گاف سنگزاد
• حریفی در منبری می گفت:
• دکتر علی شریعتی مدعی بوده که «تا وقتی که دین از پول تغذیه کند، مسلما خادم پول است.»
• دکتر بعد نتیجه می گرفت که «خادم مردم نیستند و مردم را به صورت رعیت دین نگاه می دارد.»
• (دکتر شریعتی، «جهت گیری طبقاتی»، صفحه 168 )
حکم اول دکتر کذائی
تا وقتی که دین از پول تغذیه کند، مسلما خادم پول است.
• اندیشنده پس از شنیدن افاضات دست دوم دکتر گفت:تا وقتی که دین از پول تغذیه کند، مسلما خادم پول است.
• دکتر شریعتی در حکم اول، پول کذائی را تا درجه گاوی شیرده ارتقا می دهند، آن سان که دین می تواند از آن تغذیه کند و نتیجتا خادم آن باشد.
• پول در این حکم، به مثابه چیزی انتزاعی، به مثابه سوبژکتی قائم به ذات جا زده می شود و پیوند آن با کلیه طبقات و مناسبات اجتماعی پاره می شود.
• چنین چیزی فقط در کله دکتر وجود دارد و نه در عالم واقع!
• پول در عالم واقع وسیله مبادله کالاها ست!
• پول در حقیقت نوعی کالا ست!
• پول کالای کالاها ست!
• پول کالای خاصی است که با آن می توان هر کالای قابل تصوری را خرید!
• دین و یا هر چیز و کس دیگر اگر هم از کالاها تغذیه می کنند، از کالاهای بی صاحب تغذیه نمی کنند، چون اصولا کالای بی صاحبی وجود ندارد.
• پس اگر دین کذائی از کالاهای طبقه، گروه اجتماعی و یا فرد معینی تغذیه می کند، نهایتا باید خادم آن طبقه، گروه اجتماعی و یا فرد معین گردد و نه خادم پول بی صاحب انتزاعی.
حکم دوم دکتر کذائی
خادم مردم نیستند و مردم را به صورت رعیت دین نگاه می دارد.
خادم مردم نیستند و مردم را به صورت رعیت دین نگاه می دارد.
• اندیشنده گفت:
• «دکتر ظاهرا همانقدر از دستور زبان فارسی اطلاع دارند که از علم اقتصاد!
• اگر دین خادم پول است و ضمنا افسار مردم را به دست دارد، قاعدتا باید مردم را رعیت پول سازد و نه رعیت خود.
• این بدان معنی است که دین پولخوار کسب خودمختاری کند، سیطره پول بی صاحب و انتزاعی را براندازد، اعلام استقلال از پول کند و رعیت بگیرد!»
• خانم گاف گفت:
• «حریف ظاهرا جملات گسیخته از دکتر را نقل کرده است.
• در حکم دوم، منظور دکتر ظاهرا نه دین، بلکه علمای دار العلوم فیضیه بوده است که از دین پول خوار به عنوان وسیله ای برای امرار معاش استفاده می کنند و برای تحکیم وسیله امرار معاش خویش، مردم را رعیت دین می سازند تا نهایتا رعیت طبقه و یا طبقات حاکم پولدار سازند و اجر درخور به نصیب برند.
• البته در بی سوادی دکتر تردیدی نیست!»
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر