۱۳۹۱ دی ۵, سه‌شنبه

سیری در جهان بینی صادق هدایت (1)

صفحه فیس بوک

بوف کور  
خوب بود که آدم با همین آزمایش هایی که از زندگی دارد، می توانست دوباره بدنیا بیاید و زندگانی خودش را از سر نو اداره بکند! اما کدام زندگی؟
آیا در دست من است؟ 
چه فایده ای دارد؟

یک قوای کور و ترسناکی بر سر ما سوارند، کسانی هستند که یک ستاره ی شوم سرنوشت آنها را اداره می کند، زیر بار آن خرد می شوند و می خواهند که خرد بشوند...
زنده بگور
صادق هدایت
·        این اولین مطلب از صادق هدایت است که ما مورد تأمل قرار می دهیم تا بلکه اندک اندک با جهان بینی او آشنا شویم.
صادق هدایت   
خوب بود که آدم با همین آزمایش هایی که از زندگی دارد، می توانست دوباره بدنیا بیاید.
·        منظور صادق هدایت از مفهوم «آزمایش های زندگی» چیست؟
·        ظاهرا منظورش تجارب زندگی است.
·        خیلی خوب.
·        آرزوی نویسنده بزرگ کشور اهورا این است که مردم با تجاربی که دارند، بمیرند و بعد دوباره از مادر زاده  شوند.
·        آرزوی بدی نیست.
·        ولی بعد چی؟
 صادق هدایت  
خوب بود که آدم با همین آزمایش هایی که از زندگی دارد، می توانست دوباره بدنیا بیاید و زندگانی خودش را از سر نو اداره بکند!  

·        صادق هدایت ظاهرا فکر می کند که زندگی شرکتی است و بوسیله بنی بشر اداره می شود.
·        معلوم نیست که افرادی از قبیل صادق هدایت و جلال آل احمد و غیره که حتی حرف زدن بلد نیستند، چگونه عضو حزب طبقه کارگر شده اند.
صادق هدایت  
اما کدام زندگی؟
 آیا در دست من است؟
چه فایده ای دارد؟
·        کسی که آرزو می کرد که بنی بشر بمیرند و دوباره از مادر زاده شوند تا اداره زندگی را دوباره در دست گیرند، اکنون خود زندگی را زیر علامت سؤال قرار می دهد. 
اما کدام زندگی؟

·        حواس پرتی که حتما نباید شاخ و دم داشته باشد.
·        اگر زندگی ئی وجود ندارد، آرزوی مرگ و تولد دوباره برای اداره مجدد آن، دیگر برای چیست؟ 
·        شاید صادق هدایت حرف مهمی برای گفتن دارد. 
آیا در دست من است؟

·        این بدان معنی است که زندگی در دست بنی بشر نیست.
·        به عبارت دیگر، شرکت زندگی نه در دست صاحب شرکت، بلکه در دست بیگانه ای است و بنی بشر عمله شیطان و یا چیز دیگری اند که صادق هدایت حتما خواهد گفت.
چه فایده ای دارد؟
·        تشخیص درست و یا نادرست اینکه شرکت زندگی در دست بنی بشر نیست، صادق هدایت را به نیهلیسم سوق می دهد، به پوچی زندگی.
·        کسی که آرزو می کرد، بنی بشر بمیرند تا با همان تجاربی که داشته اند، دوباره زاده شوند و اداره زندگی را بدست گیرند، اکنون از بی فایدگی و بیهودگی زندگی دم می زند.

·        چرا و به چه دلیل این ویراژ نظری غول آسا؟
صادق هدایت  
یک قوای کور و ترسناکی بر سر ما سوارند.
·        دلیل صادق هدایت شنیدنی است:
·        سیطره قوای کور ترسناک بر بنی بشر.

·        این کشف بزرگتر از کشف آتش صادق هدایت اما به چه معنی است؟ 
·        باور به سیطره قوای کور ترسناک بر بنی بشر در بهترین حالت به معنی مطلق کردن جبر موهوم و نا شناخته ای است. 
·        این باور اما به لحاظ فلسفی به چه معنی است؟ 
·        این بدان معنی است که صادق هدایت دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی) را به شکل دیالک تیک همه چیز و هیچ بسط و تعمیم می دهد و عملا تخریب می کند.
·        بدین طریق در قاموس صادق هدایت بنی بشر به موجودی هیچ واره و هیچ کاره تقلیل می یابد.
·        موجودی در حد زباله که هیچ خاصیت مثبتی به جز کودگشتن ندارد.
 صادق هدایت  
کسانی هستند که یک ستاره ی شوم سرنوشت آنها را اداره می کند.
·        صادق هدایت اکنون قوای کور ترسناک را به نام می نامد:
·        ستاره شوم سرنوشت.
·        این باور صادق هدایت به چه معنی است؟ 
·        این بدان معنی است که حضرت هدایت به فاتالیسم (تقدیر، سرنوشت، قسمت) باور دارد.
·        فاتالیسم، در واقع به معنی باور به تقدیر و سرنوشت است.
·       فاتالیسم، جهان بینی ئی است که مجموعه حوادث در طبیعت و جامعه را بنا بر جبر کور می داند و برای انسان چاره ای جز تسلیم بی چون و چرا در مقابل آن قائل نمی شود. 

·        کسی که با انتقاد تند و تیز از مذهب و خرافه گوش فلک را کر کرده، خود دست کمی از عقب مانده ترین انسان های اسیر در چنگ خرافات رنگارنگ ندارد.
·        فرق هدایت با عقب مانده ترین افراد مذهبی این است که آنها به جای «قوای کور ترسناک و ستاره ی شوم سرنوشت»، به جزم «مشیت الهی» باور دارند.
·        مشیت الهی هرچه باشد، بمراتب معقولتر و پیشرفته تر از باور به «قوای کور ترسناک و ستاره ی شوم سرنوشت» است.
صادق هدایت   
زیر بار آن خرد می شوند.
·        انسان ها بزعم صادق هدایت زیر بار «ستاره ی شوم سرنوشت»، خرد می شوند.
·        خوب عیب کار کجا ست؟
·        اگر واقعا بنی بشر تحت سیطره «قوای کور ترسناک» و یا «ستاره ی شوم سرنوشت» قرار دارد و صاحب کمترین اختیار و آزادی و تصمیمگیری نیست، دیگر چه انتقادی می توان بر آنها وارد دانست؟
 صادق هدایت  
زیر بار آن خرد می شوند و می خواهند که خرد بشوند...

·        از کرامات شیخ ما چه عجب!
·        پنجه را باز کرد و گفت: «وجب!»
·        کسی که بدتر از بدترین آدم های خرافی به تبلیغ فاتالیسم می پردازد و بنی بشر را مغلوب ناگزیز «قوای کور ترسناگ و  ستاره شوم سرنوشت» جا می زند، بسان ننر از خود راضی ئی آنها را مورد نکوهش و سرزنش و انتقاد قرار می دهد و می گوید:
·        «و می خواهند که خرد بشوند 
·        چقدر کسی باید عقب مانده و بی خبر از منطق باشد که این چنین افتضاح استدلال کند!
·        این شیوه استدلال صادق هدایت نه شیوه استدلال متفکری بشردوست و مسئول و خیرخواه و ترقی طلب، بلکه خدا نکرده شیوه استدلال بدترین و خرفت ترین طرفداران نیچه ئیسم و فاشیسم است.
·        باید پس از تحلیل بقیه لاطائلات صادق هدایت بتوانیم در این زمینه نظر قطعی دهیم.
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر