۱۳۹۱ دی ۲, شنبه

سیری در شعر «باید دوباره از ریشه رویید» (3) (بخش آخر)

سرود کار

دست تو زخمی دست من پینه
تو داس خشمی من پتک کینه
 
بازو به بازو در وقت پیکار
با خشم و کینه با پرچم کار
 
باید دوباره کارگر شد
باید دوباره برزگر شد
 
باید درو کرد باید که کوبید
باید دوباره از ریشه رویید از ریشه رویید
 
داس تو تیزو پتک من محکم
نیرو بگیریم از بازوی هم
 
این مزرعه محتاج بذر است
این کارخانه محتاج کار است
 
باید درو کرد باید که کوبید
باید دوباره از ریشه رویید از ریشه رویید
 
نان من از تو نان تو از من
جان من از تو جان تو از من
 
فریاد با هم پرواز با هم
آزادگی را آغاز باهم


تحلیلی از شین میم شین


روزبه مهرگان 

اگر لطف کرده و آن را نقد نمایید ممنون می شوم. چون ذهن کودن من جز اتحاد بین کارگر و برزگر چیزی را برداشت نمی کند.

مگر اینکه مدعی شویم این شعر از مخیله یک سرمایه دار سروده شده است و یا اینکه فوندامنتالیسم تصمیم دارد طبقه کارگر را دوباره تعریف نماید تا آنها را آنگونه که میل دارد تربیت کند: رام و ملایم و آرام کند.

بیت چهارم
باید درو کرد باید که کوبید
باید دوباره از ریشه رویید از ریشه رویید

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        پس از برگشت به محل کار باید درو کرد، البته با داس خشم و باید کوبید، البته با پتک کین.

·        شاعر حتما متوجه شده که بدین طریق، دست خود را و طبقه حاکمه جدید را حسابی رو می کند.
·        چون قبلا هم برزگر و کارگر همین کار را می کردند و کسی مانع کردوکار آنها نبود.
·        از این رو، بلافاصله کلاه گل و گشادی را تر و تمیز و راست و ریست می کند و تا خرخره بر سر هر دو می نهد:
·        روی کلاه عوامفریبی نوشته شده:
·        باید دوباره از ریشه رویید!

·        خوب منظور شاعر خیلی خیلی انقلابی از روییدن از ریشه چیست؟



·        مگر از شاخه هم می توان رویید؟

1
·        حریفی در نقد بخش قبلی تحلیل نوشته اند که « رابطه ی میان نیت شاعر و نقد حاضر ضعیف می نماید.»

·        اگر حریف محترم تصادفا خود شاعر بی نام نباشند، باید پرسید که چگونه به نیت شاعر پی برده اند و رابطه نقد حاضر را با آن ضعیف دانسته اند؟
·        به عبارت دیگر، نیت شاعر چه بوده است؟
·        علاوه بر این، کدام شعری مطلقا آگاهانه سروده می شود؟

2
·        شعر مثل هر اثر هنری دیگر، همانطور که بارها ذکرش رفته، در دیالک تیکی از خودپوئی و آگاهی سروده می شود.
·        شاعر به تمامت محتوای شعر خویش وقوف ندارد.
·        تحلیل دیالک تیکی شعر به خود شاعر در زمینه خودشناسی و   نیت باطنی خودشناسی نیز کمک درخور می کند.


3

باید دوباره از ریشه رویید

·        اکنون باید تمامت فانتزی خود را بسیج کنیم تا به نیت شاعر از «رویش دوباره از ریشه» پی ببریم.

·        شاعر فقط از «رویش از ریشه» سخن نمی گوید، بلکه از «رویش دوباره از ریشه» سخن می گوید.
·        این بدان معنی است که ملت ایران قبلا از ریشه می روییده، ولی به عللی این روند و روال مختل شده و اکنون که رژیم سلطنت سرنگون شده، باید از نو به «رویش از ریشه» روی آورد:
·        باید دوباره از ریشه رویید.

·        حریف در نقد تحلیل قبلی ما خاطرنشان شده اند که « اصولا نقد ایدئو لوژیکی از آثار هنری می تواند عواقب خطرناکی به بار آورد .
·        کارهای ژدانوف پس از انقلاب اکتبر تجربه ی گرانقیمتی برای پرهیز از نقد ایدئو لوژیکی آثار هنری است.»

·        ما نه منظور حریف را از مفهوم «نقد ایدئولوژیکی» می دانیم و نه ژدانوف را می شناسیم.
·        تلاش ما اصولا تمرین تفکر مفهومی است و تحلیل شعر و نثر برای ما بهانه ای برای این تمرین است.
·        همین و بس.   

·        ما درست در سنت زیست شناسی که لجن معینی را ذره ذره زیر میکروسکوپ قرار می دهد و محتوای باکتریولوژیکی آن را مورد شناسائی قرار می دهد، هر اثر هنری را زیر ذره بین تحلیل دیالک تیکی قرار می دهیم.
·        تلاش ما این است که از پیشداوری و تعیین پیشاپیش نیت برای هنرمند حتی الامکان پرهیز کنیم.
·        ما اگر دلیلی برای سرایش شعر بر زبان می آوریم، بر اساس فاکت های عینی است و نه بنا بر منافع ایدئولوژیکی مان.


4

باید دوباره از ریشه رویید، از ریشه رویید

·        برداشت ما از این مصراع این است که شاعر خواننده و شنونده را به برگشت به ریشه فرامی خواند.

·        این بنظر ما، نقطه اوج ارتجاعی این شعر است:
·        این به معنی نمایندگی ایدئولوژی فوندامنتالیستی است.

·        چون برگشت به «ریشه» کذائی، برگشت به بنیاد ها، فوندامنت ها یکی از صفات ممیزه همه انواع فوندامنتالیسم ها در مقیاس تمام ارضی است.

الف
·        فوندامنتالیسم یهودی ریشه کذائی را در آیات تورات و سنن یهودیت آغازین نشان می دهد و حتی انجیل را به آتش می کشد و یا قرآن را.

ب
·        فوندامنتالیسم مسیحی ریشه کذائی را در آیات انجیل و سنن مسیحی آغازین می یابد.

ت
·        فوندامنتالیسم چینی، آلمانی، ایتالیائی، اسپانیائی و غیره ریشه کذائی را در سنن باستانی فرهنگ خاص خویش نشان می دهد.

پ
·        فوندامنتالیسم سنی و شیعی ریشه کذائی را در قرآن و سنن صدر اسلام نشان می دهد.

ث
·        اخیرا ما شاهد ظهور فوندامنتالیسمی در جریانات چپ نمای وطنی و بین المللی هستیم.
·        نمایندگان این فوندامنتالیسم برگشت به مارکس را مطلق می کنند و جز چسبیدن به آثار مارکس و نشخوار فاناتیکی و جاهلانه آیات جسته گیخته و بی در و پیکری از مارکس، نسخه ای در آستین ندارند.
·        حضرات برگشت به آثار مارکس را که بسان کتب مقدس، عمدتا بطرز تهوع آوری کلمه به کلمه و بطور تحت اللفظی «ترجمه» شده اند، به عنوان تنها راه نجات پیشنهاد می کنند و جملات بی معنائی از مارکس را بطرزی دست و پا شکسته و مثله و مخدوش تلاوت و تکثیر و پخش می کنند.
 
·        مراجعه کنید به فوندامنتالیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری و یا در صفحه فیس بوک موسوم به   فوندامنتالیسم (بنیادگرائی) زیر ذره بین تحلیل

بیت پنجم

داس تو تیزو پتک من محکم 
نیرو بگیریم از بازوی هم

·        در این بیت، طبقه کارگر کذائی زیر بغل برزگر هندوانه می گذارد:
·        داس برزگر تیز است و پتک کارگر محکم، پس باید از همدیگر نیرو بگیرند، درو کنند و بکوبند.
·        بنا بر محتوای همین جور ابیات است که روزبه از ایده اتحاد کارگر و برزگر در این شعر سخن می گویند.

بیت ششم
این مزرعه محتاج بذر است
این کارخانه محتاج کار است

·        دست طرف بلافاصله رو می شود:
·        دلیل اتحاد صوری و ظاهری و بی محتوای کارگر و برزگر این است که مزرعه به بذر و کارخانه به کار نیاز دارد.
·        ما که ذره ای سودای پیشداوری و یا به قول حریف نقد ایدئولوژیکی بر سر نداریم و گرنه می توانستیم منظور شاعر را همان منظور دیپلوماتیکی طبقه حاکمه تفسیر و یا به قول حریف تأویل کنیم و بگوییم:
·        اقتصاد و تولید و کار مال خر است و کارگر و برزگر خر مادر زادی اند و باید داوطلبانه جان بکنند و یا از گرسنگی بمیرند، چون نفت فقط برای آقایان و آقازادگان است.

بیت هفتم
نان من از تو نان تو از من
جان من از تو، جان تو از من

·        یاوه که نباید شاخ و دم داشته باشد.
·        این بیت سرتاپا یاوه است.
·        نان کارگر از برزگر است و نان برزگر از کارگر.

بیت هشتم
فریاد با هم پرواز با هم
آزادگی را آغاز باهم

·        تنها کاری که برای کارگر و برزگر غیر از جان کندن در مزرعه و کارخانه باقی می ماند، نعره کشیدن است و پرواز خیالی.

·        شاعر در این بیت واپسین به تحریف به توان دو دست می زند:

الف
·        اولا نعره و پرواز بی ضرر و زیان را آزادگی تلقی می کند.
·        مفهوم آزادگی معانی دست و پاگیر دیگری در بطن خود نهفته دارد:
·        آزادگی در ادبیات ما ضمن اینکه بطرز کمرنگی به معنی حریت فئودالی است، عمدتا به معنی جوانمردی، نجابت، اصالت، آسایش و آسودگی است. (فرهنگ واژگان فارسی)

ب
·        ثانیا شاعر با تردستی شاعرانه و به ترفندی ایدئولوژیکی، آزادی را با آزادگی دیرآشنا جایگزین می سازد و عملا به تحریف مقوله فلسفی بسیار مهم آزادی مبادرت می ورزد.

·        آزادی اصولا ربطی به آزادگی ندارد.
·        آزادی و یا اختیار از دیرباز، حتی در فلسفه قرون وسطی، حتی در آثار سعدی و حافظ در چارچوب دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی) طرح و بحث می شود.

·        خلاصه اینکه در این شعر نه از شرکت توده های مولد و زحمتکش در سیاست، اداره جامعه، اعمال اراده طبقاتی خویش بوسیله اهرم های قدرت سیاسی، فکری، آموزشی، پرورشی و فرهنگی سخنی هست، نه از رسالت تاریخی طبقه کارگر و نه از انترناسیونالیسم کارگری.
·        سراینده این شعر یا خرده بورژوای آوانتوریستی بوده و یا به جریان فوندامنتالیستی طبقه حاکمه جدید تعلق داشته است.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر