شیخ سعدی (۶۰۶ – ۶۹۱ هجری قمری)
• خود سعدی که در هر فرصتی ازاین قانون جهانشمول استفاده می کند، اکنون همین قانون معتبر در دنیا و عقبای خود را زیر پا می نهد و از بورژوا نان می طلبد، بی آن که چیزی به ازای آن به او بدهد.
• اشکال کار در این مورد، اشکال جهان بینانه است.
• بورژوای نوخاسته ی پارسا به تئوری مبتنی بر دیالک تیک لطف و سپاس سعدی اعتقادی ندارد.
• او منشاء ثروت اجتماعی را نه الهی، بلکه اجتماعی می داند.
• او شکر خدا را به جای می آورد، ولی نه به خاطر ثروت به اصطلاح الهی.
• او می داند که ثروت نازل شده از آسمان وجود ندارد.
• ثروت را باید تولید کرد و سرمایه ـ قبل از همه ـ وسیله ای برای تولید و تکثیرهمین ثروت است، نه برای فرستادن چراغ به گور.
• حکم «مرا نان ده و کفش بر سر بزن» نیز به نحوی از انحاء قانون دیالک تیکی داد و ستد را القا می کند، ولی بورژوا نان را با ضربه لنگه کفش در صورتی مبادله خواهد کرد، که ستاننده نان باشد و مضروب لنگه کفش.
• خود بورژوا صد بار بیشتر از سعدی و یارانش به حکم «درویش را توشه از بوسه به» اعتقاد دارد.
• طبقه متوسط ماتریالیست سرسخت و تمام عیار است.
• بورژوا می تواند برای «توشه» بوسه بدهد، الحمد بخواند، حتی مقدساتش را فدا کند.
• «توشه» را بورژوا مثل بت نوین می پرستد.
• «توشه» برای بورژوا معیار معیارها ست.
حکم
• به دنیا توان آخرت یافتن
• به زر پنجه ی شیر برتافتن
• سعدی در این حکم، دیالک تیک (3) و (4) را به شکل دیالک تیک دنیا و آخرت بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن (5) (دنیا) می داند.
3 ـ 5
• سعدی در این حکم، دیالک تیک مادی و معنوی را به شکل دیالک تیک دنیا و آخرت بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن مادی (دنیا) می داند.
• حتی ماتریالیست های مکانیکی در قرن هجدهم قادر به فرمولبندی این حکم مطلقا علمی سعدی نبوده اند.
• ما در اواسط قرن نوزدهم، پس از کشف و فرمولبندی درک ماتریالیستی تاریخ از سوی مارکس و انگلس، محتوای غنی و نبوغ آمیز این حکم سعدی را خواهیم شنید:
• مادی ـ در تحلیل نهائی ـ تعیین کننده (6) است و زر (7) تعیین کننده زور (8) است.
6 ـ 8
• مادی ـ در تحلیل نهائی ـ تعیین کننده معنوی است و زر (قدرت اقتصادی) تعیین کننده زور (قدرت سیاسی) است.
• سعدی نه تنها کوچکترین فرقی با مارکسیست ها ندارد، بلکه هزاران بار مارکسیست تر از بخش اعظم رهبران احزاب و سازمان های مدعی چپ است.
• اگر مارکس فارسی می آموخت و گام بر بوستان سعدی می هشت، من نمی دانم، چه لذتی از این احکام غول قرون وسطی می برد!
حکم
• به احسانی آسوده کردن دلی
• به از الف رکعت، به هر منزلی
• سعدی در این حکم، دیالک تیک (9) و (10) را به شکل دیالک تیک احسان و عبادت بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن (11) (احسان) می داند.
9 ـ 11
• سعدی در این حکم، دیالک تیک مادی و معنوی را به شکل دیالک تیک احسان و عبادت بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن مادی (احسان) می داند.
• او سیر کردن شکم گرسنه ای را مهمتر و ارزشمندتر از هزار رکعت نماز به هر منزل می داند.
• چنین نظری را فقط می توان از زبان ماتریالیستی تمام عیار شنید.
• از این حکم می توان به اهمیت تئوری (12) در فلسفه (13) ارتجاعی سعدی پی برد.
12 ـ 13
• از این حکم می توان به اهمیت تئوری احسان در فلسفه اجتماعی ارتجاعی سعدی پی برد.
حکم
• خورنده که خیرش بر آید ز دست
• به از صائم الدهر دنیا پرست
• سعدی در این حکم، دیالک تیک مادی و معنوی را به شکل دیالک تیک (1) و (2) بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن مادی (3) می داند.
1 ـ 3
• سعدی در این حکم، دیالک تیک مادی و معنوی را به شکل دیالک تیک عمل خیر و عبادت بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن مادی (عمل خیر) می داند.
• فرم فرمولبندی این حکم از اهمیت عظیمی حکایت می کند، که سعدی برای مادی در مقایسه با معنوی قائل است:
• روزه خواری که «خیرش بر آید ز دست»، بهتر از دنیا پرستی است که تمام عمر روزه دار است.
• حکم «خیرش بر آید ز دست»، حکمی انتزاعی و قابل تعبیر و تفسیراست، ولی در این حکایت معنائی جز خدمت به خلق ندارد.
• اما اشکال اصلی سعدی عبارت است از خلاصه کردن عمل خیر در احسان و نتیجتا گداپروری.
• عمل خیر می تواند به صور سازنده و مثبت دیگر صورت گیرد و به توسعه جامعه و نیروهای مولده آن منجر شود.
4 ـ 5
• سعدی برای تصریح منظور خویش، به تعرف کرامت می پردازد و به مفهوم انتزاعی و مجرد «کرامت» جامه مشخص می پوشاند:
• کرامت یعنی ناندهی و مقالات بیهوده چیزی جز طبل تهی محسوب نمی شوند.
نه اندیشه مادرزاد وجود دارد و نه اندیشیدن مادرزادی
اندیشیدن را باید مثل هرعلم، در روندی دشوار فراگرفت
ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
دیالک تیک مادی و معنوی در میراث شیخ شیراز
شین میم شین
اندیشیدن را باید مثل هرعلم، در روندی دشوار فراگرفت
ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
دیالک تیک مادی و معنوی در میراث شیخ شیراز
شین میم شین
حکم
• به خدمت منه دست بر کفش من
• مرا نان ده و کفش بر سر بزن
• سعدی در این حکم، دیالک تیک (1) و معنوی را به شکل دیالک تیک (2) و حرمت بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن (1) (2) می داند.
2 ـ 1
• سعدی در این حکم، دیالک تیک مادی و معنوی را به شکل دیالک تیک نان و حرمت بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن مادی (نان) می داند.
• این حکم را می شد از دهان یک گدای حرفه ای نیز شنید.
• تبدیل انسان های مولد مادی و فکری به گدا، یکی از عوارض جانبی و زیانبار نظام اجتماعی فئودالی است.
• حکمای برجسته ای مثل سعدی و حافظ، در اکثر اوقات فرق زیادی با خیل گدایان ندارند.
• کسانی که تئوری روزی مقدر را در کارگاه فکری خود مرتب سوهان می زنند و به خورد توده مردم می دهند، شعار «مرا نان ده و کفش بر سر بزن» یکی از شعارهای اصلی زندگی شان بوده است.
• نان خواستن از طبقه متوسط، بدون دادن معادلی برای آن، اما با طبیعت این طبقه بیگانه است.
• تنها قانونی که این طبقه برسمیت می شناسد، قانون دیالک تیکی داد وستد است.
• قانون دیالک تیکی داد وستد، که دهها هزار سال قدیمی تر از جامعه طبقاتی است، برای این طبقه یکی از مقدسات طبقاتی است.
• به خدمت منه دست بر کفش من
• مرا نان ده و کفش بر سر بزن
• سعدی در این حکم، دیالک تیک (1) و معنوی را به شکل دیالک تیک (2) و حرمت بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن (1) (2) می داند.
2 ـ 1
• سعدی در این حکم، دیالک تیک مادی و معنوی را به شکل دیالک تیک نان و حرمت بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن مادی (نان) می داند.
• این حکم را می شد از دهان یک گدای حرفه ای نیز شنید.
• تبدیل انسان های مولد مادی و فکری به گدا، یکی از عوارض جانبی و زیانبار نظام اجتماعی فئودالی است.
• حکمای برجسته ای مثل سعدی و حافظ، در اکثر اوقات فرق زیادی با خیل گدایان ندارند.
• کسانی که تئوری روزی مقدر را در کارگاه فکری خود مرتب سوهان می زنند و به خورد توده مردم می دهند، شعار «مرا نان ده و کفش بر سر بزن» یکی از شعارهای اصلی زندگی شان بوده است.
• نان خواستن از طبقه متوسط، بدون دادن معادلی برای آن، اما با طبیعت این طبقه بیگانه است.
• تنها قانونی که این طبقه برسمیت می شناسد، قانون دیالک تیکی داد وستد است.
• قانون دیالک تیکی داد وستد، که دهها هزار سال قدیمی تر از جامعه طبقاتی است، برای این طبقه یکی از مقدسات طبقاتی است.
• خود سعدی که در هر فرصتی ازاین قانون جهانشمول استفاده می کند، اکنون همین قانون معتبر در دنیا و عقبای خود را زیر پا می نهد و از بورژوا نان می طلبد، بی آن که چیزی به ازای آن به او بدهد.
• اشکال کار در این مورد، اشکال جهان بینانه است.
• بورژوای نوخاسته ی پارسا به تئوری مبتنی بر دیالک تیک لطف و سپاس سعدی اعتقادی ندارد.
• او منشاء ثروت اجتماعی را نه الهی، بلکه اجتماعی می داند.
• او شکر خدا را به جای می آورد، ولی نه به خاطر ثروت به اصطلاح الهی.
• او می داند که ثروت نازل شده از آسمان وجود ندارد.
• ثروت را باید تولید کرد و سرمایه ـ قبل از همه ـ وسیله ای برای تولید و تکثیرهمین ثروت است، نه برای فرستادن چراغ به گور.
• حکم «مرا نان ده و کفش بر سر بزن» نیز به نحوی از انحاء قانون دیالک تیکی داد و ستد را القا می کند، ولی بورژوا نان را با ضربه لنگه کفش در صورتی مبادله خواهد کرد، که ستاننده نان باشد و مضروب لنگه کفش.
• خود بورژوا صد بار بیشتر از سعدی و یارانش به حکم «درویش را توشه از بوسه به» اعتقاد دارد.
• طبقه متوسط ماتریالیست سرسخت و تمام عیار است.
• بورژوا می تواند برای «توشه» بوسه بدهد، الحمد بخواند، حتی مقدساتش را فدا کند.
• «توشه» را بورژوا مثل بت نوین می پرستد.
• «توشه» برای بورژوا معیار معیارها ست.
حکم
• به دنیا توان آخرت یافتن
• به زر پنجه ی شیر برتافتن
• سعدی در این حکم، دیالک تیک (3) و (4) را به شکل دیالک تیک دنیا و آخرت بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن (5) (دنیا) می داند.
3 ـ 5
• سعدی در این حکم، دیالک تیک مادی و معنوی را به شکل دیالک تیک دنیا و آخرت بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن مادی (دنیا) می داند.
• حتی ماتریالیست های مکانیکی در قرن هجدهم قادر به فرمولبندی این حکم مطلقا علمی سعدی نبوده اند.
• ما در اواسط قرن نوزدهم، پس از کشف و فرمولبندی درک ماتریالیستی تاریخ از سوی مارکس و انگلس، محتوای غنی و نبوغ آمیز این حکم سعدی را خواهیم شنید:
• مادی ـ در تحلیل نهائی ـ تعیین کننده (6) است و زر (7) تعیین کننده زور (8) است.
6 ـ 8
• مادی ـ در تحلیل نهائی ـ تعیین کننده معنوی است و زر (قدرت اقتصادی) تعیین کننده زور (قدرت سیاسی) است.
• سعدی نه تنها کوچکترین فرقی با مارکسیست ها ندارد، بلکه هزاران بار مارکسیست تر از بخش اعظم رهبران احزاب و سازمان های مدعی چپ است.
• اگر مارکس فارسی می آموخت و گام بر بوستان سعدی می هشت، من نمی دانم، چه لذتی از این احکام غول قرون وسطی می برد!
حکم
• به احسانی آسوده کردن دلی
• به از الف رکعت، به هر منزلی
• سعدی در این حکم، دیالک تیک (9) و (10) را به شکل دیالک تیک احسان و عبادت بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن (11) (احسان) می داند.
9 ـ 11
• سعدی در این حکم، دیالک تیک مادی و معنوی را به شکل دیالک تیک احسان و عبادت بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن مادی (احسان) می داند.
• او سیر کردن شکم گرسنه ای را مهمتر و ارزشمندتر از هزار رکعت نماز به هر منزل می داند.
• چنین نظری را فقط می توان از زبان ماتریالیستی تمام عیار شنید.
• از این حکم می توان به اهمیت تئوری (12) در فلسفه (13) ارتجاعی سعدی پی برد.
12 ـ 13
• از این حکم می توان به اهمیت تئوری احسان در فلسفه اجتماعی ارتجاعی سعدی پی برد.
حکم
• خورنده که خیرش بر آید ز دست
• به از صائم الدهر دنیا پرست
• سعدی در این حکم، دیالک تیک مادی و معنوی را به شکل دیالک تیک (1) و (2) بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن مادی (3) می داند.
1 ـ 3
• سعدی در این حکم، دیالک تیک مادی و معنوی را به شکل دیالک تیک عمل خیر و عبادت بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن مادی (عمل خیر) می داند.
• فرم فرمولبندی این حکم از اهمیت عظیمی حکایت می کند، که سعدی برای مادی در مقایسه با معنوی قائل است:
• روزه خواری که «خیرش بر آید ز دست»، بهتر از دنیا پرستی است که تمام عمر روزه دار است.
• حکم «خیرش بر آید ز دست»، حکمی انتزاعی و قابل تعبیر و تفسیراست، ولی در این حکایت معنائی جز خدمت به خلق ندارد.
• اما اشکال اصلی سعدی عبارت است از خلاصه کردن عمل خیر در احسان و نتیجتا گداپروری.
• عمل خیر می تواند به صور سازنده و مثبت دیگر صورت گیرد و به توسعه جامعه و نیروهای مولده آن منجر شود.
• گداپروری حاصلی جز تخریب شخصیت انسان ها ندارد.
• دیالک تیک داد و ستد در دیالک تیک توانگر و گدا تحقق مجازی می یابد، نه حقیقی. • گدا چیزی می ستاند، بی آنکه معادل آن را پرداخت کند و لذا مجبور به دادن بخشی از استقلال عمل و چه بسا استقلال اندیشه خویش می شود.
• چون از دیالک تیک داد و ستد نمی توان گریخت، گدا باید در هر صورت چیزی به ازای چیزی که دریافت می کند، پرداخت کند.
• این چیز می تواند بخشی از منیت، شخصیت، حیثیت، غرور، وجهه، اعتبار و هویت او باشد.
• گدا «کاسه کاسه از خود می کاهد»، گدا بلحاظ مادی و معنوی تحقیر، تخفیف و تخریب می شود.
• این برای هر جامعه عواقب مخرب هراسناکی به دنبال خواهد داشت.
• برای اینکه در قلب نیروهای مولده هر جامعه انسان مولد ایستاده است و تخریب انسان ها به معین تخریب نیروهای مولده جامعه است و بس.
حکم
• کرامت، جوانمردی و ناندهی است
• مقالات بیهوده طبل تهی است
• سعدی در این حکم، دیالک تیک مادی و معنوی را به شکل دیالک تیک (1) و (2) بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن مادی (3) می داند.
1 ـ 3
• سعدی در این حکم، دیالک تیک مادی و معنوی را به شکل دیالک تیک کرامت و مقالت بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن مادی (کرامت) می داند.
• این اما تمامت آن چیزی نیست که سعدی برای گفتن دارد.
• سعدی برای تصریح منظور خویش، به تعرف کرامت می پردازد و به مفهوم (4) و (5) «کرامت» جامه مشخص می پوشاند.
• دیالک تیک داد و ستد در دیالک تیک توانگر و گدا تحقق مجازی می یابد، نه حقیقی. • گدا چیزی می ستاند، بی آنکه معادل آن را پرداخت کند و لذا مجبور به دادن بخشی از استقلال عمل و چه بسا استقلال اندیشه خویش می شود.
• چون از دیالک تیک داد و ستد نمی توان گریخت، گدا باید در هر صورت چیزی به ازای چیزی که دریافت می کند، پرداخت کند.
• این چیز می تواند بخشی از منیت، شخصیت، حیثیت، غرور، وجهه، اعتبار و هویت او باشد.
• گدا «کاسه کاسه از خود می کاهد»، گدا بلحاظ مادی و معنوی تحقیر، تخفیف و تخریب می شود.
• این برای هر جامعه عواقب مخرب هراسناکی به دنبال خواهد داشت.
• برای اینکه در قلب نیروهای مولده هر جامعه انسان مولد ایستاده است و تخریب انسان ها به معین تخریب نیروهای مولده جامعه است و بس.
حکم
• کرامت، جوانمردی و ناندهی است
• مقالات بیهوده طبل تهی است
• سعدی در این حکم، دیالک تیک مادی و معنوی را به شکل دیالک تیک (1) و (2) بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن مادی (3) می داند.
1 ـ 3
• سعدی در این حکم، دیالک تیک مادی و معنوی را به شکل دیالک تیک کرامت و مقالت بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن مادی (کرامت) می داند.
• این اما تمامت آن چیزی نیست که سعدی برای گفتن دارد.
• سعدی برای تصریح منظور خویش، به تعرف کرامت می پردازد و به مفهوم (4) و (5) «کرامت» جامه مشخص می پوشاند.
4 ـ 5
• سعدی برای تصریح منظور خویش، به تعرف کرامت می پردازد و به مفهوم انتزاعی و مجرد «کرامت» جامه مشخص می پوشاند:
• کرامت یعنی ناندهی و مقالات بیهوده چیزی جز طبل تهی محسوب نمی شوند.
• سعدی برای تأکید بر نقش تعیین کننده مادی (ناندهی)، روایت و حدیث و عبادت و استدلال و نماز شب را طبل تهی می نامد.
• سعدی را دیگر نمی توان باز شناخت.
• از خانه بورژوای پاکیزه بوم خارج می شود، با دشنه شکسته دیالک تیک کرامت و مقالت در دست.
• دشنه ای نیمه کاره، نیم بند که در روشنائی بی رمق صبحگاهی برق می زند.
• سعدی گرسنه و بی حال دشنه شکسته اش را نشان مردم می دهد و با صدای ماتریالیست های متافیزیکی اعلام می کند که در دیالک تیک کرامت و روایت، کرامت همه چیز است و روایت هیچ، نان همه چیز است و اخبار و آیات و احادیث کمتر از هیچ اند، طبل توخالی اند.
• جماعت به شبهه در شیخ می نگرند، چرا که وقتی روایت هیچ باشد و کرامت همه چیز، دیگر نه از دیالک تیک اثری می ماند و نه از شیخ اعتباری.
• از خانه بورژوای پاکیزه بوم خارج می شود، با دشنه شکسته دیالک تیک کرامت و مقالت در دست.
• دشنه ای نیمه کاره، نیم بند که در روشنائی بی رمق صبحگاهی برق می زند.
• سعدی گرسنه و بی حال دشنه شکسته اش را نشان مردم می دهد و با صدای ماتریالیست های متافیزیکی اعلام می کند که در دیالک تیک کرامت و روایت، کرامت همه چیز است و روایت هیچ، نان همه چیز است و اخبار و آیات و احادیث کمتر از هیچ اند، طبل توخالی اند.
• جماعت به شبهه در شیخ می نگرند، چرا که وقتی روایت هیچ باشد و کرامت همه چیز، دیگر نه از دیالک تیک اثری می ماند و نه از شیخ اعتباری.
• این چه شیخی است که معنویات را مقالات بیهوده می شمارد، به طبل تهی تشبیه می کند و مادیات را مطلق می نماید.
• سعدی انگار به زبان نامفهوم فویرباخ، دیدرو، لامتری و هولباخ سخن می گوید.
• دیدرو، لامتری و هولباخ ششصد سال بعد از مادر زاده خواهند شد، کلام سعدی را مو به مو تکرار خواهند کرد، تئوری انقلاب ضد فئودالی فرانسه را تدارک تئوریک خواهند دید و دشنه ماتریالیستی ـ متافیزیکی یک لبه زهرآگین خود را به زحمت بر سینه فئودالیسم اروپا فرو خواهند کاشت.
• دیدرو، لامتری و هولباخ ششصد سال بعد از مادر زاده خواهند شد، کلام سعدی را مو به مو تکرار خواهند کرد، تئوری انقلاب ضد فئودالی فرانسه را تدارک تئوریک خواهند دید و دشنه ماتریالیستی ـ متافیزیکی یک لبه زهرآگین خود را به زحمت بر سینه فئودالیسم اروپا فرو خواهند کاشت.
• سعدی اکنون نه به دیالک تیک باور دارد، نه به ایدئولوگ فئودالیسم شباهت دارد و نه بورژوا ست.
• او فقط گرسنه است و از موضع گدایان سخن می گوید، همین و بس.
• او فقط گرسنه است و از موضع گدایان سخن می گوید، همین و بس.
• و گرنه قاعدتا نباید از کسی بخواهد که قانون جهانشمول داد و ستد را زیر پا بگذارد و نان رایگان به او و دوستانش دهد.
• سعدی که جز مقالات بیهوده به همراه نبرده است، چگونه می خواهد جز مقالات بیهوده بستاند.
• داد و ستد رابطه ای دو طرفه است، چیزی می دهی و به ازای آن، چیزی می ستانی.
• برای گرفتن نان باید زر بدهی و گرنه مقالات بیهوده تحویلت خواهند داد.
• سعدی ظاهرا هنوز نمی داند که چرا اشراف بنده دار، فئودال و دربار برایش خوان می گسترند.
• او خیال می کند که حضرات کریم و جوانمردند.
• واقعیت این است که سعدی ـ چه بداند و چه نداند ـ ایدئولوگ آنها ست، نوکر ایدئولوژیکی آنها ست.
• سعدی در این داد و ستد نیز وارد رابطه ای دو طرفه شده است:
• بزرگان از نعمت خویش برخوردارش می کنند، تا او تئوری مشیت الهی، تئوری تسلیم و تحمل و رضا و یاوه های دیگر را به خورد مردم دهد.
• سعدی که جز مقالات بیهوده به همراه نبرده است، چگونه می خواهد جز مقالات بیهوده بستاند.
• داد و ستد رابطه ای دو طرفه است، چیزی می دهی و به ازای آن، چیزی می ستانی.
• برای گرفتن نان باید زر بدهی و گرنه مقالات بیهوده تحویلت خواهند داد.
• سعدی ظاهرا هنوز نمی داند که چرا اشراف بنده دار، فئودال و دربار برایش خوان می گسترند.
• او خیال می کند که حضرات کریم و جوانمردند.
• واقعیت این است که سعدی ـ چه بداند و چه نداند ـ ایدئولوگ آنها ست، نوکر ایدئولوژیکی آنها ست.
• سعدی در این داد و ستد نیز وارد رابطه ای دو طرفه شده است:
• بزرگان از نعمت خویش برخوردارش می کنند، تا او تئوری مشیت الهی، تئوری تسلیم و تحمل و رضا و یاوه های دیگر را به خورد مردم دهد.
• نان در اختیارش می گذارند، تا به تحریف و وارونه سازی حقایق اجتماعی اقدام کند.
• کیسه های زر با عزت و احترام خاص برایش می فرستند، تا بر ضد اهل طریقت و عرفان و بورژوازی نوپا به لشکرکشی ایدئولوژیکی و تئوریکی ـ تئولوژیکی دست زند.
• حافظ هم به همین سان.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر