۱۳۹۱ دی ۷, پنجشنبه

سیری در کاریکاتوری از مانا نیستانی (20)

مانا نیستانی   (زادهٔ ۱۳۵۲ در تهران)

Cycle of Bubbles
سرچشمه
 صفحه فیس بوک
هواداران مانا نیستانی
Mana Neyestani Fan Page

·        از حریفی نظرش را راجع به این اثر مانا پرسیدیم.

·        حریف بی کمترین تأملی گفت:
·        «از کوزه همان برون تراود که در او ست.
·        از کله آدم واره کله حبابی، حباب  بیرون می تراود و حباب محتوائی جز هوا ندارد.
·        نتیجه تراوشات آدم واره کله حبابی چیزی فراتر از حباب توخالی نیست.
·        بدین طریق سیکل و یا چرخه حبابی تشکیل می گردد.
·        فرآورده هاي گوناگون چرخه ها اما گاه به شدت سنگين و خشن اند و شباهتي به حباب نمي برند.
·        برای من بیشتر مثل این میمونه که خودت مخاطب خودت باشی.
·        یک سری داده را به فاصله زمانی مشخص مرتبا واسه خودت تکرار کنی، بدون کوچکترین تغییری.
·        با همون اصواتی که خالی میشه، پر میشه.
·        تراواشات بی معنی یک ذهن که به زبان میاد و تکثیر می شه دوباره خوراک همان ذهن حبابی می شه
·        فکر حبابی، فکری متزلزل و توخالی است.»

·        گفتیم:
·        «کردوکار آدم واره مانا ظاهرا تولید و مصرف حباب است.
·        حباب هائی که تولید می کند، خود دوباره مصرف می کند، یعنی از حبابی که خود تولید کرده، تغذیه می کند.»

·        حریف گفت:
·        «ببین!
·        فرهنگی و یا بهتر است، بگویم بی فرهنگی و بی سوادی که توی این چندین سال، توسط خود مردم در جامعه به وجود آمده، همان فرهنگی است که باز خودشان از آن ارتزاق می کنند.
·        یعنی یک چرخه تکرار شونده است.
·        درواقع دود بی فرهنگی توی چشم خودمان می ره و یا اینکه بی فکری و کوته فکری تف سربالا ست.»

·        از ناهید هم نظرش را راجع به این اثر مانا پرسیدیم.

·        ناهید گفت:
·        «من از این اثر مانا محصور بودن اندیشه در دام پوچی های خودساخته را استنباط می کنم.»

·        با کسب اطلاعات رایگان از این و آن، رو دار شدیم و با پر روئی آخوندی از خودراضی از پله های منبر بالا رفتیم و دست به فضلفروشی زدیم: 

·        «ظاهرا کله طرف هم از جنس حباب است.
·        قهرمان مانا ـ به قول شما ـ کله پوک است.
·        یاوه اندیش و نتیجتا یاوه گو ست.

·        مسئله اما حرکت دایره وار یاوه است.
·        کله پوک یاوه تولید می کند و یاوه های خودساخته اش را شخصا مصرف می کند.
·        یعنی مولد و مصرفکننده همزمان است.  
·        یاوه سازی یاوه خوار است.

·        پنجره ای در کله اش به چشم می خورد.
·        ما اول فکر کردیم که مدخلی برای حباب ها باشد.
·        ولی بعد متوجه شدیم که حباب وارد کله نمی شود.
·        بلکه خود کله متشکل از حباب است.
·        کله چیزی جز حباب تکامل یافته بلحاظ کمی نیست.
·        دقت کردیم و دیدیم که حباب ها رفته رفته بزرگتر می شوند و بزرگترین حباب کله آدم واره را تشکیل می دهد.»

·        ناهید گفت:
·        «سیکل اندیشه های یاوه اندیش یاوه گو همین است.
·        برخی از مقامات در جمهوری اسلامی نیر به همین سان اند:
·        خود را مرکز عالم می دانند و آنقدر در این پندار غرق اند که هیچ چیز دیگری به ذهن شان خطور نمی کند.»

·        با شرمندگی گفتیم، که ما دیری است که فرصت شنیدن و خواندن مطالب بزرگان جهان از هر نوع را نداشته ایم.»

·        اکنون برای درک اثر مانا، چاره ای جز تأمل روی نظرات حریف و ناهید نداریم:

حریف
از کوزه همان برون تراود که در او ست

·        این ضرب المثل دیرآشنا به چه معنی است؟

·        اگر به جای کوزه، انسان واره ای را قرار دهیم، به این نتیجه می رسیم که نظرات هرکس نشاندهنده درجه توسعه فکری و معرفتی اوست.
·        قهرمان مانا آدم واره ای ناتوان از تفکر است.
·        او فقط یاوه می اندیشد، یاوه بر زبان می راند، به یاوه خود ایمان می آورد و الزاما بر پایه یاوه خود عمل می کند، یعنی  عملا رسوا می شود.
·        چون بر پایه یاوه نمی توان اشتباه نکرد و درست عمل کرد.

·        فجایع مختلف نیز به همین دلیل صورت می گیرند.
·        مثال در این زمینه در مقیاس ملی و بین المللی کم نیست.

حریف
از کله آدم واره کله حبابی، حباب  بیرون می تراود و حباب محتوائی جز هوا ندارد.
نتیجه تراوشات او چیزی فراتر از حباب توخالی نیست.

·        منظور حریف یاوه اندیشی و یاو گوئی قهرمان مانا ست.

·        یاوه اندیشی اما مشخصا به چه معنی است؟

·        سخنرانی احمدی نژاد را در اردبیل روزی تصادفا شنیدیم:

·        او گفت:
·        «تعیین کننده اخلاق است و نه اقتصاد.

·        ولی بلافاصله اضافه کرد:
·        ما از حق خود بر تولید انرژی اتمی به هیچ قیمتی صرفنظر نخواهیم کرد.»
·        (نقل به مضمون)

·        این یاوه به چه معنی است؟

·        این یاوه حاکی از تناقض منطقی در کلام ایشان است.
·        تناقض منطقی در کلام از زمان ارسطو حتی، اصولا ممنوع است:

·        نمی توان در آن واحد گفت:
·        اقتصاد هیچ نیست و ضمنا گفت که اقتصاد همه چیز است و بخاطر اقتصاد باید از روی جسد میلیون ها نفر گذشت.
·        این به معنی فقدان کمترین لیاقت فکری است.

·        یاوه به همین می گویند:
·        کسی که برای اقتصاد تره خرد نمی کرد و اخلاق را سرنوشت ساز جا می زد، برای تولید انرژی هسته ای (اقتصاد) حاضر بود که از روی جسد میلیون ها نفر بگذرد.

حریف
بدین طریق سیکل و یا چرخه حبابی تشکیل می گردد.

·        به کدام طریق؟
1
·        مسئله اصلا و ابدا به این سادگی ها نیست.
·        تشکیل سیکل حبابی الزامی و حتمی نیست.
·        یاوه اندیش یاوه گو حتما نباید به یاوه های خود ایمان داشته باشد.
·        او می تواند عوامفریبی کارکشته باشد و به یاوه های خود اصلا لب نزند.

مثال اول


·        مصباح یزدی گفته بود که «آقا هرازگاهی با امام زمان در آسمان ها تشکیل جلسه می دهد.»

·        خود ایشان به این یاوه خود ایمان دارند؟

·        این حباب پس از طی مسیری دایره شکل به کله ایشان برمی گردد؟

·        آقا که هنوز زنده است و خودش می تواند چنین یاوه ای را افشا کند.
·        واقعیت این است که در این جور مواقع پای منافع طبقاتی در میان است و نمایندگان طبقه حاکمه مجبور به استفاده و سوء استفاده از کلیه باورهای خرافی و مذهبی مردم اند.

مثال دوم

·        آخوندی از قول قابله آقا می گفت که پس از زاده شدن، یا علی گفته اند.

·        آیا او واقعا به این یاوه ایمان داشته و یا بنا بر امتیازات اقتصادی و اجتماعی خویش تن به این یاوه گوئی و یاوه پراکنی داده است؟

·        حباب طرف در این مورد اصلا مسیر دایره ای طی نمی کند، بلکه درجا می ترکد.

2

·        شعور اجتماعی اما به علل اوبژکتتیف و سوبژکتیف، به علل طبقاتی و معرفتی می تواند حباب باشد، توخالی و باطل باشد.
·        در این صورت، حبابی که تولید می شود، به کله مولد نیز برمی گردد.
·        یعنی یاوه اندیش یاوه گو به یاوه خود نیز ایمان می آورد.

·        مسئله اما به این سادگی ها نیستا!

3

·        همین یاوه اندیش یاوه گو باید ـ قبل از همه ـ پاسخ خود را هم بدهد.

·        چون حباب های او در برخورد به سنگ واقعیت سمج وسرسخت مرتب می ترکند.

·        ترکش هر حبابی شطی از تردید در دل او جاری می سازد و به تجدید نظر سوق می دهد.
·        بیهوده نیست که بسیاری از مؤمنین بر توضیح تئولوژیکی مسائل هستی طبیعی و اجتماعی پشت می کنند و به توضیح علمی آنها رو می آورند.

4

·        قاضی القضات رشوه ستیز پراتیک در همین سی سال، مستحکم ترین دژهای فکری و عقیدتی طبقات اجتماعی مختلف را درهم کوبیده است.

·        حکومت الله از همان نخستین لحظات تولد خود دچار بحرانی بنیادی است.
·        نه از امدادهای غیبی خبری هست و نه از منفذ کاهش فشار، اثری.

·        همین ورشکستگی اقتصادی، سیاسی، فکری و فرهنگی ضمنا به معنی ورشکستگی ایدئولوژیکی ـ تئولوژیکی نیز است، یعنی به معنی ترکیدن حباب ها ست.

·        الهه تاریخ چه بسا عمدا زمام امور کشور را به دست عقب مانده ترین اقشار و طبقات اجتماعی می سپارد تا سدهای سدید فکری و سنتی را به دست خود سدسازان تخریب کند.

·        طبل رسوائی اوتوپی حکومت الله را خود تاریخ بهتر از هر طبال خبره ای به غرش در می  آورد و فاتحه بلندی بر حباب از هر نوع می خواند.

·        به روایتی در اسپانیا نیز روند و روالی از این دست طی شده است و اکنون از مؤمنین به کلیسا کمترین اثری نیست.

·        چه بسا پیروزی ها که شکست اند و چه بسا شکست ها که پیروزی اند.

·        سیر پر اعوجاج توسعه و تکامل اجتماعی همین است:
·        فرودها چه بسا برای فرازهای پایدارتر ضرورند!

·        این مسئله هم در مورد روی کار آمدن خمینی ها مصداق دارد و هم در زمینه روی کار آمدن یلسین ها.

حریف
برای من بیشتر مثل این میمونه که خودت مخاطب خودت باشی.
یک سری داده را به فاصله زمانی مشخص مرتبا واسه خودت تکرار کنی، بدون کوچکترین تغییری.

·        این ادعای حریف خود حبابی بزرگ است و از کمترین ارزش تجربی و نظری جدی برخوردار نیست.

·        کسی نمی تواند حتی جمله ای را دوبار برای خود تکرار کند، بدون آنکه تصحیح، تدقیق و یا تکمیلش کند.
·        آدم آدم است!
·        آدم ماشین نیست تا کار واحدی را بطرز همیشه همانی انجام دهد.

·        هر تبری که دهقان بر تنه درختی فرود می آورد، صدها سیگنال حسی رهسپار دستگاه تفکر او می شود.
·        خواستن و نخواستن دهقان حتی نقش تعیین کننده ای بازی نمی کند.

·        فریب ظاهر قضایا را هرگز نباید خورد.
·        چیز لایتغیری اصولا یافت نمی شود.

·        مارکس به طنز گفته است:
·        لایتغیر فقط و فقط اصل تغییر است!

·        ناصر مکارم شیرازی معنی طنز حکیم توده ها را در نمی یابد و ایراد می گیرد که مگر قرار نبود، همه چیز در حال تغییرباشد، پس چرا اصل تغییر، استثنائی است؟

·        طرف حالی اش نیست که تغییرناپذیری اصل تغییر به معنی تأکید مؤکد بر تغییر پذیری همه چیز است!

·        تجارب زنده زندگی بسان موریانه ای مستحکم ترین ستون های فکری و عقیدتی را از درون می جود و پوک می سازد.
·        حبابی در حرکتی دایره وار به کله حباب اندیش حبابگو برنمی گردد، بلکه در برخورد مستمر به سنگ تیز واقعیت می ترکد.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر