۱۳۸۹ بهمن ۲۴, یکشنبه

هومانیسم و جنبش هومانیستی (1)


پروفسور ماتهویس کلاین
پروفسور مانفرد بور
برگردان شین میم شین

1
هومانیسم بطور کلی

• هومانیسم بطور کلی عبارت است از گرایش به انساندوستی و تشکیل شیوه زندگی منطبق با شرف و عزت انسانی.
• هومانیسم شامل مجموعه ایده ها و گرایشاتی در تاریخ بشریت می شود که حاوی مشخصات زیرند:

1

• لایق و مستعد آموزش و توسعه و تکامل دانستن همه انسان ها.

2

• احترام اصیل به شرف، عزت و شخصیت همه انسان ها.

3

• در مد نظر داشتن آموزش همه جانبه همه انسان ها، کاربست و شکوفائی آزاد همه استعدادها و نیروهای خلاق آنها.

4

• هدف و آماج قرار دادن توسعه و تکامل هرچه بیشتر جامعه بشری و آزادی و کمال هرچه وسیعتر بنی نوع بشر، بطورکلی.

2
هومانیسم به معنی محدود کلمه
هومانیسم بلحاظ تاریخی

• هومانیسم، به معنی محدود کلمه (بلحاظ تاریخی)، عبارت بوده از جنبش فرهنگی و آموزشی ترقی طلبانه و همه جانبه در قرن چهاردهم تا شانزدهم میلادی (رنسانس) که با توسعه بورژوائی آغازین همراه بوده و آماج هایش بشرح زیر بوده اند:

1

• پژوهش، احیا و پرورش زبان ها، ادبیات، هنر و فرهنگ آنتیک (جهان باستان کلاسیک) ـ بطورکلی ـ برای درهم شکستن سیطره معنوی اسکولاستیک قرون وسطی و کلیسای کاتولیک.

• (اسکولاستیک نامی است برای آموزش تئولوژیکی ـ ایدئالیستی ـ عینی که از سوی ایدئولوگ های کلیسای کاتولیکی در قرون وسطای اروپا توسعه داده شده است.
• اسکولاستیک پرنفوذترین آموزش تئولوژیکی ـ فلسفی جامعه فئودالی اروپا و ضمنا ایدئولوژی مسلط در آن جامعه بوده است.
• دوره تأثیرگذاری اسکولاستیک حدود 700 سال (800 ـ 1400 میلادی) طول کشیده است.
• تشکیل اسکولاستیک بر مبنای مناسبات اجتماعی فئودالیسم اروپائی صورت می گیرد. مترجم)

2

• نیل به تشکیل جهانتصویر و انسانتصویری مستقل از اوتوریته کلیسا و مبتنی بر دانش و عقل، با سرمشق قرار دادن آنتیک، برای گشودن دورنمای اوپتیمیستی (مبتنی بر خوش بینی) و این جهانی (دنیوی) به روی انسانها و آگاه سازی آنها به قوا و استعدادهای نهفته در خویش و امکانات تربیتی بی حد و مرز شخصیت انسانی شان.

• نمایندگان این جنبش را، که عمدتا از فلاسفه، شعرا، پزشکان، دانشمندان و سیاستمداران تشکیل می شدند، در قرن شانزدهم میلادی، بطور کلی، هومانیست می نامیدند.
• واژه «هومانیسم» از زبان نئولاتینی سرچشمه می گیرد و از کلمات لاتینی «هومانوس ، یعنی انسانی، انساندوستانه» و «هومانیتاس ، یعنی انسانیت مندی، بشریت، آموزش، اخلاقمندی» و از کلمه نئولاتینی «هومانیورا» منشق می شود که اسم جمعی است برای ادبیات، زبان ها، حوزه های علمی جهان باستان کلاسیک.
• بررسی آنها برای اولین بار در اوایل قرن نوزدهم از سوی نیتهامر در کتاب او تحت عنوان «ستیز فلانتروپیسم و هومانیسم در تئوری علوم تربیتی زمان ما» (1808) برای نشان دادن فرمی از تربیت و آموزش (که هومانیسم رنسانس را سرمشق قرار می دهد) و به پیروی از شخصیت های هومانیستی ادبیات و قبل از همه، فلسفه کلاسیک بورژوائی آلمان، قصد بررسی هومانیورا را در سر دارد. (دبیرستان هومانیستی)

• ایدئولوگ های بورژوائی همواره کوشیده اند تا نام «هومانیسم» را از لحاظ موضعی و مفهومی در ایدئال آموزشی معین آنتیک خلاصه و محدود سازند.
• تردیدی نیست که سهم فلسفه، شعر، هنر و فرهنگ یونان و روم ـ بطورکلی ـ بر توسعه تاریخی و مضمونی آموزش ایده هومانیستی عظیم بوده، ولی از این امر نباید همانند یگر (که بمثابه نماینده درک حاکم در ایدئولوژی و فلسفه کلاسیک بورژوائی آلمان جا زده می شود) نتیجه گرفت که هومانیسم تنها آنجا می تواند وجود داشته باشد که «آنتیک ـ بمثابه معیار زنده ـ ملموس باشد و بمثابه نیروی خود مختار تربیتی بکار گرفته شود.»
• یگر هومانیسم را صرفا از لحاظ تاریخ ایده ها و تنها در پیوند با ایدئال انساندوستی و ایدئال آموزش آنتیک در نظر می گیرد و لذا هومانیسم را یک «نوزائی و رنسانس معنوی» فرهنگ یونانی ـ رومی به شکل سوبژکتیف تلقی می کند که «همیشه فقط تعداد انگشت شماری از افراد برگزیده می توانند در آن سهیم باشند.»
• چنین درکی از هومانیسم که یگر و روشنفکران بورژوائی بطور هومانیستی تربیت شده در دوره سیطره فاشیسم داشته اند و هنوز هم دارند، فقط بدرد «تعداد انگشت شماری از نخبگان» می خورد، که سودای توجیه عزلت، انفعال و نومیدی و چه بسا امتناع «بزرگوارانه» خود از دخالت در مسائل و مبارزات سیاسی و «تبعید درونی» خویش بر سر دارند.

• اما چنین درکی از هومانیسم و موضعگیری مبتنی بر آن نمی تواند، به معنای واقعی کلمه، بمثابه درکی هومانیستی برسمیت شناخته شود، زیرا چنین درکی فاقد گشتاور محرک و رزمنده است، فاقد گشتاور عملی فعال مبتنی بر پیشرفت و توسعه بالنده انسان و انسانیت است و لذا فاقد شاخص تعیین کننده و عملی موضعگیری و برخورد هومانیستی است.
• گشتاور کردوکار خادم به انسانها همانقدر به تعین ماهوی ضرور هومانیسم تعلق دارد که عشق لاینقطع به علم و آموزش.
• علم و آموزش ـ بطورکلی ـ تنها زمانی می تواند واقعا هومانیستی تلقی شود که در جامه کردوکار خدمتگزار پیشرفت و توسعه بالنده انسان و جامعه باشد.
• در درک بورژوائی از هومانیسم که پس از ورود سرمایه داری به مرحله امپریالیستی آن تدوین شده، وحدت موضعگیری هومانیستی با کردوکار هومانیستی منطبق با آن در تاریخ، که مورد نظر بویژه هومانیست های بزرگ بوده است، تخریب و تار و مار شده است.

• اما قبل از همه باید این ادعای باطل و مطرود بگور سپرده شود که گویا هومانیسم بمثابه «تأثیر تربیتی فرهنگ یونانی»، بمثابه «اصل و پرنسیپ آموزش جوانان»، بمثابه «ایدئال آموزشی بمعنای تربیتی کلمه» تنها در مورد افراد متعلق به «محافل فرهنگی اروپائی و وابستگان بدان» یافت می شود و این هم ـ در آخرین تحلیل ـ تنها در مورد «تعداد انگشت شماری از افراد برگزیده» مصداق پیدا می کند که «واقعا به زبان یونانی و لاتین تسلط دارند.»

• بدین وسیله لیاقت توده های مردم و بویژه دیگر خلق های ساکن کره زمین که با فرهنگ یونانی و رومی آنتیک فقط تماس تصادفی دارند و یا اصلا تماس ندارند، به داشتن تفکر، احساس، رفتار و عمل هومانیستی زیر علامت سؤال قرار داده شده و مورد انکار قرار می گیرد.
• چنین نظریه ای ـ علاوه بر این ـ آگاهانه و یا نا آگاهانه، به توجیه تئوری نخبگان (که یک تئوری ضد هومانیستی و امپریالیستی است) و به شووینیسم منجر می شود.

• مراجعه کنید به تئوری نخبگان، شووینیسم، تندباد انتقادی آقای عاطف راد

• برمبنای این نظریه هر جنایتکار جنگی، اگر «اگر تحصیلات هومانیستی داشته باشد»، یعنی «یونانی و لاتین آموخته باشد»، نیز می تواند «هومانیست» قلمداد شود.
• هومانیسم به هیچوجه فقط بر مبنای ایده هائی که در جرگه فرهنگ یونانی ـ رومی پدید پدید آمده اند و در باصطلاح «غرب مسیحی» توسعه و تدوین یافته اند، بوجود نیامده است.
• توسعه تاریخی هومانیسم را تنها می توان در رابطه با تاریخ کار و مبارزات طبقاتی توده های زحمتکش، در رابطه با مجموعه توسعه اجتماعی و معنوی بشریت درک کرد.
• همه خلق های فرهنگمند زمین، هر کدام بنوبه خود، کم و بیش، بر توسعه و تشکیل هومانیسم سهم خود را ادا کرده اند.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر