۱۳۹۱ دی ۱۱, دوشنبه

سیری در جهان بینی صادق هدایت (2)

تنها چیزی که از من دلجویی می کرد، امید نیستی پس از مرگ بود. 
فکر زندگی دوباره مرا می ترسانید. 
من هنوز به این دنیای که در آن زندگی می کردم، انس نگرفته بودم، 
دنیای دیگر به چه درد من می خورد. 
صادق هدایت  (بوف کور)
تحلیلی از  گاف سنگزاد
·        ما به نیت آشنائی با جهان بینی صادق هدایت به تحلیل اوبژکتیف (عینی) این فراز از نوشته ایشان می پردازیم:
صادق هدایت
 تنها چیزی که از من دلجویی می کرد، امید نیستی پس از مرگ بود.
·        ما از حاستگاه و پایگاه طبقاتی صادق هدایت چیزی نمی دانیم و برای پرهیز از پیشداوری در صدد دانستن آن نیز برنیامده ایم.
·        تنها چیزی که صادق هدایت را دلجوئی می داده، «امید نیستی پس از مرگ» بوده است.
·        این به چه معنی است؟
·        این بدان معنی است که دلخوشی صادق هدایت در نبود دنیای پس از مرگ بوده است.
·        یعنی در نبود جهان دیگری در ورای این جهان بوده است.
·        در نبود  روز قیامت و رستاخیز و حساب و کتاب و بهشت و دوزخ بوده است.
·        صادق هدایت دلیل هم دارند:
صادق هدایت 
فکر زندگی دوباره مرا می ترسانید.
·        این بدان معنی است که صادق هدایت حتی از تصور وجود دنیای دیگر دچار هراس می شده است.
·        چنین کسی باید از زیست و زندگی بشدت بیزار باشد و آکنده از آرزوی مرگ باشد.
·        مرگ برای چنین کسی باید به ایدئال و آرمانی بدل شده باشد.
1
·        اما کسی که مرگ را ایدئالیزه می کند، قاعدتا باید به تحقیر زندگی برسد، به تنفر از زیست، زندگی و لاجرم زندگان برسد.
2
·        پیامد این تنفر از زیست اما فراتر از این چیزها ست:
·        کسی که به انکار معنای زندگی ـ چه به معنی وسیع کلمه و چه به معنی محدود کلمه ـ بپردازد، قاعدتا به دشمنی با هر آن ایده و اندیشه و نهاد و تفکر و ایدئولوژی ئی می پردازد که مدافع زیست و زندگی و نتیجتا تشکیل جامعه و همبود و همبستگی و کار و پیکار است.
·        در همین نیهلیسم صادق هدایت و هر کس و ناکس دیگر، آنتی کمونیسم و توده ستیزی کمین کرده است.
·        چون طبقه کارگر و حزب مارکسیستی ـ لنینیستی آن سرسخت ترین مدافع زندگی و توسعه و تکامل و شکوفائی همه جانبه ان است.
3

·        در این ایدئولوژی صادق هدایت و امثالهم اما دشمنی با مذهب، جهان بینی، تعالیم فلسفی و سیاسی نیز کمین کرده است.
·        برای اینکه مذهب، جهان بینی، تعالیم فلسفی و سیاسی می توانند با نشان دادن راه راست بذر امید در مزارع دلها بپاشند و فراخوانی به کوشش و تلاش مسئولانه تلقی شوند.
·        یکی از مشخصات اصلی نیهلیسم نیز همین است.

4

·        در این ایدئولوژی صادق هدایت اما انکار معنای تاریخ جهان نیز کمین کرده است.
·        فلسفه تاریخ صادق هدایت و امثالهم توخالی و بی محتوا ست.
·        بزعم آنان تاریخ بشری نه روندی بالنده و شکوفنده، بلکه گندابی است تعفن انگیز.

صادق هدایت    
من هنوز به این دنیای که در آن زندگی می کردم، انس نگرفته بودم، 
دنیای دیگر به چه درد من می خورد.

·        صادق هدایت نه تنها از زندگی در جهان مادی هراس و نفرت دارد، بلکه از تصور وجود جهان دیگر نیز دچار وحشت می شود.
·        اگر بهانه تحقیر زیست و زندگی در جهان واقعی بی معنائی آن باشد، معلوم نیست که بهانه تنفر و هراس از جهان جاودان دیگر چیست.
·        صادق هدایت را از این رو می توان از نمایندگان افراطی ترین نوع نیهلیسم تلقی کرد.
1
·        نیهلیسم اما نه مکتب جمع و جور واحدی، بلکه مکتب المکاتبی است.
·        نیهلیسم مکتبی است که مکاتب ایدئولوژیکی متفاوتی در آن گرد آمده اند.
الف
·        یکی از این مکاتب آنارشیسم است.
·        اگر کسی سری به وبلاگ ها و مطبوعات آنارشیستی ایران بزند، بی شک و تردید به لاطائلات صادق هدایت نیز بر خواهد خورد.
 ب
·        ایده های صادق هدایت برای آوانتوریسم از هر نوع نیز جاذبه ایدئولوژیکی خاصی خواهد داشت.
·        هم چپ افراطی (چریکیسم) و هم راست افراطی (فاشیسم) هر دو به تحقیر زندگی و تقدیس مرگ نیاز مبرم دارند.
·        نیچه ـ به مثابه پیامبر فاشیسم ـ «هیچ» را کلام آخر شوپنهاور می داند و در اثر خود تحت عنوان «در ورای خیر و شر» (208) از «نیهلیسم روس» سخن به میان می کشد که «فقط به بیان «نه»، فقط به خواستن «نه» بسنده نمی کند، بلکه به عملی کردن «نه» کمر می بندد.»
    
 ت
·        حیرت انگیز جلوه خواهد کرد، ولی کاری اش نمی توان کرد و آن اینکه ایدئولوژی صادق هدایت را فوندامنتالیسم اسلامی نیز با الفاظ و دلایل و بهانه های دیگر نمایندگی می کند.
·        چون فوندامنتالیسم اسلامی با برجسته کردن وجود جهان پس از مرگ به تبلیغ و تجلیل از مرگ می پردازد و پیشاپیش وعده سعادت و لذت ابدی به بمب های متحرک خود می دهد.
·        از این رو بوده که حکیم مارکسیست ـ لنینیستی به نام پروفسور کریستف تورکه در سال 2003، کتابی تحت عنوان «فوندامنتالیسم به مثابه نیهلیسم نقابدار» نوشته است.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر