۱۳۹۰ آبان ۲۰, جمعه

پست مدرنیسم و امپریالیسم (6)

ایراسیونال ها
پروفسور توماس مچر (1934)
برگردان شین میم شین

فصل دوم
پست مدرنیسم و امپریالیسم

1
شعار «غیر قابل شناسائی بودن جهان»
خصومت با آلترناتیو اجتماعی

• فرم های شعورین که جامعه امپریالیستی پدید می آورد و در آئینه آنها، خود را منعکس می سازد، اگرچه بالضروره، فرم های شعورین ایراسیونالیته اند و یا دستکم، فرم های شعورین راسیونالیته دست و پا شکسته اند، اما با این حال، فرم ها و هیئت های ایراسیونال ها در طول تاریخ امپریالیسم محتوا و فرم خود را تغییر می دهند.

• (واژه «شعورین» را به تقلید از واژه «سیمین» و امثالهم ساخته ایم.
• مراجعه کنید به دیالک تیک وجود و شعور (ماده و روح) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
• ایراسیونال ها عبارتند از وواقعیات امور و ایده هائی که با خرد بشری ناسازگارند و برای خرد بشری غیرقابل شناخت اند.
• مراجعه کنید به به اصل قابل شناسائی بودن جهان در تارنمای دایرة المعارف روشنگری. مترجم)

• ایراسیونال ها در مراحل آغازین تاریخ امپریالیسم (که از رمانتیک آلمانی شروع می شود و به پسا مدرنیته می رسد)، با ایراسیونال ها در مراحل واپسین آن تفاوت دارند.

• علیرغم ظاهر چندهیئتین بی فرم این ایراسیونال ها، می توان در تاریخ امپریالیسم به سلسله ای از موتیف ها و ترکیبات ایدئولوژیکی اصلی آنها پی برد که در همه این هیئت ها و فرم ها یافت می شوند.

شماتیسم
شماتیسم آموزش کانت است و فقط در عرصه تئوری شناخت اعتبار دارد.
شماتیسم بنظر کانت، روش فهم در استفاه از تصاویر تصورات است.
شما عبارت است از تصویر و الگوی اولیه که فهم به خدمت می گیرد.
تمیز راسیونال مفاهیم (تحلیل) بنظر کانت برای شناخت چیزها کافی نیست.
شما میانجی میان نگرش و احساس است.
بدون شما مفاهیم توخالی می مانند.
اندیشه ها بدون محتوا، توخالی اند و نگرش ها بدون مفاهیم کور.

• آن سان که می توان از از ایراسیونال ها به مثابه یک شماتیسم تاریخی ـ منطقی سخن گفت:
• ما اینجا با یک شماتیسم منطقی سر و کار پیدا می کنیم که دلایل تاریخی خاص خود را دارد و در فرم های تاریخی متغیر نمودار می گردد.

• تز اصلی من از قرار زیر است:
• ایراسیونالیسم ساختاری ـ به مثابه شماتیسم تمامت تاریخ فرهنگ و معنویت عصر امپریالیسم ـ مبتنی است بر مدرنیته ای به این معنا و مبتنی است بر کلیه فرم های نمودین معنوی (روحی) آن، چه شعور روزمره، چه هنرهای گونه گون، چه تئوری بزرگ، بی اعتنا به وقوف و یا جهل حاملین شان.

• در فهرست فشرده ای می توان موتیف های زیر را به معنای سمتگیری اصلی ایراسیونالیسم یادشده بر شمرد، موتیف هائی که ترکیب اصلی ایراسیونالیسم را ـ ترکیب اصلی ایراسیونال ها را به مثابه فرم شعور ـ تشکیل می دهند:

I
فهرست فشرده ای از موتیف های ایراسیونالیسم

1

• اگنوستیسیسم معرفتی ـ نظری


• مراجعه کنید به اگنوستیسیم (ندانمگرائی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری


2

• آنتی رئالیسم اونتولوژیکی (و چه بسا در فرم آنتی ماتریالیسم)


3

• نفی عام راسیونال

4

• تحقیر فهم و عقل و چه بسا، همراه با اشاره به قوا و تجارب متعالی و دسترس ناپذیر و غیرقابل شناسائی

5

• تجلیل از این توئی سیون (شم، حس ششم)، به مثابه اولین جولانگاه (مدیوم) دانش دنیوی

6

• و در پیوند با آن، انکار اعتبار مفهوم «حقیقت علمی» و چه بسا حتی، انکار مفهوم «حقیقت»، بطور کلی

7

• انکار هنجارهای اخلاقی (اتیکی)، استه تیکی، سیاسی و حقوقی راسیونال معتبر، قابل استدلال و اثبات، قابل کشف و شناسائی از قبیل حقوق ملل و حقوق بشر

• مراجعه کنید به حقوق، جقوق اولیه، حقوق بشر، حقوق شهروندی، حقوق ملل در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

8

• جایگزینی استدلال و اثبات راسیونال و تصمیمگیری های مدلل، بوسیله اکت دسیزیونیستی

دسیزیونیسم (اصل سر و دل و دست)
«عقل غلام دل است!»
(غزالی و نیچه)
دسیزیونیسم
عبارت است از یک تئوری سیاسی و حقوقی که بنا بر آن، تصمیمگیری و تصمیمگیر بمراتب بیشتر اهمیت دارند تا محتوا و دلایل تصمیمگیری
بنابر آن، برای ارزش ها و مواضع اخلاقی دلایل عام مطمئن وجود ندارد.
از این رو، تصمیمگیری انسان ها به انجام این و یا آن عمل، نه قانونمند، بلکه دلبخواهی است و نمی توان آنها را با توجه به تحلیل منطقی و معیارهای اخلاقی مورد ارزیابی قرار داد.
این مفهوم عمدتا از سوی کارل اشمیت (تئوریسین حقوقی فاشیسم آلمان) در بحث های دولتی ـ نظری و قانون اساسی ـ نظری بکار بسته می شد.

9

• جبهه گیری بر ضد روشنگری

10

• جبهه گیری بر ضد هومانیسم

11

• جبهه گیری بر ضد سوسیالیسم

12

• جبهه گیری بر ضد تفکر راسیونالیستی

13

• جبهه گیری بر ضد خرد علمی

14

• جبهه گیری بر ضد دیالک تیک

15

• بدین طریق، می توان گفت:
• ایراسیونالیسم عبارت است از جهان شناسی و رفتار عملی ئی که منکر نکات زیر است:

1

• منکر قابل شناسائی بودن واقعیت درخود (فی نفسه موجود)، قانونمند و بطور عینی موجود است.

2

• منکر امکان تغییر و تکوین راسیونال واقعیت درخود (فی نفسه موجود)، قانونمند و بطور عینی موجود است.

16

• جایگزینی عقل با چیزهای غیرمنطقی، یعنی با چیزهای ضدعقلی، غیرقابل شناسائی برای عقل، به اصطلاح «برتر از عقل»
• به قول غزالی و نیچه:
• «عقل غلام دل است!»

17

• جایگزینی عقل با چیزهائی که بوسیله سوبژکت و جهان تعیین می شوند، یعنی بوسیله قوای بلحاظ اونتولوژیکی تعیینگر و معنابخش!

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر