۱۳۹۱ دی ۲, شنبه

تمرین تفکر مفهومی (111)

سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 116 )  
چه خوش گفت، بهلول فرخنده خوی
چو بگذشت بر عارفی جنگجوی:
« گر این مدعی دوست بشناختی
به پیکار دشمن نپرداختی»   
شین میم شین

سعدی
چو گرگ خبیث آیدت در کمند
بکش، ورنه دل بر کن از گوسفند   

·        معنی تحت اللفظی این بیت:
·        اگر گرگ پلید به کمندت افتاد، بکش.
·        در غیر اینصورت باید از گوسفند دل برکنی.

·        کسی که در جامعه بشری، عارف مبارز را به اتهام مبارزه طبقاتی دوست ناشناس، یعنی کافر تلقی می کرد، فرمان قتل بی چون و چرای گرگ را صادر می کند و ضمنا به توجیه تئوریک فرمان خود مبادرت می ورزد:
·        جرم گرگ این است که خبیث است.

·        این طرز تفکر سعدی اما به چه معنی است؟

·        این بدان معنی است که سعدی خیر و شر را سرشتی و ذاتی تلقی می کند.
·        در قاموس سعدی و بعد حافظ خوبی و بدی صفاتی مادر زادی اند.
·        و به همین دلیل امکان تربیت و تصحیح آنها محال است:
·        عاقبت گرگ زاده گرگ شود، حتی اگر با آدمی بزرگ شود.

·        این به معنی صدور فرمان بی چون و چرای اعدام است.
·        سعدی همانطور که موجودات طبیعی را به خیر و شر طبقه بندی کرده، به همان سان نیز انسان ها را به  گرگ و میش طبقه بندی می کند و شیوه رفتار با آنها را پیشاپیش تعیین می کند.

 سعدی
از ابلیس هرگز نیاید سجود
نه از بدگهر، نیکوئی در وجود

·        معنی تحت اللفظی این بیت:
·        انتظار سجده از ابلیس بیهوده است.
·        به همان سان که انتظار نیکی از بدگوهر بیهوده است.

·        سعدی در این بیت با تک تیری چندین نشان می زند:

1
·        او اولا تن در ندادن به بندگی را، یعنی خود داری از سجود را امری ابلیسی جا می زند.
·        این کردوکار سعدی معنائی جز تقدیس و توجیه بندگی و سرسپردگی ندارد.

2
·        سعدی ضمنا خودداری از سجود را، یعنی شخصیت مندی و خودمختاری را امری بنیادین و ذاتی و جبلی و لدنی تلقی می کند و به مثابه صفتی ابلیسی مورد تقبیح قرار می دهد.

·        وقتی از نقش تربیتی و پداگوژیکی منفی آثار سعدی سخن می رود، منظور همین است.
·        مکتب سعدی مکتبی بنده پرور و نوکرپرور است.

3
نه از بدگهر، نیکوئی در وجود

·        سعدی در این مصراع ضمنا تئوری فاشیستی بنیاد نیک و بد را تبلیغ می کند:
·        این تئوری یکی از خطرناک ترین و شرم انگیزترین تئوری های سعدی و حافظ است که مستقلا مورد بررسی قرار گرفته و قرار خواهد گرفت.
·        سعدی در این بیت، ابلیسیت (ابلیس وارگی) ابلیس را امری بنیادی (سرشتی، گوهرین)  تلقی می کند.
·        این تصور سعدی حتی با تئولوژی اسلامی در تضاد قرار دارد:
·        برای اینکه ابلیس قبلا جزو ملائکه مقرب الهی بوده است و پس از «خلق آدم» و سرپیچی ابلیس از سجود طرد می شود.

سعدی
محال است، اگر سفله قارون شود،
که طبع لئیمش دگرگون شود

·        معنی تحت اللفظی این بیت:
·        فرومایه حتی اگر قارون شود، طبیعت و سرشت پلیدش عوض نمی شود.

·        سعدی در این بیت نیز تئوری بنیاد نیک و بد را تبلیغ می کند:
·        در قاموس سعدی و حافظ، چیزها، پدیده ها و سیستم ها، مثلا انسان ها تغییرناپذیر وهمیشه همان اند.
·        تغییر موقعیت اقتصادی و اجتماعی انسان ها بنظر سعدی تغییری در سرشت آنها نمی دهد:
·        فرومایه کذائی محکوم به فرومایگی است و شریف کذائی محکوم به شرافت مندی و شرف مندی و نجابت.

·        این همان تئوری ئی است که در قرن نوزدهم و بیستم فلاسفه فاشیسم و امپریالیسم از قبیل فریدریش نیچه و غیره تئوریزه و نمایندگی خواهند کرد.

·        خوب حالا این سؤال پیش می آید:
·        اگر دشمن عارف مبارز، فردی فرومایه باشد، چرا او حق مبارزه بر ضد او را ندارد، ولی طبقه حاکمه حق اعدام کودکان راهزنی را حتی دارد؟
·        کودکانی که تنها گناه شان بزعم شیخ شیراز، گرگ زاده بودن و نتیجتا تربیت ناپذیر بودن است.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر