۱۳۹۱ آذر ۲۸, سه‌شنبه

سیری در جهان بینی شاملو (21)

متانقدی بر سیری در جهان بینی شاملو (1)




شین میم شین


شعر یاران ما که تو تحلیل کرده ای، مال سال 1332 است، سالی که  همه نوچه ها ـ به قول تو ـ  یا دربند بودند و یا فراری و از تشکل ها و قلب زخمی مانده بود. 
من زنده ام به رنج
یعنی ادامه دارد
جمله که حکایتی است به رنج کس یا کسانی که کشته شده اند و من باید باشم تا گرد بیاورم هردرد را که باز بمانم و جلو بروم
من این ها را از این شعر زیبا می فهمم
حریف هماندیش

·        شاید حق با حریف هماندیش باشد و «من» شاملو «من» نوعی باشد.
·        ما برای کسب اطمینان خاطر، دیگر اشعار شاملو را نیز مورد تحلیل قرار می دهیم:
·        حریف در رابطه با شعر «یاران من»،  برداشت خود را نیز ابراز داشته اند:

حریف هماندیش 
شعر یاران ما که تو تحلیل کرده ای، مال سال 1332 است، سالی که  همه نوچه ها ـ به قول تو ـ  یا دربند بودند و یا فراری و از تشکل ها و قلب، زخمی مانده بود.

·        در سال 1332 اکثریت قریب به اتفاق کسانی که در بند و یا فراری بوده اند، توده ای بودند.
·        از جبهه ملی ـ به مثابه جریان سیاسی حاکم ـ فقط فاطمی اعدام شده بود.
·        این بدون کمترین تردید توده ای ها بودند که یا هزار هزار در خاوران های دربار و امپریالیسم سر به نیست می شدند و یا زیر زجر و شکنجه و آزار جسمی و روحی و روانی کشته و یا در بهترین حالت دچار جنون می شدند و وقتی که از زندان مخوف دربار و امپریالیسم «آزاد» می گشتند، به بریدن سر زن و بچه های شان مبادرت می ورزیدند تا بلکه جنون خود را مهار کنند.
·        تاریخ ایران را باید از نو نوشت و باید چنان نوشت که واقعا بوده است و نه آنچنان که طبقه حاکمه خواسته و می خواهد.
·        سقوط خاندان پهلوی می توانست دسترسی به اسناد و اطلاعات صرفنظرناپذیری را در رابطه با تاریخ معاصر ایران فراهم آورد.
·        اما دریغ که ارتجاع سیاه فوندامنتالیستی زمام امور را به دست گرفت و روشنگری ریشه ای به تعویق افتاد.

·        بزعم حریف، برای شاملو به دلیل نابودی و فرار مبارزان، از تشکل و قلب، زخمی مانده بود.
·        به همین دلیل شاملو می گوید:

شاملو 
یارانِ من بیایید 
با دردهایِ تان 
و بارِ دردِتان را 
در زخمِ قلبِ من بتکانید.

·        خوب یاران شاملو چه کسانی بوده اند؟

·        دکتر خصوصی شاملو ـ دکتر نورالدین سالمی ـ می نویسد:
·        «گفتم: یک جوان توده ای به من می گفت که شاملو رفته، پای مجسمه خسرو روزبه (در ایتالیا) گریه کرده!

·        آقا (شاملو) گفت:

·        زکی!

·        آیدا گفت:

·        ایتالیا که بودیم، یک مجسمه ساز معروف ایرانی مجسمه بزرگی از روزبه ساخته بود و داده بود، وسط یک میدان نصب کرده بودند.

·        ما رفتیم تو اون میدون و یک عکس یادگاری گرفتیم.

·        اینو حضرات به این شکل نقل کردن.»
·        (نورالدین سالمی، «بامداد در آینه»، ص 180)  

·        خسرو روزبه عزیزترین قهرمان توده ای ها و توده ها بوده  است.

حریف هماندیش
من زنده ام به رنج
یعنی ادامه دارد
جمله که حکایتی است به رنج کس یا کسانی که کشته شده اند و من باید باشم تا گرد بیاورم هردرد را که باز بمانم و جلو بروم 
من این ها را از این شعر زیبا می فهمم  .

·        بنظر زورکی حریف، شاملو به ادامه مبارزه ایمان راسخ دارد و می خواهد که توده ای ها را و توده ها را زیر پرچم خویش گرد آورد و به دربار و امپریالیسم یورش برد.

·        ولی چه می شود که نه موئی از سر این دردانه کم می شود و نه از تشکیلات شاملو کمترین اثری به چشم و کمترین خبری به گوش می رسد؟

·        ضمنا چه شده بودکه اجنه بین المللی شاملو را جایزه باران می کردند و اکنون همچنان و هنوز همه راستگراها و «چپ» های قلابی، شاملو را سر دست می برند و برایش سر و دست می شکنند، در حالیکه کمتر کسی حتی نامی از خود سرداران تیرباران شده و یا فراری و ادامه دهندگان تشکل و مبارزه بر لب می برد؟
·        نام تیزابی و بیگوند و حکمتجو و صدها تن دیگر را طرفداران «شاملوی بزرگ» اصلا شنیده اند؟

·        آنچه حریف هماندیش به صراحت درنمی یابند، ایدئولوژی طبقات واپسین است، اگرچه خود ایشان با همین ایدئولوژی می زیند.
·        شاملو سراینده ایدئولوژی همین طبقات واپسین است.
·        شاملو ـ بسان ایدئولوگ های فاشیسم و امپریالیسم ـ شاعر مرگ داوطلبانه است.
·        برای شاملو مهم نیست که چه کسی می میرد.
·        مهم نفس تحقیر زندگی و استقبال داوطلبانه از مرگ است.
·        همه ایدئولوگ های امپریالیسم (فاشیست ها، اگزیستانسیالیست ها و غیره)  همین ویژگی و وجه مشترک ایدئولوژیکی را دارند.
·        حکیم بزرگ ایتالیا ـ دومه نیکو لوسوردو ـ در اثری تحت عنوان «اجتماع، مرگ، هایدگر و ایدئولوژی جنگ (1995)» از این حقیقت امر پرده برداشته اند.
·        عمرشان دراز باد!  

·        این اثر ایشان باید ترجمه شود و از این گرایش ایدئولوژیکی عام در مقیاس بین المللی پرده برداشته شود.

·        شعر حافظ راجع به منصور حلاج را نیز باید در این چارچوب درک کرد.
·        حافظ هم ـ به مثابه ایدئولوگ فئودالیسم واپسین ـ ضمن تبلیغ خوشباشی، غتیمت دانی دم، تحقیر حیات، ستایشگر رفتن داوطلبانه و جنون آمیز بر سر دار بوده است.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر