۱۳۹۱ آذر ۲۷, دوشنبه

تئوری شناخت (5)

پروفسور دکتر الفرد کوزینگ
برگردان شین میم شین
    
III
 تئوری شناخت در قرون وسطی

·        در فلسفه قرون وسطی به سبب سلطه معنوی تئولوژی مسیحی، پیشرفت های ناچیزی در زمینه تئوری شناخت صورت می گیرد.
·        اما رشد شیوه تولیدی سرمایه داری و همراه با آن توسعه  علوم، موجب احیای نیرومند بررسی های معرفتی ـ نظری می شوند.

الف
·        مسائل معرفتی ـ نظری برای اثبات حقانیت علوم طبیعی در مبارزه علیه جزم های تئولوژیکی و فلسفه اسکولاستیکی حاکم اهمیت چشمگیری کسب می کند.

ب
·        فلسفه بورژوائی آغازین بطور جدی به توضیح سرچشمه های شناخت انسانی همت می گمارد و به حلاجی متدهائی می پردازد که امکان دستیابی به دانش حقیقی را پدید می آورند.

ت

 فرانسیس بیکن (1561 ـ 1626)
فیلسوف و دولتمرد انگلیسی
مؤسس امپیریسم ماتریالیستی

·        فرانسیس بیکن امپیریسم ماتریالیستی را بنیان می گذارد.

1
·        امپیریسم ماتریالیستی دانش حسی را سرچشمه همه دانش ها می داند.

2
·        فرانسیس بیکن «تعیین مراحل یقین را وظیفه سرپیچی ناپذیر می شمارد.

3
·        فرانسیس بیکن تضمین ادراک حسی را با استناد به دلایل آن  وظیفه سرپیچی ناپذیر می شمارد.

4
·        فرانسیس بیکن کنار گذاشتن گمانورزی روحی را که محصول احساس اند، وظیفه سرپیچی ناپذیر می شمارد، تا راه گذار جدید و بی خطا از ادراک حسی به فهم را هموار سازد و تضمین کند.»
·        (فرانسیس بیکن، «ارگانون» (ارغنون)، مقدمه) 

5
·        هدف شناخت بنظر بیکن عبارت است از درک خواص و قوانین طبیعت، برای  غلبه هرچه بیشتر انسان بر آن.
6
·        شناخت باید از احساس ها و از منفردها شروع به کار کند، با مقایسه و آزمایش بتدریج و مرحله به مرحله به تعمیم های عالی تر ارتقا یابد و سرانجام در قله به عام ترین قوانین دست یابد.
·        (فرانسیس بیکن، «ارگانون» (ارغنون)، جلد اول، ص 19، 104)

7
·        بنظر فرانسیس بیکن، متد حقیقی شناخت را استنتاج تشکیل می دهد که با آزمایش های برنامه ریزی شده در رابطه است.
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر