۱۳۸۹ بهمن ۱۴, پنجشنبه

خود آموز خود اندیشی (13)

شیخ سعدی (۶۰۶ – ۶۹۱ هجری قمری)
نه اندیشه مادرزاد وجود دارد و نه اندیشیدن مادرزادی
اندیشیدن را باید مثل هرعلم، در روندی دشوار فراگرفت
ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

دیالک تیک مادی و معنوی در میراث شیخ شیراز
شین میم شین

حکم
• به خدمت منه دست بر کفش من
• مرا نان ده و کفش بر سر بزن

• سعدی در این حکم، دیالک تیک (1) و معنوی را به شکل دیالک تیک (2) و حرمت بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن (1) (2) می داند.

2 ـ 1

• سعدی در این حکم، دیالک تیک مادی و معنوی را به شکل دیالک تیک نان و حرمت بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن مادی (نان) می داند.
• این حکم را می شد از دهان یک گدای حرفه ای نیز شنید.
• تبدیل انسان های مولد مادی و فکری به گدا، یکی از عوارض جانبی و زیانبار نظام اجتماعی فئودالی است.
• حکمای برجسته ای مثل سعدی و حافظ، در اکثر اوقات فرق زیادی با خیل گدایان ندارند.
• کسانی که تئوری روزی مقدر را در کارگاه فکری خود مرتب سوهان می زنند و به خورد توده مردم می دهند، شعار «مرا نان ده و کفش بر سر بزن» یکی از شعارهای اصلی زندگی شان بوده است.
• نان خواستن از طبقه متوسط، بدون دادن معادلی برای آن، اما با طبیعت این طبقه بیگانه است.
• تنها قانونی که این طبقه برسمیت می شناسد، قانون دیالک تیکی داد وستد است.
قانون دیالک تیکی داد وستد، که دهها هزار سال قدیمی تر از جامعه طبقاتی است، برای این طبقه یکی از مقدسات طبقاتی است.

• خود سعدی که در هر فرصتی ازاین قانون جهانشمول استفاده می کند، اکنون همین قانون معتبر در دنیا و عقبای خود را زیر پا می نهد و از بورژوا نان می طلبد، بی آن که چیزی به ازای آن به او بدهد.

• اشکال کار در این مورد، اشکال جهان بینانه است.
بورژوای نوخاسته ی پارسا به تئوری مبتنی بر دیالک تیک لطف و سپاس سعدی اعتقادی ندارد.
• او منشاء ثروت اجتماعی را نه الهی، بلکه اجتماعی می داند.
• او شکر خدا را به جای می آورد، ولی نه به خاطر ثروت به اصطلاح الهی.
• او می داند که ثروت نازل شده از آسمان وجود ندارد.
• ثروت را باید تولید کرد و سرمایه ـ قبل از همه ـ وسیله ای برای تولید و تکثیرهمین ثروت است، نه برای فرستادن چراغ به گور.

• حکم «مرا نان ده و کفش بر سر بزن» نیز به نحوی از انحاء قانون دیالک تیکی داد و ستد را القا می کند، ولی بورژوا نان را با ضربه لنگه کفش در صورتی مبادله خواهد کرد، که ستاننده نان باشد و مضروب لنگه کفش.
• خود بورژوا صد بار بیشتر از سعدی و یارانش به حکم «درویش را توشه از بوسه به» اعتقاد دارد.
• طبقه متوسط ماتریالیست سرسخت و تمام عیار است.
• بورژوا می تواند برای «توشه» بوسه بدهد، الحمد بخواند، حتی مقدساتش را فدا کند.
• «توشه» را بورژوا مثل بت نوین می پرستد.
• «توشه» برای بورژوا معیار معیارها ست.

حکم
• به دنیا توان آخرت یافتن
• به زر پنجه ی شیر برتافتن

• سعدی در این حکم، دیالک تیک (3) و (4) را به شکل دیالک تیک دنیا و آخرت بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن (5) (دنیا) می داند.

3 ـ 5

• سعدی در این حکم، دیالک تیک مادی و معنوی را به شکل دیالک تیک دنیا و آخرت بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن مادی (دنیا) می داند.
• حتی ماتریالیست های مکانیکی در قرن هجدهم قادر به فرمولبندی این حکم مطلقا علمی سعدی نبوده اند.
• ما در اواسط قرن نوزدهم، پس از کشف و فرمولبندی درک ماتریالیستی تاریخ از سوی مارکس و انگلس، محتوای غنی و نبوغ آمیز این حکم سعدی را خواهیم شنید:
• مادی ـ در تحلیل نهائی ـ تعیین کننده (6) است و زر (7) تعیین کننده زور (8) است.

6 ـ 8

• مادی ـ در تحلیل نهائی ـ تعیین کننده معنوی است و زر (قدرت اقتصادی) تعیین کننده زور (قدرت سیاسی) است.

• سعدی نه تنها کوچکترین فرقی با مارکسیست ها ندارد، بلکه هزاران بار مارکسیست تر از بخش اعظم رهبران احزاب و سازمان های مدعی چپ است.
• اگر مارکس فارسی می آموخت و گام بر بوستان سعدی می هشت، من نمی دانم، چه لذتی از این احکام غول قرون وسطی می برد!

حکم
• به احسانی آسوده کردن دلی
• به از الف رکعت، به هر منزلی

• سعدی در این حکم، دیالک تیک (9) و (10) را به شکل دیالک تیک احسان و عبادت بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن (11) (احسان) می داند.

9 ـ 11

• سعدی در این حکم، دیالک تیک مادی و معنوی را به شکل دیالک تیک احسان و عبادت بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن مادی (احسان) می داند.
• او سیر کردن شکم گرسنه ای را مهمتر و ارزشمندتر از هزار رکعت نماز به هر منزل می داند.
• چنین نظری را فقط می توان از زبان ماتریالیستی تمام عیار شنید.
• از این حکم می توان به اهمیت تئوری (12) در فلسفه (13) ارتجاعی سعدی پی برد.

12 ـ 13

• از این حکم می توان به اهمیت تئوری احسان در فلسفه اجتماعی ارتجاعی سعدی پی برد.

حکم
• خورنده که خیرش بر آید ز دست
• به از صائم الدهر دنیا پرست

• سعدی در این حکم، دیالک تیک مادی و معنوی را به شکل دیالک تیک (1) و (2) بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن مادی (3) می داند.

1 ـ 3

• سعدی در این حکم، دیالک تیک مادی و معنوی را به شکل دیالک تیک عمل خیر و عبادت بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن مادی (عمل خیر) می داند.
• فرم فرمولبندی این حکم از اهمیت عظیمی حکایت می کند، که سعدی برای مادی در مقایسه با معنوی قائل است:
• روزه خواری که «خیرش بر آید ز دست»، بهتر از دنیا پرستی است که تمام عمر روزه دار است.
• حکم «خیرش بر آید ز دست»، حکمی انتزاعی و قابل تعبیر و تفسیراست، ولی در این حکایت معنائی جز خدمت به خلق ندارد.

• اما اشکال اصلی سعدی عبارت است از خلاصه کردن عمل خیر در احسان و نتیجتا گداپروری.
• عمل خیر می تواند به صور سازنده و مثبت دیگر صورت گیرد و به توسعه جامعه و نیروهای مولده آن منجر شود.

• گداپروری حاصلی جز تخریب شخصیت انسان ها ندارد.
دیالک تیک داد و ستد در دیالک تیک توانگر و گدا تحقق مجازی می یابد، نه حقیقی. • گدا چیزی می ستاند، بی آنکه معادل آن را پرداخت کند و لذا مجبور به دادن بخشی از استقلال عمل و چه بسا استقلال اندیشه خویش می شود.
• چون از دیالک تیک داد و ستد نمی توان گریخت، گدا باید در هر صورت چیزی به ازای چیزی که دریافت می کند، پرداخت کند.
• این چیز می تواند بخشی از منیت، شخصیت، حیثیت، غرور، وجهه، اعتبار و هویت او باشد.
• گدا «کاسه کاسه از خود می کاهد»، گدا بلحاظ مادی و معنوی تحقیر، تخفیف و تخریب می شود.
• این برای هر جامعه عواقب مخرب هراسناکی به دنبال خواهد داشت.
• برای اینکه در قلب نیروهای مولده هر جامعه انسان مولد ایستاده است و تخریب انسان ها به معین تخریب نیروهای مولده جامعه است و بس.

حکم
• کرامت، جوانمردی و ناندهی است
• مقالات بیهوده طبل تهی است


• سعدی در این حکم، دیالک تیک مادی و معنوی را به شکل دیالک تیک (1) و (2) بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن مادی (3) می داند.

1 ـ 3

• سعدی در این حکم، دیالک تیک مادی و معنوی را به شکل دیالک تیک کرامت و مقالت بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن مادی (کرامت) می داند.
• این اما تمامت آن چیزی نیست که سعدی برای گفتن دارد.
• سعدی برای تصریح منظور خویش، به تعرف کرامت می پردازد و به مفهوم (4) و (5) «کرامت» جامه مشخص می پوشاند.

4 ـ 5

• سعدی برای تصریح منظور خویش، به تعرف کرامت می پردازد و به مفهوم انتزاعی و مجرد «کرامت» جامه مشخص می پوشاند:
• کرامت یعنی ناندهی و مقالات بیهوده چیزی جز طبل تهی محسوب نمی شوند.
• سعدی برای تأکید بر نقش تعیین کننده مادی (ناندهی)، روایت و حدیث و عبادت و استدلال و نماز شب را طبل تهی می نامد.
• سعدی را دیگر نمی توان باز شناخت.
• از خانه بورژوای پاکیزه بوم خارج می شود، با دشنه شکسته دیالک تیک کرامت و مقالت در دست.
• دشنه ای نیمه کاره، نیم بند که در روشنائی بی رمق صبحگاهی برق می زند.
• سعدی گرسنه و بی حال دشنه شکسته اش را نشان مردم می دهد و با صدای ماتریالیست های متافیزیکی اعلام می کند که در دیالک تیک کرامت و روایت، کرامت همه چیز است و روایت هیچ، نان همه چیز است و اخبار و آیات و احادیث کمتر از هیچ اند، طبل توخالی اند.
• جماعت به شبهه در شیخ می نگرند، چرا که وقتی روایت هیچ باشد و کرامت همه چیز، دیگر نه از دیالک تیک اثری می ماند و نه از شیخ اعتباری.
• این چه شیخی است که معنویات را مقالات بیهوده می شمارد، به طبل تهی تشبیه می کند و مادیات را مطلق می نماید.
• سعدی انگار به زبان نامفهوم فویرباخ، دیدرو، لامتری و هولباخ سخن می گوید.
دیدرو، لامتری و هولباخ ششصد سال بعد از مادر زاده خواهند شد، کلام سعدی را مو به مو تکرار خواهند کرد، تئوری انقلاب ضد فئودالی فرانسه را تدارک تئوریک خواهند دید و دشنه ماتریالیستی ـ متافیزیکی یک لبه زهرآگین خود را به زحمت بر سینه فئودالیسم اروپا فرو خواهند کاشت.

• سعدی اکنون نه به دیالک تیک باور دارد، نه به ایدئولوگ فئودالیسم شباهت دارد و نه بورژوا ست.
• او فقط گرسنه است و از موضع گدایان سخن می گوید، همین و بس.

• و گرنه قاعدتا نباید از کسی بخواهد که قانون جهانشمول داد و ستد را زیر پا بگذارد و نان رایگان به او و دوستانش دهد.
• سعدی که جز مقالات بیهوده به همراه نبرده است، چگونه می خواهد جز مقالات بیهوده بستاند.
• داد و ستد رابطه ای دو طرفه است، چیزی می دهی و به ازای آن، چیزی می ستانی.
• برای گرفتن نان باید زر بدهی و گرنه مقالات بیهوده تحویلت خواهند داد.
• سعدی ظاهرا هنوز نمی داند که چرا اشراف بنده دار، فئودال و دربار برایش خوان می گسترند.
• او خیال می کند که حضرات کریم و جوانمردند.
• واقعیت این است که سعدی ـ چه بداند و چه نداند ـ ایدئولوگ آنها ست، نوکر ایدئولوژیکی آنها ست.
• سعدی در این داد و ستد نیز وارد رابطه ای دو طرفه شده است:
• بزرگان از نعمت خویش برخوردارش می کنند، تا او تئوری مشیت الهی، تئوری تسلیم و تحمل و رضا و یاوه های دیگر را به خورد مردم دهد.
نان در اختیارش می گذارند، تا به تحریف و وارونه سازی حقایق اجتماعی اقدام کند.
• کیسه های زر با عزت و احترام خاص برایش می فرستند، تا بر ضد اهل طریقت و عرفان و بورژوازی نوپا به لشکرکشی ایدئولوژیکی و تئوریکی ـ تئولوژیکی دست زند.
حافظ هم به همین سان.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر