۱۳۹۱ دی ۱۰, یکشنبه

سیری در جهان بینی عبید زاکانی (26)

خواجه نظام‌الدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی
(701 ـ     772 هجری قمری)  
رساله دلگشا 

دزد بي تقصير 
استر طلحك بدزديدند.

يكي مي‌گفت: 
« گناه توست كه از پاس آن اهمال ورزيدي!»

ديگري گفت: 
«گناه مهمتر آن است كه در طويله بازگذاشته است.»

گفت: 
«پس در اين صورت، دزد را گناه نباشد.»
پایان  
عنوان حکایت  
دزد بی تقصیر    

·        منظور عبید از این عنوان برای حکایت خویش چیست؟

1

·        این عنوان ـ بلحاظ منطقی ـ تناقض مند است:
·        دزد بی تقصیر به معصیتکار معصوم شباهت دارد!

·        وحدت اضداد است.

·        حتما حریفی خواهد گفت:
·        «چه ایرادی دارد؟
·        شما که مرتب از وحدت اضداد، از دیالک تیکیت چیزها، پدیده ها و سیستم ها دفاع می کنید.»

2

·        درست است که در عالم واقع، یعنی در طبیعت و جامعه همه چیزها، پدیده ها و سیستم ها تضادمند و در عین حال وحدتمند اند، یعنی جولانگاه وحدت اضداد اند، ولی این امر در عالم منطق ممنوع است.
·        بنابرین مقصر هرگز نمی تواند بی تقصیر باشد.
·        اکنون این سؤال پیش می آید:
·        «اگر چنین است، پس چرا عبید آن را به خدمت می گیرد؟»

3

·        برای اینکه طنز عبید بر همین وحدت ممنوع تناقضات مبتنی است.
·        عبید با این وحدت تناقضات قصد آموزش دیالک تیک هستی اجتماعی را به خواننده و شنونده دارد.

عبید 
استر طلحك بدزديدند.

·        عبید با این حکم، از انجام کردوکاری گزارش می دهد:
·        استر طلحک دزدیده شده است.

·        این کردوکار بلحاظ فلسفی با بسط و تعمیم کدام دیالک تیک تحقق یافته است؟

·        برای پاسخ به این پرسش، کافی است که نظری بر حکم (جمله) عبید بیاندازیم:
·        استر را دزدی دزدیده است.

·        پس می توان گفت که عبید  دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت را به شکل دیالک تیک دزد ـ استر بسط و تعمیم می دهد و عملا نقش تعیین کننده را از آن سوبژکت (دزد) می داند.

عبید 
يكي مي‌گفت: 
« گناه توست كه از پاس آن اهمال ورزيدي!»

·        اکنون روند و روال دزدی مورد تحلیل قرار می گیرد:
·        یکی بدرستی ایراد می گیرد، بر اینکه طلحک در پاسداری از استر کوتاهی ورزیده است.

·        بدین طریق علت دزدیده شدن استر کوتاهی صاحب استر تلقی می شود.
·        ادعای این صاحب نظر نیز درست است:
·        اگر طلحک از استر پاسداری می کرد، استر دزدیده نمی شد.
·        پس می توان گفت که یکی از علل دزدیده شدن استر عدم هشیاری طلحک بوده است.

عبید 
ديگري گفت: 
«گناه مهمتر آن است كه در طويله بازگذاشته است.»

·        ایراد فرد دوم نیز درست است.
·        اگر در طویله چفت و بست می داشت، دزدی دشوارتر می گشت و به احتمال قوی صورت نمی گرفت.
·        چون دزد در آن صورت می بایستی، زحمت گشودن قفل را به خود دهد، تازه اگر فوت و فن لازم را داشته باشد.
·        بنابرین، می توان گفت که یکی از دیگر علل  دزدیده شدن استر کوتاهی طلحک در بستن در طویله بوده است.
عبید 
گفت: 
«پس در اين صورت، دزد را گناه نباشد.»

·        طلحک برآشفته به پرخاش می گوید:
·        حالا که همه تقصیرات را به گردن من انداختید، پس نتیجه نهائی را نیز بگیرید و دزد را از هر تقصیری تبرئه کنید!
·        حق با طلحک است.

·        اما چرا؟

·        به عبارت دیگر، ایراد استدلال دو منتقد طلحک کجا ست؟

1

·        ایراد اول دو منتقد اینجا ست که دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت را، یعنی دیالک تیک دزد و استر را بکلی نادیده می گیرند.
·        بدون سوبژکت عمل، یعنی بدون دزد، عمل دزدی هرگز نمی توانست صورت گیرد.
·        نقش تعیین کننده در وقوع دزدی نه کوتاهی در پاسداری از استر و نه در قفل نداشتن طویله، بلکه وجود دزد بوده است، اگر چه عوامل و علل دیگر نیز در این امر دخیل بوده اند.

2

·        آنچه دو منتقد طلحک نادیده می گیرند، این حقیقت امر است که هر فعلی به علل متعددی صورت می گیرد، ولی همه علل هموزن و همتراز نیستند.
·        از این رو باید میان علل اصلی و علل فرعی تفاوت گذاشته شود.
·        کوتاهی در پاسداری از استر و قفل نکردن در طویله جزو علل فرعی است.
·        وجود دزد اما علت اصلی دزدی است.

3

·        انتقادات بحق دو منتقد اما از ارزش نسبی خاص خود برخوردارند.
·        چون به سبب وجود این کوتاه اندیشی ها و کوتاهی ها دزدی تسهیل شده است.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر