(حزب و جهان بینی آن)
پروفسور هانس هاینتس هولتس
برگردان یدالله سلطان پور
ما در تاریخ، بطرز بی سابقه ای، بر سر دو راهی «یا همه چیز و یا هیچ چیز» ایستاده ایم.
ارنست بلوخ
کمونیست ها تنها زمانی می توانند پیشاهنگ مبارزاتی جامعه باشند، که همزمان، پیشاهنگ تئوریک جامعه نیز باشند.
پیشاهنگی فقط در تسلط بهتر بر تئوری و جهان بینی بهتر نیست.
پیشاهنگی در مبارزه بهتر و دور اندیشانه تر در جبهه زندگی روزمره تعیین می شود.
• اما تنها زمانی می توان وسعت نظر داشت و دوراندیشانه عمل کرد، که مجموعه پیوندهای کلی در مد نظر باشد.
هولتس
فصل اول
مبانی خودآگاهی کمونیست ها
ادامه
پروفسور هانس هاینتس هولتس
برگردان یدالله سلطان پور
ما در تاریخ، بطرز بی سابقه ای، بر سر دو راهی «یا همه چیز و یا هیچ چیز» ایستاده ایم.
ارنست بلوخ
کمونیست ها تنها زمانی می توانند پیشاهنگ مبارزاتی جامعه باشند، که همزمان، پیشاهنگ تئوریک جامعه نیز باشند.
پیشاهنگی فقط در تسلط بهتر بر تئوری و جهان بینی بهتر نیست.
پیشاهنگی در مبارزه بهتر و دور اندیشانه تر در جبهه زندگی روزمره تعیین می شود.
• اما تنها زمانی می توان وسعت نظر داشت و دوراندیشانه عمل کرد، که مجموعه پیوندهای کلی در مد نظر باشد.
هولتس
فصل اول
مبانی خودآگاهی کمونیست ها
ادامه
• انقلابات در جوامع طبقاتی ماقبل سرمایه داری، از دیرباز تدارک دیده شده بودند.
• طبقه جدیدی که می بایستی در جامعه جدید فرم دولتی مناسبات تولیدی تغییر یافته را تحقق بخشد، بتدریج کسب قدرت کرده بود و نقشش در تعیین ساختارهای اجتماعی و فرم های زندگی، روز به روز افزایش یافته بود.
• انقلاب سوسیالیستی اما به طرز دیگری جریان خواهد یافت.
• چون در این انقلاب طبقه جدیدی جای طبقات کهنه را نخواهد گرفت.
• در انقلاب سوسیالیستی باید به گذار به برچیدن بساط کلیه فرم های طبقاتی سازمان اجتماعی تحقق بخشیده شود.
• این گذار که در مفهوم «دیکتاتوری پرولتاریا» تبیین می یابد، نه به تحکیم نوعی از حاکمیت طبقاتی جدید، بلکه به تخریب حاکمیت طبقاتی دست می زند.
• چنین چیزی به تأیید توده ها نیاز مبرم دارد و گرنه تحقق آن محال خواهد بود.
• تحت شرایط زندگی سرمایه داری و تحت استراتژی های حاکمیت آن، نمی توان توقع داشت که شعور توده ها، فقط بر مبنای تغییرات اجتماعی عوض شود.
• بدون تردید، در توده ها آلترناتیوهای بنیادی بطور خودپو تشکیل خواهند شد.
• ناخشنودی، آرزوی از بین بردن نابسامانی های اجتماعی و ترس از بحران های بزرگ، که هستی بشریت را تهدید می کنند (مثلا جنگ، فجایع محیط زیستی، مانی پولاسیون های ژنتیکی، فقر و فلاکت توده ای) طبقه حاکمه را که امکانات ایدئولوژیکی جامعه (مثلا رسانه های گروهی و غیره) را در اختیار دارد، در انحراف افکار عمومی و تحمیق مردم یاری می کنند.
• امروز برای شناخت تضادهای جامعه و برای تدوین برنامه عمل مبتنی بر آنها، نفوذ تئوریکی ژرف در واقعیت عینی، در سطح عالی انتزاع ضرورت مبرم دارد.
• تکامل و توسعه تئوریک توده ها و ارتقای آنها به این سطح، وظیفه ای دشوار و زمانگیر است.
• این وظیفه بر دوش کسانی است که خواه به سبب پیوند با سنن جنبش رزمنده پرولتری و خواه بنا بر تجارب شخصی خاص خویش از مبارزه طبقاتی و معارف حاصله از این مبارزه، به حاملین سیاسی فعال مبارزه به خاطر تغییر و تحول جامعه بدل می شوند.
• نگرش سیاسی که در توده ها توسعه و تکامل داده می شود، طبیعی است که نباید به تدریس صرف محدود شود.
• نگرش سیاسی توده ها باید بر مبنای تجارب شخصی خود آنها از جامعه سرمایه داری رشد و نمو کند، از احساس بی عدالتی ها، نابسامانی ها و بی پناهی ها نشأت گیرد.
• این جور تجربه ها، هرچه بیشتر با تجارب دیگران پیوند بخورند، هرچه بیشتر با تجارب دیگران مقایسه شوند و وجوه مشترک فی مابین آنها کشف شوند، به همان اندازه آسانتر می توانند از آزردگی های فردی به درک روندهای اجتماعی سوق داده شوند.
• تشکیل شعور اجتماعی در سازمان های اجتماعی صورت می گیرد.
• سندیکاها که نماینده منافع توده های مزدبگیر در روند کار اند، در این زمینه نقش مهمی بازی می کنند.
• مبارزات سندیکائی اولین مرحله تشکیل شعور سیاسی را تشکیل می دهند.
• اما فقط مرحله ای از آن را و نه بیشتر.
• وظیفه سندیکاها دفاع از منافع کارگران در مقابل کارفرمایان در محل کار و مبارزه به خاطر مطالبات آنها در رابطه با بهسازی وضع اجتماعی آنها ست.
• سندیکاها، گیرم که از موضع انتقادی، اما بر زمینه جامعه سرمایه داری عمل می کنند.
• تشکیل ایده ها و نظرات آلترناتیو تماماجتماعی وظیفه اصلی سندیکاها را تشکیل نمی دهد.
• طرح ها و نظرات اجتماعی سوسیالیستی، البته می توانند در درون سندیکاها هم بوجود آیند و ماندگار شوند.
• آنها اما محتوای مبارزات سندیکائی و درک سازمان سندیکائی را تشکیل نمی دهند.
• تغییر سیستم اجتماعی یک وظیفه سیاسی است و به حزب احتیاج دارد.
• این حزب که در رأس شعور توده ها قرار می گیرد، می کوشد تا این شعور، گام به گام، در حلاجی سازمان یافته تجارب در جامعه موجود و با جامعه موجود توسعه و تکامل یابد، تحکیم شود و در قالب عمل سیاسی ریخته شود.
• چنین حزبی می تواند پیشاهنگ طبقه ای باشد، که به حامل پیشرفت تاریخی بدل می شود.
• عضویت در حزب پیشاهنگ امتیازی نیست و بندرت به ترقی کسی و به تجلیل از کسی می انجامد.
• چون کسی که جلوتر از روند و روال عادی حرکت می کند و آن را به پیش می راند، شاید عمری در اقلیت و حتی در اقلیت بسیار ناچیز بماند.
• او باید حاضر به فداکاری باشد و بد رفتاری ها، آزارها و پیگردها را تحمل کند.
• او باید بداند که تا پیروزی راه درازی در پیش است و این مبارزه با شکست ها و ناکامی ها همراه است.
• فداکاری و جانبازی به خاطر آماجی، که در فاصله ای دوری قرار دارد و چه بسا، در ایام حیات خود فرد تحقق نمی یابد، کار آسانی نیست.
• برای تلاش در راه بهروزی بشریت، باید شخصیت و یقینی غول آسا داشت.
• پشتگرمی و اعتماد به نفس پیشاهنگ از وقوف به قانون پیشرفت اجتماعی و از درک این حقیقت امر نشأت می گیرد که در شرایط جهانی کنونی از دو حالت قصه خالی نیست، یا برقراری نظام اجتماعی معقول فارغ از سیطره منافع سرمایه داری و یا سقوط بی برگشت بشریت به قهقرای بربریت.
• همانطور که ارنست بلوخ می گوید، ما در تاریخ، بطرز بی سابقه ای، بر سر دو راهی «یا همه چیز و یا هیچ چیز» ایستاده ایم.
• شناخت این حقیقت امر، به معنی شناخت موقعیت طبقات است.
• توسعه و تکامل شعور طبقاتی وظیفه بزرگ هر حزب کمونیستی است.
• حزب کمونیست، سازمانی است که مبارزه سیاسی را بمثابه مبارزه طبقاتی تلقی و رهبری می کند.
• در مبارزه طبقاتی است، که شعور طبقاتی رشد می کند.
• در مبارزه طبقاتی است که انسان به این نتیجه می رسد که منافع شخصی (خاص) هرگز نباید بر منافع طبقاتی همگانی (عام) تقدم داشته باشند و همبستگی، پیش شرط لازم برای موفقیت ستمدیدگان و مستضعفان است.
• شعور طبقاتی شامل نگرش تئوریک نیز می شود.
• منظور من از نگرش تئوریک، نه درسنامه ها و تئوری های دانشگاهی ، بلکه از آن خود کردن درک تاریخ و جامعه است، که نشاندهنده خطوط و جبهه های سیاسی است.
• حزب کمونیست باید در خود، فرم هائی از حیات حزبی را توسعه دهد، که این وحدت شناخت، موضعگیری و عمل پدید آید.
• کمونیست ها تنها زمانی می توانند پیشاهنگ مبارزاتی جامعه باشند، که همزمان، پیشاهنگ تئوریک جامعه نیز باشند.
• تعادلی از این دست، اما بطور خود به خودی و اوتوماتیک پدید نمی آید.
• رهبری حزب باید آموزش تئوریک را تشویق کند و مواد لازم برای آن را تدارک بیند.
• رهبری حزب باید روندهای بحث را به کار اندازد و به بدنه حزب در تأثیرگذاری بر استراتژی و تاکتیک حزب میدان دهد.
• خط مشی سیاسی اصلی و اجرای آن نباید ابتکارات محلی بدنه حزب را در نطفه خفه کند.
• در محلات زندگی و محیط کار است، که حزب حضور خود را آغاز می کند.
• شعور طبقاتی تنها زمانی می تواند توسعه یابد، که تجارب و منافع محلات زندگی و محیط کار بمثابه شالوده تجربی اولیه انسان ها، برای درکی عام از جامعه و برای گسترش دورنمای تاریخی به خدمت گرفته شوند.
• هیچ اقدام سیاسی نمی تواند، به قصد اجرای نمایش بزرگ و خودنمائی، از این شالوده ببرد.
• کمونیست ها باید عیار خود را با محک دیالک تیک خاص و عام بسنجند.
• پیشاهنگی فقط در تسلط بهتر بر تئوری و جهان بینی بهتر نیست.
• پیشاهنگی در مبارزه بهتر و دور اندیشانه تر در جبهه زندگی روزمره تعیین می شود.
• اما تنها زمانی می توان وسعت نظر داشت و دوراندیشانه عمل کرد، که مجموعه پیوندهای کلی در مد نظر باشد.
• تضمین دموکراسی حزبی که از سوی بدنه حزب، بر طبق اساسنامه تکوین می یابد، تنها به میزان شرکت اعضا در فعالیت حزبی و به اندازه سطح آموزش تئوریکی آنها ارزش خواهد داشت.
• متناسب با این سطح آموزش تئوریکی است که اعضا در روندهای تشکیل نظر و اتخاذ تصمیم شرکت می کنند.
• اعتماد به رهبری حزب و واگذار کردن تصمیمگیری بدان، از سوی بدنه حزب، امری است که از طبیعت انسانی سرچشمه می گیرد و قابل توجیه است.
• ولی این امر می تواند به انجماد و خشکیت حیات حزبی و به تشکیل ساختار فرماندهی یکطرفه منجر شود.
• بویژه وقتی که رهبری حزب سودای حفظ فرم ساده رهبری را بر سر داشته باشد.
• دیالک تیک حرکت از بالا به پایین و از پایین به بالا، تنها در صورتی برقرار خواهد ماند، که انسان ها از حرکت دو طرفه پاسداری به عمل آورند.
• مسئولیت اعضا در قبال حزب، از همین جا آغاز می شود.
• بدنه حزب باید این مسئولیت بزرگ را تقبل کند، اگر چه آن چه بسا، کاری درد سرزا ست.
تنها به برکت این پیش شرط است که انضباط حزبی ضرور تقویت می یابد.
تنها به برکت این پیش شرط است که انضباط حزبی ضرور عصاره حیاتی خود را حفظ می کند و خشک نمی شود.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر