در رابطه با مقولهً دولت، باز و شکافته نشده است.
3
·        استفاده از واژهً فرمان ، تنها و تنها بخاطر تأکید به دغدغه های لنین برای لزوم قدرت در دست شوراها و در جواب بهانه گیری های آنارشیست ها و اسپارتاکیست ها به «بی اعتنایی»  لنین در این امر بوده.
·        لفظ فرمان نه تقدیس آن بلکه اهمیت نقش شوراها بوده که حتی به فرمان تبدیل شده. 

4
·        من هم کاملأ با حرفِ شما دراستفاده از این روش مضحکِ «ذکر آیات و احادیث و روایات از پیامبر و ائمه اطهار به جای استدلال تجربی ـ نظری و اثبات نظر» موافقم و همیشه سعی کرده ام از آن پرهیز کنم.
·        اما در اینجا، نه به قصد توجیه عملم، فقط بدین دلیل از نام کلاسیک ها سود برده ام که اقرار کنم مطالب و کتاب های فراوانی از طرفِ اینان در رابطه با آنارشیسم و مقولاتِ سیاسی مذکور نوشته شده و تحلیلی مثلأ جدید از طرف من یا تکرار آن نوشته ها جز خودنمایی من  و بی اعتبار کردن آثار آنان نتیجه ی دیگری نمی داشت.
5
·         دقت نظر، نقد و انتقاد و این نوع «پُررویی»ها آنتی تز دیالکتیکی است برای سنتز دیالکتیکی و لازم است.
موفق باشید
ربابه

·        در رابطه با جمهوری خلق چین در مجله هفته و تارنمای دایرة المعارف روشنگری سلسله تحقیقات ارزشمندی از چین شناسان مارکسیست اروپا منتشر شده است.
·        راه خودویژه جمهوری خلق چین به سوی سوسیالیسم داوری شتابزده بر له و علیه آن را مجاز نمی دارد.
·        یکی از آن مقالات اتفاقا در زمینه امپریالیستی تلقی کردن آن است که در پاسخ به آنتی کمونیست های چپ نمای ایتالیائی به قلم دومه نیکو لوسوردو به رشته تحریر در امده است:

مسعود
         مقاله ای به زبان آلمانی راجع به امپریالیسم

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر