میم حجری
کافکا و خالی بندی های ارتجاعی ارتجاع پسندش:
یک احمق = یک احمق
دو احمق = دو احمق
ده هزار احمق = یک حزب سیاسی
کافکای بیسواد و بدبخت
معنی حزب و سیاست را
حتی نمی داند.
در غیر این صورت می دانست
که احمق نمی تواند به تمیز «هر» از «بر» و خیر از شر و حق از باطل نایل آید،
چه رسد به اینکه به طرفداری از خیر و حق و حقیقت خطر کند و به سیاست و تحزب روی آورد
و
از هفت خان مهلک رستم بگذرد.
احمق در بهترین حالت
بی طرفی پیشه می کند
و
در بدترین حالت
به طرفداری از شر و باطل می پردازد و به پست و مقامی می رسد
قسم به قبر قمر بنی هاشم و بنی امیه و بنی سفیان
که سالارالدوله بیسواد و بی صداقت
معنی خیانت را نمی داند.
نمی خواهد هم بداند.
برای اینکه یکی از توده ای ها
چندی قبل
در کامنتی
مفهوم خیانت را
حتی المقدور
تعریف کرده است.
سالار ولی نمی تواند حرف همنوعش را بخواند وبفهمد.
بیسوادی درد بی درمانی است.
حالا
قبل از پرداختن به تعریف و تبار مفهوم خیانت
باید پرسید:
ضد دیالک تیکی خیانت چیست؟
“برخلاف تصور عمومی، نقطهٔ مقابل افسردگی شادی نیست، بلکه ابراز کردن است.”
ادیث ایگر -
روانشناس، نویسنده و یکی از بازماندهگان هولوکاست.
افسردگی
یکی از فرم های پاسیویته (انفعال) است.
ضد دیالک تیک پاسیویته،
اکتیویته (فعالیت) است.
افسردگی
از سوی دیگر
یکی از فرم های اوبژکتیویته (چیزوارگی، مفعول وارگی) است.
ضد دیالک تیکی اوبژکتیویته،
سوبژکتیویته (فاعل وارگی) است.
افسردگی
از سوی دیگر
یکی از بیماری های پسیکولوژیکی است
که علت اصلی اش
طبقاتی
و
گاهی ژته تیکی است.
اکثریت کسانی که مبتلا به بیماری پسیکولوژیکی افسردگی اند
از اعضای طبقات اجتماعی انگل اند.
به همین دلیل
شاعری گفته است:
برو کار میکن.
مگو:
«چیست کار؟»
که سرچشمه شادکامی است کار.
کار
بهترین راه برای غلبه بر افسردگی و بیماری های روانی دیگر و حتی یأس و نومیدی و نیهلیسم (پوچ انگاری زندگی) است.
پزشکیان
صدهزار بار باسواد تر از سالار است.
پزشکیان
پزشک جراح است.
حداقل مقایسه کنید.
مگر نتان و عردوغان و بن سلمان و ترامپ و پوتین و پالان
یکصدم شعور پزشکیان را دارند؟
جمهوری اسلامی صدها بار علمی تر و عقلی تر از بقیه دولت ها ست.
دین و دانش
از مهمترین مفاهیم سیدعلی است
بشمارید مفاهیم نتان و عردوغان و بن سلمان و ترامپ و پوتین و پالان؟
هدف ما از انتشار این مطالب
قبل از همه آشنایی با موضوعات است.
ما از سپاه اصلا خبر نداشتیم.
این مطلب هم از ویکیپیدا ست
که مملو از ایرادات پژوهشی است.
تو واقعا بیسوادی.
تو مثل عوام الناس
بشریت را به زن و نر طبقه بندی می کنی.
تو مرتب بر جنسیت مخاطب تأکید می ورزی
تا بتوانی توهین بکنی.
چون محروم از مغز اندیشنده ای
انباشت ثروت نتیجه غارت زحمتکشان است.
روس ها؟ اتحاد شوروی (پرولتاریای سازمان یافته) برای پیشگیری از سقوط دولت دموکراتیک افغانستان تحت فشار امپریالیسم و ارتجاع به یاری شتافته بود
چوب هراج بر هست و نیست مردم ایران
حمید تقوایی: ایران باید تسلیم اسرائیل بشود
در جریان جنگ دوازده روزه آمریکا علیه ایران، حمید تقوایی در خواستش از یا فرمانش به "رژیم" این بود:
*****تسلیم شو*****
آدم چطور شک نکند که ایشان تمام و کمال در "خدمت" آمریکا هست؟ مگر آمریکا (یا اسرائیل - د سیم شت) چیزی غیر از این میخواستند. آنها حتی اینقدر هم نمی خواستند. آنها دو چیز میخواستند: هسته و موشک. اما حمید تقوایی دست و دل بازانه، همه نهادها و ساختمانها و زمین و آب و هوا و معدن و جنگل و دریا و تنگه و امکانات و سلاحهای نظامی و ... را به همراه هسته و موشک تقدیم آمریکا میکند. نمی دانم اینجایش را آدم در کدام دفتر حساب بنویسد؟ اینهمه چوب زدن به هست و نیست مردم و قرار دادن آنها در اختیار یک جرثمه فساد و تباهی و آپارتاید و فاشیسم و ترور و کودتا و کشتار بی حد و مرز و کودک کش برای چه؟ چرا ارزان فروشی میکنی؟ کاش ارزان فروشی میکردی. چرا مفت و مجانی همه چیز را تسلیم میکنی؟
البته او میخواست حکومت ایران تسلیم اسرائیل بشود. چیز بدی در آن نیست، زیرا هر دو یکی هستند و رابطه آنها یک به یک است. فقط در شرایطی که اسرائیل عامل مستقیم و اجرائی نسل کشی و کودک کشی و پاکسازی و ترور در غزه و انجام همان کارها در یک اشل پایین تر در لبنان و سوریه و یمن و ایران است، خواست تسلیم شدن هر موجودی، هر جنبنده ای، هر گروهی، هر سازمانی ، هر حزبی، هر نهادی، هر نیرویی، و ... و هر دولتی به این جرثونه "غصب" و غارت و اشغال و کشتار و کودک کشی خیلی درشت و پلشت بنظر میرسد. فکر می کنم چنین است.
اما حمید تقوایی بهتر از هر کس دیگر شاید بداند که هیچ فرقی در غصب و غارت و اشغال و کشتار و نسل کشی و پاکسازی و کودک کشی بین آمریکا و اسرائیل نیست. این دو از یک جنس هستند و یک کار مشترک به پیش میبرند و آن اینکه : دنیا باید به فرمان ما بنشیند و بلند بشود و لاغیر. اگر غیر از این باشد "عملیات" غزه منتظر آن است.
یاد داشت:
البته منصور حکمت در مصاحبه مشهور خود با صفا حائری، وقتی دارد تصویر اسرائیل را با تصویر "کشورهای عربی" مقایسه می کند و مو به مو و یک به یک کاراکترهای آنها را مقایسه می کند، مثلا برای اسرائیل کاراکترهای دموکرات و حقوق بشری و متمدن و ... و برای عربها "دیکتاتور" و سرکوبگر و فاسد و ... را ردیف می کند، راجع به مسئله "غصب" هم صحبت میکند:
او آنجا عربها را "غاصب" معرفی می کند ولی هیج از غصب اسرائیل نمیگوید. من نمی دانم عربها چه غصبی از چه کسی یا کدام کشور کرده اند، اما میدانم که "تمام جرم" اسرائیل غصبی هست. از آبی که اسرائیلی ها میخورند تا معدن های فلسطین تا بندرهای فلسطین تا دریا مدیترانه تا دریای سرخ تا خانه ها تا خاک تا مزرعه تا هوایی که استشمام می کنند همه و همه و تک به تک غصبی هست.
حالا چه حکمتی هست که منصور حکمت نه اسرائیل بلکه عربها را "غاصب" معرفی می کند برای من پنهان است. کاش زنده بود تا این سوال را ازش می پرسیدم. اما بنظر میرسد که این جابجائی در امر "غصب" و "غاصب" (که مسئله اشغال هم در آن می گنجد یا خیلی نزدیک در ارتباط است) توسط منصور حکمت و تسلیم هست و نیست مردم ایران به اسرائیل توسط حمید تقوایی در ارتباط باشند.
سالار سواد ندارد مهدی بیا مهری برو. این حرف پزشکیان چه ربطی به چپ و راست دارد؟ مستید و منگ؟
«انباشت ثروت ناگزیر با انباشت فقر و ستم همزاد است.»
مارکس
حضرت علی دیالک تیک ثروت و ذلت را بهتر از مارکس تبیین داشته است:
انباشت ثروت در قطبی همراه با انباشت ذلت در قطب دیگر است
این بدان معنی است
که ثروت نتیجه غارت است.
«انباشت ثروت ناگزیر با انباشت فقر و ستم همزاد است.» – #کارل_مارکس
مارکس در این گزاره بر دیالکتیک ثروت و فقر انگشت میگذارد. او نشان میدهد که گسترش سرمایه و تمرکز دارایی، نه صرفاً تولید رفاه، بلکه بهطور همزمان تولید محرومیت و بیقدرتی است. این رابطه یک تصادف تاریخی نیست، بلکه ساختاری درونی و ذاتیِ شیوهٔ تولید سرمایهدارانه است: همان نیروهایی که برای گروهی اندک رفاه و قدرت میآفرینند، برای اکثریت دیگر فقر، بیثباتی و انقیاد به بار میآورند.
از نگاه مارکس، سخن بر سر یک ناسازگاری اخلاقی صرف نیست، بلکه بر سر قانونی عینی و ساختاری است که هر چه ثروت در بالا متمرکزتر شود، فقر و ستم در پایین عمیقتر میگردد. بنابراین، مفهوم «پیشرفت» اگر بخواهد معنا و حقیقتی راستین داشته باشد، نمیتواند صرفاً به افزایش تولید یا رفاه اقلیتی ممتاز فروکاسته شود؛ بلکه باید بر پایهٔ دگرگونی مناسبات اجتماعی و تأسیس امر مشترک و برابری فهمیده شود.
اگر اجامرامپریالیستی برای ذلت خلق فلسطین (و هر خلق دیگر) تره خرد می کردند
کار به اینجا نمی کشید.
بدون حمایت فرانسه و المان
اسرائیل
نه جنگ ۶ روزه را شروع می کرد
نه در جنگ ۶ روزه پیروز می شد
و
نه به بمب اتم دست می یافت.
اسم واحد رزمی تانک اسرائیل
واحد آلمانی بود.
کسب و کار جدید ترامپ همین است:
خمار و خام و خر کردن حریفان
و
حمله ناگهانی شریران.
اول در روسیه صورت گرفت و ۴۵ فروند هواپیمای بمب هسته ای بر روسیه به پهباد بسته شدند
بعد نوبت به لبنام رسید
و
شیخ نصرالله ویاران بمباران شدند
بعد نوبت به ایران رسید
و
اکنون نوبت به حماس در قطر بوده است
بن نتان
ظاهرا
به بن قطر خبر داده است
ولی بن قطر حماسی ها را گیر نیاورده تا به شان خبر دهد
اسم اسرائیل را باید
به عزرائیل
تغییر داد
به همان سان که اسم وزرات دفاع را به وزرات جنگ و جفنگ تغییر دادند
خوشبختی
چیست؟
دوست داشته شدن توسط کسی
و
دشمن داشت هدشن توسط دیگری
که خوشبختی و بدبختی نیست.
خوشبختی
خروج بی برگشت از منجلاب خریت است
و
بدبختی
سقوط بی برگشت در منجلاب خریت
مثال: برای مطالعه آثار فرزانگان افغانستان مراجعه کنید به نشریه مشعل. برای مطالعه اشعار شعرای افغانستان مراجعه کنید به سایت ما و سایت خود شعرا. نمونه ای از افسران افغانستان: ببرک کارمل و نجیب ویاران
دلایل قوی باید و من، تقی و دهنوی. شرایط زندگی مردم کوبا صدهزار بار بهتر از شرایط زندگی زحمتکشان همین امریکا ست
قطر: حمله اسرائیل نقض قوانین بینالمللی است
وزارت خارجه قطر: ما حمله بزدلانه اسرائیل به مقر مسکونی چندین عضو دفتر سیاسی حماس در دوحه را محکوم میکنیم.
این حمله جنایتکارانه نقض تمام قوانین بینالمللی است و تهدیدی جدی برای امنیت و سلامت قطریها و ساکنان این کشور محسوب میشود.
دولت قطر این حمله را به شدت محکوم و تاکید میکند که این رفتار بیملاحظه اسرائیل را تحمل نخواهد کرد.
دولت قطر تاکید میکند که هیچ اقدامی را که امنیت و حاکمیت آن را هدف قرار دهد، تحمل نخواهد کرد.
افغانستان را نباید دستکم گرفت.
افغانستان
بهترین تحلیلگرهای سیاسی
بهترین شعرا
بهترین مترجمان
و
بهترین افسران انقلابی را داشته است
افسران افغانستان
رستم های رئال بوده اند
که
یادشان به یاد باد
سپر لیزری ضد پهپاد ایران، آسمان را به قبرستان پهپادها تبدیل میکند
لیزر چینی و پدافند هوایی روسیه - سپر جدیدی در آسمان ایران؟
واشنگتن آشکارا نگران است: پولیتیکو درباره آیندهای مینویسد که در آن تهران دیگر تنها نیست.
روسیه سیستمهای دفاع موشکی جدیدی را وارد میکند، چین لیزر اضافه میکند و توازن قدرت در آسمان خاورمیانه در حال تغییر است. اما این فقط بالای کوه یخ است.
در این ویدیو به بررسی سپر چندلایه ضدپهپادی ایران میپردازیم؛ سپر لیزری ضد پهپاد ایران، آسمان را به قبرستان پهپادها تبدیل میکند. جایی که سامانههای توپخانهای، موشکی، جنگ الکترونیک و حتی لیزرهای بومی کنار هم قرار گرفتهاند تا آسمان ایران را به «قبرستان پهپادها» تبدیل کنند. از سامانه «سماوات» گرفته تا «مجید»، «نواب» و پروژههای لیزری مثل «سراج»، همه بخشی از استراتژی ایران برای مقابله با تهدید انبوه پهپادهای ارزانقیمت هستند. در ادامه، ایران را با کشورهایی مثل آلمان، روسیه و اسرائیل مقایسه میکنیم و بررسی خواهیم کرد که آیا ورود سلاحهای انرژی هدایتشونده میتواند آینده نبرد هوایی در منطقه را تغییر دهد یا نه.
در این ویدیو به بررسی جامع سامانههای پیشرفته ضدپهپاد ایران میپردازیم. از سلاح لیزری سراج گرفته تا سامانههای توپخانهای سماوات، همه چیز درباره سپر چندلایه ایران در برابر تهدیدات پهپادی. آیا واقعاً ایران توانسته آسمانش را به قبرستانی برای پهپادهای دشمن تبدیل کند؟ مقایسه با فناوریهای آمریکا، اسرائیل و آلمان، بررسی عملکرد سامانههای جنگ الکترونیک نواب، و نگاهی به آینده جنگهای نامتقارن. حقایق شگفتانگیز درباره قدرت نظامی ایران که تاکنون نمیدانستید!
در این ویدیو، به بررسی سامانههای پیشرفته ضدپهپاد ایران میپردازیم و میبینیم چگونه کشورمان با ترکیب توپخانه هوشمند ۳۵ و ۵۷ میلیمتری، موشکهای کوتاهبرد مثل مجید، جنگ الکترونیک نواب و سلاحهای لیزری سراج، آسمان خود را به یک تله مرگبار برای پهپادهای دشمن تبدیل کرده است. آیا ایران واقعاً میتواند تهدید انبوه پهپادی از سوی اسرائیل و آمریکا را خنثی کند؟ با تحلیل دقیق تهدیدهای استراتژیک، مقایسه با سیستمهای جهانی مثل Iron Beam و Skynex، و نگاهی به آینده سلاحهای انرژی هدایتشونده، پاسخ این سوال را کشف کنید. اگر به فناوری نظامی، پدافند هوایی و امنیت ملی علاقهمندید، این ویدیو را از دست ندهید – لایک و سابسکرایب فراموش نشود!
بیستوچهار سال از مرگ مسعود میگذرد و آنچه در این دامنهی زمانی، پیوسته از سوی هواداران و همستیزان او تولید شده، ابرروایتهاست.
فرهمند
منظور از ابر روایت چیست؟
منظور از همستیز چیست؟
اکر مسعود و هر چیز و هر کس دیگر
موضوع بحث است،
قبل از همه باید خود مسعود با پایگاه و خاستگاه طبقاتی اش با سمتگیری سیاسی اش با بیوگرافی اش مورد بحث و بررسی قرار گیرد
و
ته با روایت ها.
برای اینکه محتوای شناخت هر چیز در خود آن چیز است.
مثال:
محتوای شناخت سیب
در خود سیب است و نه در روایت های مربوط به سیب و نه حتی در سیب کار و سیب چین و سیب خر و سیب فروش و سیب خور و سیب شناس
شروع دوران جدید در طبابت دندان: رشد دوباره دندانها با داروی نوین!
در یک دستاورد علمی بزرگ، پژوهشگران جاپانی آزمایشهای انسانی دارویی را آغاز کردهاند که ممکن است انسانها را قادر سازد دندانهای ازدسترفتهشان را دوباره رشد دهند.
به رهبری داکتر کاتسو تاکاهاشی در مؤسسه تحقیقات طبی کیتانو در اوزاکا، این تیم درمانی را توسعه داده که یک ویژگی پنهان و فعالنشده در بدن انسان را بیدار میسازد—یعنی یک «سِت سوم» دندانها که بهصورت نهفته زیر بیرهها (لثهها) قرار دارد. در حالیکه انسانها معمولاً فقط دو بار در زندگیشان دندان درمیآورند، این دارو میتواند سِت سوم را فعال سازد—راهحلی طبیعی برای جبران ازدستدادن دندانها.
این آزمایشها که اکنون در شفاخانه پوهنتون کیوتو جریان دارد، روی پروتینی بهنام USAG-1 تمرکز دارد—پروتینی که مانع بازسازی دندان میشود. در مطالعات حیوانی، غیرفعالساختن این پروتین باعث رویش دندانهای جدید شد. حالا، برای نخستین بار، این دستاورد علمی در بدن انسان آزمایش میشود.
مرحله نخست آزمایش، کودکان مبتلا به مشکل مادرزادی بیدندانی را هدف قرار داده است—یک وضعیت نادر که حدود ۰.۱٪ جمعیت را در بر میگیرد. برای این کودکان، داشتن دندان فقط مسئله زیبایی نیست، بلکه برای جویدن، صحبتکردن و رشد درست بسیار حیاتی است.
اگر این روش موفق باشد، ممکن است تا سال ۲۰۳۰ به بازار عرضه شود و چهره طبابت دندان را برای همیشه تغییر دهد. دیگر نیازی به ایمپلنتهای مصنوعی نیست—بلکه بدن خود شما، دندان را دوباره میسازد.
شاید آغاز دوران بازسازی طبیعی دندان همین حالا باشد.
تاریخ
طاس نمی اندازد.
پیروزی انقلاب اسلامی
امری قانونمند بوده است.
ما بارها توضیح داده ایم.
بهتر هم همین بوده اند.
ایران در این ۴ دهه
ره صد ساله رفته است
جهان مات و متحیر توسعه علمی وفنی و فن اوری ایران تحریم همه جانیه شده است.
همین تسلیحات موشکی
از اسمان نازل نشده اند.
نتیجه زحمات کمرشکن داشنمندان فروتن و مؤمن ایران بوده اند.
شرم بر صهیونیسم و امپریالیسم و متحدین مرتجع ایرانی شان
که به ترور دانشمندان ما کمر بر بسته است.
هیچ سگی
هیچگاه
صاحبش را
به
دلیل پیری و بیماری و افتادگی و فقر و فاقه
به حال خود رها نکرده است و نرفته است.
فرنگی
آره.
ولی سؤل این است که توله های سگان
با مادر و پدرشان و سگان دیگر
چه کرده اند
که
بشر نکرده است؟
در سن ۹۵ سالگی، فیلسوف و پروفیسور امریکایی نوآم چامسکی توانایی سخن گفتن و نوشتن را از دست داده است – همان ابزارهایی که او در تمام عمر خود برای به چالش کشیدن قدرت و آشکار ساختن حقیقت به کار برد. هرچند صدای او اکنون خاموش شده است، اما میراثی از اندیشههای ژرف دربارۀ جامعه، تاریخ و آزادی انسان به جا گذاشته است:
• «کشورهای فقیر وجود ندارند، تنها نظامهای ناکام در مدیریت منابع وجود دارند.»
• «هیچکس حقیقت را در ذهن تو نمیگذارد؛ حقیقت چیزی است که خودت باید آن را کشف کنی.»
• «اگر میخواهی یک ملت را کنترل کنی، دشمنی خیالی بساز که خطرناکتر از خودت به نظر برسد – سپس خودت را به عنوان نجاتدهندۀ آنان معرفی کن.»
• «یکی از روشنترین درسهای تاریخ این است: حقوق داده نمیشوند؛ آنها با زور گرفته میشوند.»
• «تحریف تاریخ به گونهای که چنین به نظر برسد که تنها مردان بزرگ کارهای مهم انجام میدهند، هدفی در پشت خود دارد. این به مردم میآموزد که باور کنند ناتوان اند و باید منتظر مرد بزرگی بمانند.»
• «جهان جای رازآلود و گیجکنندهای است. اگر آماده نباشی که گیج شوی، تنها نسخهای از ذهن کس دیگری خواهی شد.»
• «برای کنترل مردم، کاری کن که باور کنند خودشان مسئول بدبختیهای خویش اند – و سپس خودت را به عنوان نجاتدهندۀ آنان معرفی کن.»
• «غرب روزی از اندیشههای سطحی خود پشیمان خواهد شد؛ اندیشههایی که انسانها را از ذات واقعیشان بیگانه میسازد. انسان باید دین درست و باور درست را بجوید.»
سخنان چامسکی یادآور این حقیقت است که حقیقت، عدالت و آزادی باید جستجو شوند – نه اینکه به آسانی بخشیده شوند.
بس جارها زدند
ولی روز آزمون
یک از هزارشان نشد آن بی نظیر ما
حرف های چامشکی و انارشیست های دیگر
به درد عمه شان حتی نمی خورد.
چه رسد به اینکه به درد بنی بشر بخورد.
بدبختی بزرگ در قنر ۲۱ این است
که سنگ ها را به بند کشیده اند و بند از سگ ها باز کرده اند و به جان بشریت افکنده اند.
بیا و کشتی ما در شط سراب انداز
غریو و ولوله در جان اهل خواب انداز.
دوچرخه سواری چه ربطی به فقه دارد؟
فقه
اصلا چیست؟
فقه ترجمه تئولوژی به زبان عربی است.
تئولوژی
فرمی از شعور است.
شعور تئولوژیکی نتیجه نفی دیالک تیکی شعور هنری و میتولوژیکی (اساطیری) است.
نفی دیالک تیکی = نقد و حذف جنبه های منفی هر چیز کهنه و حفظ جنبه های مثبت ان و توسعه آنها
تئولوژی
توسط فیلوسوفی (فلسفه) نفی دیالک تیکی می شود.
کانت تئولوژی را به نقد می کشد و کلیسا را دستخوش بحران می سازد.
فقه و یا تئولوژی
که چیز بدی نیست.
همه جنبه های مثبت و مترقی فقه
در مارکسیسم ـ لنینیسم
حفظ شده اند.
مارکسیست ها متدین تر از ته ئیست ها هستند.
ما قرآن کریم را آیه به آیه تحلیل مارکسیستی می کنیم.
کریم
مارکسیستی اندیش تر از کیانوری است
بادگیرها سازههایی هستند که بر بام خانهها ساخته میشوند و برای تهویه و خنکسازی فضای داخلی بهکار میروند. بادگیر را همچنین بالای آبانبارها و دهانهٔ معدنها برای تهویه میسازند. در خانهها هوای خنک از بادگیر که نوع ابتدایی تهویهٔ مطبوع بهشمار میرود، به اتاقهای طبقهٔ همکف یا زیرزمینها فرستاده میشود. بادگیر از عناصر و سمبلهای معماری ایرانی هستند، ولی امروزه در بسیاری از کشورهای خاورمیانه استفاده میشوند.
با خود مرا ببر به دیاری که همچو باد
آزاد و شاد پای به هر جا توان نهاد
فریدون مشیری
معنی تحت اللفظی:
ارزوی من رفتن به جایی است که بتوانم به هر جا که دلم خواست آزادانه و شادمانانه بروم.
مشیری
غیر از شعوربخور و نمیر
کم و کسری نداشته است.
او
هنوز نمی داند که هر نبات و جانور و بشر
حریمی برای خود دارد
و
ورود این و ان را نه تحمل می کند و نه مجاز می دارد.
۹۹ درصد جنگ ها و ستیزها
بر سر حریم خصوصی است
دلیل ادار سگان و غیره بر هر جا
مرزبندی و حریم خود نشانه گذاری است.
کسانی که حقوق ملل را به رسمیت نمی شناسند و با توپ و تفنگ از سرحدات همسایگان عبور می کنند
لاشخورند و نه آزادی خواه
فرق هم نمی کند که بوش باشند و یا وحوش
عر دوغان باشند یا بن نتان
گاهی باید به دور خود
یک دیوار تنهایی کشید،
نه برای اینکه دیگران را
از خودت دور کنی،
بلکه ببینی چه کسی
برای دیدنت دیوار را خراب میکند...!
دستهای_آلوده | ژانپل_سارتر
محتوای این اندرز سارتر
خود تحفه انگاری است.
احمد شاملو و آلبر کامو را خبر کنید
اگر دسترسی به ترامپ و پوتین و پالان ندارید.
اینکه دیگران برای دیدن تحفه نطنزی
در زندانش را در هم بکوبند و از جان و مال بگذرند،
چیزی جز غفلت سرشته به جهالت نیست.
موجودات از نباتات تا جانوران چهارپا و دو پا و بی پا
طبیعتا و غریزتا
به فکر خویشند
و
زمانی به یاد این و ان می افتند که نیازی داشته باشند.
محققان بریتانیایی به تازگی انقلابی در دسترسی جهانی به آب ایجاد اند.
تیمی در دانشگاه منچستر غشایی مبتنی بر گرافن ساختهاند که قادر به فیلتر کردن فوری نمک از آب دریا است - بدون برق، بدون ماشینآلات حجیم.
با یک نوآوری جدید آنها به چیزی سریع و مقیاسپذیر دست یافتهاند، یعنی آب تمیز و آشامیدنی بر اساس تقاضا.
این میتواند برای جوامع ساحلی، مناطق فاجعهزده و کشورهایی که با کمبود آب شیرین مواجه هستند، یک تغییر دهنده بازی باشد.
آنچه این فناوری را واقعاً قدرتمند میکند، قابلیت حمل و پتانسیل کم هزینه آن است.
برخلاف کارخانههای بزرگ نمکزدایی که به انرژی و زیرساخت بالایی نیاز دارند، این فیلترهای گرافن میتوانند به اندازه کافی جمع و جور باشند تا برای استفاده فردی یا خانگی مناسب باشند. این به معنای آب تمیز مقرون به صرفه در روستاهای دورافتاده، اردوگاههای پناهندگان یا حتی برای کیتهای بقا در شرایط اضطراری است. این نوآوری برای نجات جان انسانها به صورت بیصدا و کارآمد طراحی شده است.
آره.
سؤال فقط این است
که
غشای مبتنی بر گرافن
چگونه تیهه و تولید می شود؟
از آسمان که نازل نمی شود.
گرافن (به انگلیسی: Graphene) نامِ یکی از آلوتروپهایِ کربن است. این ماده با استفاده از یک ساختار بلوری لانه زنبوری دوبعدی تشکیل شدهاست[۱][۲] که در آن هر اتم کربن به کمک سه الکترون ظرفیت خود، با سه پیوند SP2 هیبریدیزه شده به سه اتم کربن دیگر متصل شدهاست. یک الکترون ظرفیت باقیمانده نیز بر روی کل صفحهٔ گرافن و بین تمام اتمها به اشتراک گذاشتهشده و الکترونِ آزاد است. در صورت وجود ناخالصی بر روی صفحات گرافن مانند اکسیژن این الکترون به صورت پیوند π در پیوند میان کربن با اکسیژن شرکت میکند. در گرافیت (فراوانترین آلوتروپ کربن)، هر کدام از اتمهایِ چهارظرفیتیِ کربن، با سه پیوندِ کووالانسی به سه اتمِ کربنِ دیگر متصل شدهاند و یک شبکهٔ گسترده را تشکیل دادهاند. این لایه خود بر رویِ لایهای کاملاً مشابه قرار گرفتهاست و به این ترتیب، چهارمین الکترونِ ظرفیت نیز یک پیوندِ شیمیایی دادهاست، اما پیوندِ این الکترونِ چهارم، از نوعِ پیوندِ واندروالسی است که پیوندی ضعیف است. به همین دلیل لایههایِ گرافیت به راحتی بر رویِ هم سر میخورند و میتوانند در نوکِ مداد به کار بروند. گرافن مادهای است که در آن تنها یکی از این لایههایِ گرافیت وجود دارد و به عبارتی چهارمین الکترونِ پیوندیِ کربن، به عنوان الکترونِ آزاد باقیماندهاست.
امید به چه معنی است؟
خیلی ها خیال می کنند که انتظار به معنی امید است.
از این خبرها نیست.
از مرتضی چه پنهان
که توله هر کس دشمن او ست.
جوانه و پیله و جوجه و توله
مادر ـ پدرخود را نه أدم
بلکه کلفت و نوکر می پندارد.
مگر اینکه توله
نامشروع و یا ناتنی و یا اداپپتیو باشد.
مرتضی باید قران بخواند تا با مارکسیسم آشنا شود
ما قرآن را برای اجنه
آیه به آیه
تحلیل مارکسیستی می کنیم.
کریم
مؤلف قرآن
مارکسیستی اندیش تر از از کیانوری و طبری تواب است:
انما اولادکم....
فتنه
عدو لکم
توله های تان اسباب آزمایش اند
دشمنان تان اند
این همان قانون دیالک تیکی نفی نفی است
کسانی که تاریخ را به یاد نمی اورند، محکوم به تکرار تاریخ اند
جرج سانتیانا
(زادروز: (۱۶ دسامبر ۱۸۶۳ - ۲۶ سپتامبر ۱۹۵۲ میلادی)
فیلسوف ،شاعر و رماننویس اسپانیایی
تاریخ = سیر رشد یابنده جامعه بشری
مگر اینکه حریف تصور دیگری از تاریخ داشته باشد.
مثلا
سیر و سرگذشت شخصی افراد را تاریخ شان بینگارد.
ضمنا
تاریخ تکرار نمی شود.
بی اعتنا به اینکه کسی به یاد اورد و یا نیاورد.
مثال:
گذار از جامعه برده داری به فئودالی = تاریخ جامعه بشری در پله توسعه معینی
اینکه اکنون نمی تواند تکرار شود تا به بهانه به یاد نیاوردنش تکرار شود.
اگر منظور حریف از تاریخ
تجارب (خطاها و خریت های) شخصی باشد
اولا
تجارب شخصی به ندرت فراموش می شوند
ثانیا
به یاد اوردنش هم دردی را درمان نمی کند.
از تجارب شخصی
اگر کسی مغز اندیشنده داشته باشد و عبرت دان باشد
می تواند درس عبرت بگیرد
مثلا
ایوان مداین را آیینه عبرت بداند
ایران موفق شده یکی از پیشرفتهترین توربینهای گازی دنیا را بسازد؛ دستگاهی که تا حالا فقط شرکتهای بزرگی مثل جنرال الکتریک و زیمنس توانایی ساخت آن را داشتند.
این توربین میتواند حدود ۲۲۲ مگاوات برق تولید کند؛ یعنی برق لازم برای صدها هزار خانه.
ویژگیهای مهمش این است که:
خیلی کم سوخت هدر میدهد و بازدهی بالایی دارد،
پرههای مخصوص و سیستم خنککننده پیشرفته دارد،
آلودگی کمتری ایجاد میکند،
هم با گاز طبیعی و هم با هیدروژن کار میکند.
این دستاورد بزرگ هم به تأمین برق کشور کمک میکند و هم میتواند جایگاه ایران را در صنعت انرژی جهان بالاتر ببرد.
خدمات قتل آنلاین در ایران دستگير شد
پلیس مشهد
مرد ۲۶ سالهای را بازداشت کرد که در شبکههای اجتماعی ادعا میکرد
خدمات قتل ارائه میدهد:
۵۰۰ میلیون برای مرد،
۳۰۰ میلیون برای زن!
این جوان حتی تصاویر قربانیانش را برای اثبات ادعا ارسال کرد، اما با سیستم حذف زمانی محو شدند.
ماجرا که در تاریخ ایران بیسابقه است،
پس از اقدامات نفوذی و تحقیقات ویژه کلانتری فاش شد.
مرد گفت :
من قاتل نیستم ،
فقط قصد داشتم بعد از گرفتن بیعانه انجام قتل،شماره تلفن مشتری را در فهرست سیاه قرار بدهم!
این تازگی ندارد.
خاص ایران هم نیست.
کنسرن های امپریالیستی
وجود دارند که کارشان همین است.
فبلم های متعددی در این زمینه منتشر شده است.
مثلا فیلم سه رنگ (آبی و سرخ و..) از کارگردان لهستانی
حریف سیر از دنیا
پول می دهد تا کسی گلوله ای در جمجمه اش خالی کند
کنسرن بلک واتر
متخصص در این زمینه است
ای بسا جنگ ها
که نه توسط سربازها
بلکه توسط همین کنسرن های ترور صورت می گیرند
هم روسیه از این جماعت بهره برمی گیرد و هم اوکراین
در اسرائیل این صنعت سیستماتیزه شده است
ترور کسب و کارشان شده است
ایران یک شبه ره صدساله رفته است. جهان مات و متحیر شده است
شرایط مبتنی بر «نه جنگ و نه صلح»
بعنی آتش بس و انجماد کذایی جنگ (Gefrieren des Krieges)
به عوض عقد قرارداد صلح
یکی از دیرآشناترین ترفندهای امپریالیسم است.
از چندین دهه متوالی
هنوز بین کره شمالی و جنوبی
صلحی بر قرار نشده است.
فقط آتش بس داده است.
به همین دلیل
امپریالیسم
هر لحظه می تواند حمله کند
و
مرتب با کره جنوبی مانور می دهد.
نتیجه اش این شده که کره شمالی
تحریم مطلق شود و منزوی شود و به عوض نان بخور و نمیر
بمب تولید کند.
می خواهند بین روسیه و اوکراین هم آتش بس برقرار شود.
پوتین ولی خر نیست
به همین دلیل
صلح می طلبد و نه انجماد جنگ
و
خوشایند مرتس و ماکرون و شرکاء نیست.
بری تا نیایی کثیف
جهان پهلوان عوامفریبان و خر پروران جهان و کهکشان و کیهان است.
رفیق ارانی یک نظریه داده بود:
بچه های تورکها را باید از والدینشان جدا کنیم و آنهارا به خانواده فارسها بسپاریم تا که زبان تورکی و فرهنگ تورکی از یادشان رفته، از آنها انسانهای مدنی بسازیم
حریف
ارانی بعید است که چنین پیشنهاد غیرعلمی و غیرعقلی را داده باشد.
اگرهم به فرض محال اینقدر از مرحله پرت باشد
پیشنهادش غلط بوده است.
خودمختاری خلق ها
اصل اساسی لنینیسم است.
دلیلش این است که بدون تحصیل و تردیس به زبان مادری
رشد نیروهای مولده مختل می گردد و جامعه درجا می زند.
خلق ها باید به زبان خودشان تحصیل کنند و نه به زبان بیگانه
برای زبان مادری آلترناتیوی وجود ندارد.
ارانی باید می دانست.
صحت و سقم پذیرش آتش بس از سوی ایران:
ایران
در این تجاوز (ونه جنگ)
غافگیر شده بود.
خنجر از پشت بر ستون فقراتش خورده بود.
دشمنان رنگارنگ داخلی و خارجی متحد و بی رحم
توطئه ای را که از چند سال قبل تدارک دیده بودند،
در خمارترین لحظه ایران
فرود آورده بودند:
در حین مذاکره با امپریالیسم امریکا
به صورت برق آسا
سیستم پدافند هوایی را از کار انداخته بودند و عالی ترین مقامات نظامی و سپاهی و علمی و فنی و فن اوری و سیاسی را به طور دسته جمعی نابود کرده بودند.
بعد
تأسیسات هسته ای به بمب ها و موشک های غول آسا بسته بودند.
حتی زندان ها و پاسگاه ها را مورد حمله قرار داده بودند.
هدف
بی سر و سردار سازی کشور
و
ایجاد آنارشی و هرج و مرج و تجزیه کشور بود.
ایران در تجاوز
با جبهه متحد ارتجاع جهانی در افتاده بود.
ایران
تنها بود.
همه همسایگان ایران
وابسته به امپریالیسم اند.
پهبادهایی که تأسیسات و کارخانجات و پاسگاه ها و پاسداران را شهرهای آذربایجان از مرند تا تا نبریز و غیره را
با خاک یکسان می کردند
از آذربایجان شمالی مسلمان و برادر می آمدند
علی پف می بایستی شرم کند
ولی شرم کردن خصیصه ای انقلابی است:
مرتجعین نمی توانند شرم کنند.
واکنش ایران به تجاوز یکپارچه ارتجاع جهانی
اما
عقلابی (راسیونال) بود و نه ایراسیونال (خردستیزانه و خرکی).
واکنش نظامی ایران
به پایگاه های امریکا در قطر و به شهرهای اسرائیل
نرم تر و محتاطانه تر از ان بود که تصور می شد.
ایران
می دانست که امپریالیسم شرم و شعور ندارد و می تواند ایران تنها و بیکس را بمباران اتمی کند و میلیون ها سال عقبتر اندازد.
به همین دلیل
تن به آتش بس داد
به همان سان که سال ها قبل تن به آتش بس با صدام داده بود.
امروزه
جز جبهه ارتجاع
همه تنهایند.
درد هم همین است
جای اردوگاه سوسیالیستی خالی است
جوجه تیغی:
تا می خواهم کسی را بغل کنم، فرار می کند.
شکی نیست که من خار دارم.
ولی شکی هم نیست که من دل دارم.
اگر تیز بنگریم
این فقط خصیصه من نیست.
حتی گل خار دارد.
خصلت و ساختار همه چیز هستی
دیالک تیکی است.
خیلی ها
دل شان
چه بسا
تیره گشته است و خلایق فقط از خارشان
و
چه بسا
از خارهای زهر آگین شان به نصیب می برند.
اگر کسی شک داشت
به خاوران خاور نظر کند.
همه این دعاوی حریف
خرافی اند.
اگر آرش ماندران
حرف های او را به صورت کتبی منتشر کند
ما تحلیل مارکسیستی از سطر سطر ان به عمل می اوریم و بطلان دعاوی او را اثبات می کنیم
ضمنا
کوبا کشوری سوسیالیستی است و حی و حاضر است
هر زن وبچه ای نیمه شب هم می تواند به خیابان برود
بی دغدغه ای در دل.
کوبا بهشت کودکان است
علاوه بر این
نیاکان ما در کمون اولیه که مرحله اخرش ۲۰ تا ۳۰ هزار سال طول کشیده در برابری و صلح و صفا زیسته اند
طبیعت و ذات کذایی شان که با طبیعت و ذات حریف فرقی نداشته است
جامعه طبقاتی عمری ۲۰۰۰ تا ۳۰۰۰ ساله دارد
کاش به ژنرال های امریکایی و جولیانی ـ مولیانی دخیل می بستند.
مدخل اصلی شان
بن سلمان است
۸۰ میلیون دلار در سال می دهد.
قبلا صدام بود
قبل از ان شوروی.
آنارشیسم
تنها چیزی که ندارد
پرنسیپ است.
آنارشیسم
برای هر ننه قمری و دده دمری
جاسوسی و ترور میکند
ژوزف کنراد
رمانی راجع به آنارشیست ها نوشته است که فیلم هم ازش ساخته اند
با نقش بازی رابین ویلیامز
چین با اتوبوس شناور مقناطیسی (مگلو) خود که در حال حاضر در شهر چنگدو در حال آزمایش است، مرزهای حمل و نقل عمومی را جابجا میکند.
برخلاف اتوبوسهای سنتی، این وسیله نقلیه با استفاده از آهنرباهای دائمی، تنها چند میلیمتر بالاتر از سطح جاده معلق میماند و تایر (چرخ)ها را به طور کامل حذف میکند.
نتیجه، سواری نرمتر، بیصداتر و با بهرهوری انرژی بیشتر نسبت به سیستمهای معمولی است.
با رسیدن به سرعتهای تا ۱۶۰ کیلومتر در ساعت (۹۹ مایل در ساعت)، اتوبوس مگلو میتواند انقلابی در رفت و آمد روزانه ایجاد کند.
برخلاف قطارهای مگلو که به مسیرهای اختصاصی پرهزینه نیاز دارند، این سیستم میتواند در جادههای اصلاحشده ویژه حرکت کند و هزینههای زیرساخت را کاهش دهد.
فراتر از کارایی، این طرح همچنین بر تحرک پس از همهگیری اخیر تأکید دارد و یک شیوه بدون تماس و آیندهنگرانه از سفر شهری را ارائه میدهد.
علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی در سخنرانی خود در دیدار با پزشکیان، رئیس دولت جمهوری اسلامی و هیئت وزیران، با بیان این که "دشمن در صدد تحمیل حالت نه جنگ نه صلح است"، گفت که "در حل مشکلات نباید منتظر تحولات بیرونی بود."
پزشکیان:
مسئولان تا زمانی که مشکلات مردم حل نشود، آرام نخواهند گرفت
مسعود پزشکیان با تأکید بر مسئولیت مسئولان در خدمت به مردم گفت که حل مشکلات مردم، بار سنگینی است که بر دوش آنهاست و در غیر این صورت، با خداوند در تعارض قرار گرفتهاند. او افزود که رهنمودها و پشتیبانیهای رهبر انقلاب، مسئولیتها و تکالیف مسئولان را برای اجرای اهداف و کارها بیشتر میکند.
همچنین پزشکیان بر اهمیت انسجام، وحدت و همدلی در جامعه تأکید کرد و یادآور شد که تفرقه و اختلاف، قدرت جامعه را کاهش میدهد و هیچ عاملی به اندازه آن مانع پیشرفت نیست.
ناامیدیام چنان وسعتی دارد که حتی امید به مرگ را نمیتوانم در دل جای دهم. مگر میتوان به مرگ عشق ورزید؟ فقط میشود به اشکال متناقض از آن نوشت. هر که میگوید از امری قطعی دربارهی مرگ آگاه است نشان میدهد که اگرچه مرگ را در درون خود حمل میکند، حتی تصوری از آن ندارد.
هر انسانی نه فقط زندگیاش، بلکه مرگش را به دوش میکشد. زندگی تنها مشقتی طولانی و کشدار است.
امیل_چوران
بر قلههای ناامیدی
زندگی
تنها (فقط)
مشقتی طولانی و کشدار است.
حریف
آره.
ولی سؤال این است که مشقت چیست
مشقت و یا ریاضت و یا زحمت
به تنهایی وجود ندارد.
پیدا کنید دیالک تیک مشقت و ایکس
را
تا رستگار شوی
تولید روغنهای صنعتی
تحریمهای بیسابقه آمریکا و قدرتهای بزرگ اقتصادی در حوزه نفت، موجب فعال شدن ظرفیتهای علمی کشور و شرکتهای دانش بنیان برای تأمین و ساخت قطعات وارداتی، عدم وابستگی به کشورهای واردکننده و توسعه بیشتر برای تولید انواع محصولات پالایشگاهی حوزه نفت شده است.
روغنهای صنعتی از فرآیند تقطیر نفت خام به دست میآید. این فرآیند در چند مرحله متوالی صورت میگیرد. ابتدا تقطیر، چندین بار در شرایط فشار و دمای مختلف انجام میشود. سپس تقطیر در محیط خلاء نیز به چندین مرحله تقسیم میشود تا برشهای نفتی با فرمولاسیون خاصی به وجود آیند.
اروپا، گرفتار در سایه واشنگتن
تسلیم دائمی اروپا: اوکراین، اسراییل، ناتو، تجارت
برگردان: شهباز نخعی
(این متن کوتاه شده است)
در سالهای اخیر، بحث از «عظمت اروپا» هرگز به اندازه امروز پررنگ نبوده، اما همزمان، قاره پیر در حوزه سیاست خارجی، تجارت و امنیت هیچگاه چنین شکستخورده و ناتوان به نظر نرسیده است.
اتحادیه اروپا که قرار بود وزنهای در برابر ایالات متحده باشد، طی سه دهه گذشته بیش از پیش به واشنگتن وابسته شده.
رهبران اروپایی در ماجرای جنگ اوکراین و سیاستهای ناتو، عملاً منافع مردم خود را قربانی کرده و به پیروی از اهداف استراتژیک آمریکا تن دادهاند.
نمونه آشکار این وابستگی، توافق گمرکی و تجاری اخیر با واشنگتن است؛ بر اساس آن، محصولات آمریکایی آزادانه به اروپا راه مییابند، در حالی که کالاهای اروپایی با تعرفههای سنگین مواجهاند.
علاوه بر این، اتحادیه اروپا متعهد شده صدها میلیارد دلار نفت و گاز از آمریکا بخرد و سرمایهگذاری کلانی در آن سوی اقیانوس انجام دهد. اقتصاددانان این توافق را با قراردادهای تحقیرآمیز قرن نوزدهم در چین مقایسه کردهاند؛ با این تفاوت که اروپا اینبار خودخواسته به چنین موقعیتی تن داده است.
در عرصه سیاسی نیز جایگاه اروپا تنزل یافته است. رهبران اروپایی در مذاکرات صلح اوکراین در حاشیه قرار گرفتند، در حالی که آمریکا و روسیه نقشه آینده قاره را ترسیم میکردند. سیاستمداران اروپایی نه تنها ابزار فشار خود، مانند انرژی ارزان روسیه، را از دست دادند، بلکه با دنبالهروی کورکورانه، اقتصاد خود را در معرض رکود و فرسایش صنعتی قرار دادند.
همزمان، بروکسل در برابر جنایات اسرائیل در غزه سکوت کرده و حتی حمایت علنی نشان داده است؛ موضعی که تضاد آشکاری با واکنش سخت آن نسبت به روسیه دارد و اعتبار اخلاقی اتحادیه را در جهان به شدت فرسوده است.
چنانکه بسیاری تحلیلگران میگویند، اتحادیه اروپا گرفتار ساختاری است که بیش از آنکه حافظ استقلال و منافع ملتها باشد، تضمینکننده فرمانبرداری از واشنگتن است. آینده اروپا، اگر بخواهد از «قرن تحقیر» برهد، تنها در بازنگری بنیادین در همین ساختار و بازتعریف منافع واقعیاش نهفته است.
دیدگاههای فمینیستی دربارهی نظامیگری و جنگ: نقدها، تناقضها و همپیمانیها | مریم خالد | ترجمهی فرزانه راجی
با وجود آنکه زنان روزبهروز در نمایشهای نظامیگری حضوری پررنگتر پیدا کردهاند (برای نمونه، حضورشان در نهادهای نظامی و مشارکت در جنگ)، جنگ و نیروهای نظامی در برداشت غالب همچنان حوزهای مردانه تلقی میشود. این برداشتهای غالب یا جریان اصلی از جهانْ متکی بر پیشفرضهای جنسیتزده دربارهی واژههای «مردان» (مردانگی) و «زنان» (زنانگی) هستند؛ و در این میان، جایگاه نخست به مردان اختصاص داده میشود. واسازی شالودههای جنسیتزدهی نظامیگریْ مستلزم آن است که مفاهیمی همچون صلح، جنگ، امنیت و مجتمع نظامی بهمثابهی اجزای تشکیلدهندهی نظامیگری بازبینی شوند؛ پیشفرضهای غالب دربارهی جنسیت (و نژاد) که دریافتهای عمومی از جنگ، جنسیت و نظامیگری را شکل میدهند آشکار شوند؛ و تاثیرات مادی بازنماییها و روایتهای متکی بر این پیشفرضها بررسی شوند. فهم این تأثیرات مادی نشان میدهد که نظامیگری دامنهای فراگیر و نافذ در جوامعی دارد که در آنها همچون الگویی غالب عمل میکند. تشخیص دامنهی گستردهی نظامیگری نه تنها مستلزم بررسی چگونگی تأثیر جنسیت (در چارچوب نظامیگری) بر سیاست جهانی و تعاملات دولت- دولت است، بلکه همچنین باید دید که چگونه ماهیت جنسیتزدهی نظامیگری در سپهر سیاست نخبگانْ تاثیرات فراگیری بر مردم عادی، بهویژه زنان، تاثیر میگذارد.
نقد
طبقه حاکمه در روسیه کیست؟
پوتین نماینده کدام طبقه اجتماعی است.
ج خ چین چیست؟
به نظر ما
ج خ چین
جامعه ای در حال گذار است.
فعلا در روند غلیه بر عقب ماندگی های اقتصادی است
روسیه ط. اولیگارشیستی است
روسیه با چین اصلا سنخیتی ندارد تا لنگرگاه شوند.
نظم نوین فقط می تواند طبقاتی باشد و نه دلبخواهی.
شی جینپینگ در این اجلاس سخنرانی مهمی ایراد کرد:
من مایلم ابتکار "مدیریت جهانی" را مطرح کنم و به اتفاق کشورها به طور مشترک یک سیستم مدیریت جهانی عادلانهتر و منصفانهتر ایجاد کنیم و دست به دست هم ، به سمت جامعه بشری با سرنوشت مشترک حرکت کنیم.
۱
حمایت از برابری حق حاکمیت ها
ما معتقدیم که همه کشورها، صرف نظر از وسعت، قدرت و ثروتشان، باید در مدیریت جهانی، تصمیمگیری و بهره برداری از منافع، برابر باشند.
باید دموکراتیکسازی روابط بینالمللی را به پیش برده و میزان مشارکت و حق اظهارنظر کشورهای در حال توسعه را افزایش داد.
۲
رعایت حاکمیت قانون بینالمللی
باید به طور جامع، کامل و بدون قید و شرط، به اهداف و اصول منشور سازمان ملل و سایر قواعد اساسی پذیرفته شده روابط بینالمللی پایبند بود.
باید قوانین و قواعد بینالمللی به صورت یکسان و یکپارچه اعمال شود، از «معیارهای دوگانه» پرهیز شود و «قوانین داخلی» تعداد معدودی از کشورها به دیگران تحمیل نشود.
۳
پایبندی به چندجانبهگرایی
باید به نگرش مدیریت جهانی مبتنی بر مشورت، ساختوساز و بهره برداری مشترک احترام گذاشته شود،
همبستگی و همکاری تقویت شود، با یکجانبهگرایی مخالفت شود، قاطعانه از جایگاه و اقتدار سازمان ملل متحد حفاظت گردد و نقش مهم و غیرقابل جایگزین سازمان ملل در حکمرانی و مدیریت جهانی بهطور مؤثر ایفا شود.
۴
ترویج مردممحوری
باید سیستم حکمرانی جهانی را اصلاح و بهبود بخشید تا مشارکت مشترک مردم کشورها در حکمرانی جهانی و سهیم شدن آنها در دستاوردهای آن تضمین شود، به طور موثرتر با چالشهای مشترک پیش روی جامعه بشری مقابله شود، شکاف و اختلاف توسعه میان شمال و جنوب به طور مؤثرتر کاهش یابد و منافع مشترک کشورهای جهان به شکل بهتری حفظ و تامین شود.
۵
تأکید بر عملگرایی
باید بر برنامهریزی سیستماتیک و پیشبرد کلی پایبند بود،
اقدامات جهانی را هماهنگ کرد، منابع را بین طرفها به طور کامل تقسیم کرد، دستاوردهای مشهود بیشتری ایجاد کرد و از طریق همکاری عملی، از درنگ و پراکندگی در حکمرانی اجتناب ورزید.
پایان
آرزو بر چینیان و ماچینیان عار نیست.
سازمان ملل و سازمان های سازمان ملل را اسرائیل رسمنا و علنا
ممنون الورود به غزه و حتی به خود اسرائیل کرده است
سازمان ملل
به
اداره ای هیچکاره تنزل و تقلیل یافته است.
امپریالیسم امریکا
رسما
وزارت دفاع را تغییر نام داده است و عملا به جهان اعلام جنگ داده است
پوتین عملا در اوکراین می جنگدد و اوکراین اندک اندک به غزه تبدیل می شود
بن سلمان
دوباره شروع به بمباران یمن کرده است
یعنی
عملا به یاری بن نتان شتافته است
چه کسی می تواند جلودارشان گردد؟
نصف جهان کتابخانه ست
و نصف دیگر آشپزخانه
گر چه انسان ،نه یاد گرفت و نه سیر شد
نریمانی
چرا و به چه دلیل به این نتیجه می رسید؟
انسان
هم
از طبیعت یاد گرفته و یاد می گیرد
هم
به طبیعت یاد می دهد و ان را توسعه و تکامل می بخشد
و
هم
با تکثیر نعمات طبیعی
سیر می شود وسیر می کند.
انسان فخر انگیز است.
جتی کریم می دانست:
فتبارک الله احسن الخلقین
سیرک منافقین پوشکپوش در بروکسل؛
با پول اسرائیل جنایتکار و جمعیت اجارهای بدبخت!
دیروز
بروکسل
شاهد یک شوی مضحک بود؛
تجمعی از منافقین پیر و پاتال که بیشتر به میتینگ یک خانه سالمندان تروریست شباهت داشت و با زحمت گرد هم جمع شدند
اسرائیل ۵ میلیون دلار خرج کرده تا منافقین پیر و پاتال در بروکسل یک نمایش خندهدار راه بیندازند؛
برای پر کردن صندلیهای خالی هم آوارگان اوکراینی و مهاجران اروپایی را کرایه کردند تا دست بزنند، پرچم تکان بدهند و در آخر یک غذای مجانی بگیرند
اتفاقا خر خر نیست. خر خردمندتر از خیلی ها ست. ما عمری خر بوده ایم. تازگی ها سگ شده ایم
نگرش تاریخی در ادبیات مارکسیستی وجود ندارد.
هیستوریسم (تاریخگرایی) از مفاهیم و مکاتب بورژوازی امپریالیستی است
ضمنا مارکسیست ها
به حال چشم نمی دوزند.
پرولتاریا
ایدئال خود را در آینده می جوید.
عمر خیامی ها و مرتجعین دیگر
از «غنیمت دانی دم» دم می زنند.
سرمایه داری
فحش که نیست.
سرمایه داری
صدهزار بار بهتر از برده داری و فئودالیسم و توحش و بربریت است
سرمایه داری
آستانه گذار به سوسیالیسم است
ویرایش:
گرفتی چون پی (ره) مجنون ز رسوايی مرنج ای دل
که دايم سنگ طفلان بر سر ديوانه ميريزد
به اين تمکين که ساقی باده در پيمانه ميريزد
رسد تا دور ما ديوار اين ميخانه ميريزد
بياد شمع رخسار(ی) که ميسوزد دل زارم
که امشب بر سرم از هر طرف پروانه ميريزد
زليخا گر برون آرد ز دل آه پشيماني
ز پای يوسف زندانيش زولانه ميريزد
شود هرکس به کوه عشقبازی پيرو فرهاد
به روز جانفشانی خون خود مردانه ميريزد
رسانی بر من ای مشاط تا زنار خود سازم
ز زلف يار هر تاری که وقت شانه ميريزد
اگر سيم و زر عالم به دست عشقری افتد
شب دعوت به پيش پای آن جانانه ميريزد
عشقری
میدانستید در نیوزیلند تعداد گوسفندان چندین برابر جمعیت مردم است؟
برانچ یکشنبه در «هــِـلو مون لوکو»؛
صبحانهای به قیمت یک ماه زندگی!
ـــــــــــــــــــــــــ
صبحانه میتواند رویایی شیرین باشد یا کابوسی پرهزینه. آخر هفته گذشته، بیهیچ حساب و کتابی، تصمیم گرفتم همه را به صبحانهای مفصل در «هلو مون لوکو» مهمان کنم؛ جایی که نامش مثل قصههای کودکانه شیرین است، اما وقتی پای قبض میرسد، حال و هوای داستان ترسناک پیدا میکند.
تولد پسر بود. و من یکلاقبای آس و پاس ناگهان احساس دست و دلبازی به سرم زد. گفتم: «صبحانه بیرون مهمان من!» وقتی اسم «هلو مون لوکو» را بر زبان آوردم، زنم ابرو بالا انداخت و رو ترش کرد. با ایما و اشاره علامت داد که یعنی: «واقعاً؟ مطمئنی؟» اما من آنقدر در شوق جشن تولد غرق بودم که گفتم: «یک بار هم که شده، بگذارید مثل اعیان صبحانه بخوریم!»
گفتم چرا باید همیشه پشت میز کوچک آشپزخانه نان و پنیر چای شیرین با مربای بالنگ بخوریم؟! گوشی را برداشتم و چند تماس گرفتم. خیلی های جا نداشتند. الو مون لوکو رزرو کرد. مهمانی تدارک دیده شد. اول قرار بود شش نفر باشیم، اما هرکس یکی را با خود آورد؛ آخر سر شدیم یازده نفر، با اشتهایی باز و بیخبر و بی خیال از قبض آخر.
«هلو مون لوکو» جایی بود پر از صندلیهای چوبی صیقلخورده، دیوارهای روشن با قابهای عکس مرغهای خندان، و عطر مدهوشکننده بیکن سرخشده. منوی قطور با عکسهایی آنچنان رنگین بود که گویی نقاشی یک استاد رنسانس را ورق میزدی:
پن کیکهای سهطبقه پوشیده از خامه و توتفرنگی، وافـِـلهایی با شیره غلیظ افرا که برق میزد، املتهایی پر از پنیر کشدار و سبزیجات درخشان، و بشقابهایی که در آن تخممرغ نیمرو مثل خورشید طلوع کرده بود.
جوان ها که پیشتر بارها اینجا آمده بودند، بیهیچ مکثی مستقیم سراغ گرانترین بخش منو رفتند. یکی گفت: «بشقاب امپراتوری با استیک متوسط لطفاً!» دیگری سفارش داد: «کومبو ویژه با شش نوع گوشت!» کوچکترینشان هم، که قدش به میز نمیرسید، با اعتمادبهنفس انگشت روی عکس یک وافل عظیم گذاشت که با کوه یخِ بستنی پوشیده شده بود.
پیشخدمت که سفارشها را مینوشت، چنان لبخند میزد که گویی سهمی از سود سهامداران نصیبش میشود. قهوهها بیوقفه پر میشدند. لیوانهای آب پرتقال تازه با آن رنگ نارنجی درخشان، مثل چراغهای هشدار میدرخشیدند اما من هنوز هشدار را جدی نمیگرفتم.
فضا پر از خنده بود. هر لقمه با شوخی و هر جرعه با قهقهه همراه میشد. بچهها بشقابهای پر را مثل قهرمانان میدان جنگ فتح میکردند. صدای بریدن وافلها با چاقو و صدای کش آمدن پنیر پیتزایی از درون املتها، سمفونی عجیبی ساخته بود. من هم لبخند میزدم، با این اندیشه که «یک صبحانه مگر چقدر خرج دارد؟»
وقتی صورتحساب رسید برگه را باز کردم، اعداد جلوی چشمم شروع کردند به رقصیدن: 735 دلار ناقابل با تکس و تیپ! همانجا بود که فهمیدم آن همه لطافت صبحگاهی، در برابر بیرحمی اعداد هیچ نمیارزد. احساس کردم الان است که سکته کنم. با خجالت کارت بانکی را درآوردم و لبخندی زدم، انگار پرداخت این مبلغ برایم چیزی جزئی است.
وقتی از رستوران بیرون آمدیم، همه همچنان شاد و خندان بودند. بچهها درباره بهترین طعم پن کیک تاریخ بحث میکردند و دوستانم از قهوه معطر تعریف میکردند. با خود میگفتم: برای آدمی مثل من، این هزینه همان بودجهای است که میتوانست یک ماه خانواده ی خوشخوراک را پذیرایی کند. یک صبحانه تبدیل شد به خرج یک ماه.
البته این فقط داستان «هلو مون لوکو» نیست. کافی است سری به کافهای کوچک بزنی: این روزها یک لاته معمولی حالا 10 دلار است. (با بابک که می رویم «موتـُـن نوآر» دیدار تازه کنیم، یکی می گیریم با فنجان اضافه!) نوشیدنی که زمانی فقط یک سکه میخواست، امروز به کالای لوکس تبدیل شده. نان، شیر، میوه، همهچیز سر به فلک کشیده. حتی بلیت سینما هم آنقدر گران است که باید قبل از خریدش، وام بگیری!
شاید بگویید اینها اغراق است. اما واقعیت همین است که هر بار لبخندی میزنی، باید اول حساب بکنی چند دلار خرج بر می دارد. گویی اقتصاد، بیوقفه در تعقیب شادی است و هر بار که بخواهی خوشی کنی، دستانی کیسه ات را خالی می کنند.
حالا وقتی به آن صبح یکشنبه فکر میکنم، هم میخندم و هم اخم میکنم. خنده از یاد آن صحنههای پرهیاهوی شادی و وراجی جوانان؛ و اخم از یاد قبضی که هنوز هم وقتی به حساب بانکی نگاه میکنم، ردّ داغش پیداست.
همه جا همین است. ج ج سوم در راه است. گلوله به عوض نان
یادی مصور از ایام کودکی ام.
وقتی که با مادرم ورزش دو می کردم
چین
برهوت را بهشت
کرده است.
چگونه؟
باورش حتی دشوار است.
با حمایت همه جانبه از خرگوش
که به فکر احدی نمی رسد.
افسانۀ «فروپاشی ایران» ثابت میکند اندیشکدههای آمریکا عقل ندارند
از ۱۹۷۹ تاکنون اندیشکدههای آمریکایی همان نوار پوسیده را تکرار میکنند: «ایران در حال فروپاشی است، ایران منزوی است، متحدانش تمام شدهاند». اما هر بار غلط از آب درآمده. تنها چیزی که واقعاً فروپاشید، اعتبار همین «کارشناسان» کاسبکار است.
مشکلات مشترک، تحریف شده به دروغ
ایران کمبود آب دارد؛ اما اسرائیل، اردن و کالیفرنیا هم دارند. این بحران جهانی است.استفاده از این مشکلات جهانی به عنوان مدرک «فروپاشی ایران» تحلیل نیست. حماقت است.
جنگ ۱۲ روزه: اسرائیل شکست
این اسرائیل بود که شکست خورد؛ پس از بمباران مهمترین زیرساختهای نظامی، علمی، فناورانه، اقتصادی و راهبردیاش، التماس آتشبس کرد.
و دروغ آمریکا درباره «نابودی هستهای ایران» توسط کارشناسان MIT رسوا شد.
محور مقاومت نهتنها محو نشده، بلکه قدرتمندتر شده
حزبالله با بیش از صد هزار رزمنده، حماس و جهاد مدام در حال جذب نیرو، انصارالله مسلط بر دریای سرخ با موشکهای هایپرسونیک، و حشدالشعبی با ۳۰۰هزار نیرو. غزه گور اسرائیل است و حلقۀ مقاومت هر روز تنگتر میشود.
بخش (۲)
چین و روسیه: بازی درازمدت
ادعای اینکه پکن و مسکو ایران را «رها کردند» خندهدار است.
قدرتهای بزرگ صبورانه عمل میکنند. نیازی به جنگیدن برای ایران ندارند. چون ایران، بهعنوان هژمون منطقه، میتواند اسرائیل کوچک ــ نیابتی آمریکا ــ را خودش سر جایش بنشاند.
بازدارندگی هستهای: ارزش هر دلار
برنامه هستهای ایران اتلاف نیست؛ بیمه بقاست. بدون آن، ایران هم سرنوشت عراق یا لیبی را پیدا میکرد. با آن، احترام تحمیل میکند، واشنگتن را وادار به مکث میکند و تلآویو را به وحشت میاندازد.
اگر این «اتلاف» است، پس بودجۀ یک تریلیون دلاری ارتش آمریکا چه نام دارد؟ یک تریلیون دلار خرج شکستهای مفتضحانه در عراق و افغانستان؛ یک تریلیون دلاری که نتوانست جلوی خیزش چندقطبی را بگیرد. این فقط اتلاف نیست ــ بزرگترین زخم خودزده تاریخ مدرن است.
چه کسی واقعاً منزوی است؟
ایران در بریکس+ و سازمان شانگهای است، شاهراههای جهانی را در اختیار دارد، و با مسکو، پکن، هند، کاراکاس و و و متحد است. اسرائیل اما منفور در منطقه و جهان و آمریکا منزوی از جنوب جهانی.
مدرک کارشناسان آمریکایی به درد سطل زباله میخورد
۴۵ سال است که این پیشبینیهای «فروپاشی ایران» شکست خوردهاند. ۴۵ سال است که ایران رؤسایجمهور آمریکا و کابینههای جنگی اسرائیل را دفن کرده است.
حقیقت دردناک برای آمریکا و اسرائیل: ایران فرو نمیپاشد. اسرائیل و واشنگتن فرو میپاشند. و تنها انفجاری که رخ داده در جمجمه پوک همین کارشناسان قلابی است که این مزخرفات را مینویسند.
مدرکهایشان ارزش کاغذ هم ندارد. باید در سطل زباله انداخته شود. تحلیلهایشان درمان روانی برای امپراتوری در حال مرگ است، نه دانش. آنها شارلاتان، طوطی و بازندهاند — و جهان این را میداند.
افسانه نیست.
چیست؟
همین افسانه کذایی را در مورد اتحاد شوروی هم از بدو تشکیلش گفتند
و
بالاخره سرنگون شد
و
جای لنین را پوتین گرفت
که یار غار ترامپ و لاشخورهای جهان
از بن سلمان و عردوغان تا بن نتان و این و آن است
نه.
دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی)
قدمتی دیرین دارد و ربطی به سرمایه داری ندارد.
اتفاقا
سرمایه داری
به اختیار و آزادی هر چه بیشتر بشر منجر شده است.
فرق بشر با جماد و نبات و جانور
تابع جبر بودن جماد و نبات و جانور
و
در دیالک تیک جبر و اختیار زیستن بشر
است.
البته جماد و نبات و جانور هم بالضروره به کشف قانونمندی های طبیعتی و جامعتی نایل می آیند
و به آزادی درخور خود می رسند:
مثال:
کلاغ به محض خم شدن بنی بشر
پر می کشد.
می داند که خم شدن بنی بشر همان و سنگ برداشتن و زدن کلاغ همان.
اختیار و آزادی به دلیل آگاهی به جبر حاصل می شود.
بشر به اندازه وقوفش به جبر (قوانین عینی مربوطه) مختار است.
اختیار و یا آزادی از دید هگل و مارکس
یعنی
درک جبر و یا ضرورت.
۹۹ در صد مدعیان
معنی آزادی را اصلا نمی دانند
خر نمی تواند مختار باشد
اگر هم حزب سیاسی بسازد
طویله خواهد بود و نه حزب.
مریم
شمس تبریزی و مولانا
بحران های سیاسی، مبارزه های بی پایان بر سر حاکمیت،
نزاع های دینی،، دعواهای مذهبی........
اناتولی در قرن سیزدهم شاهد همه ی اینها بود
درست در میانه ی این هیاهو، در شهر قونیه عالمی مسلمان زندگی میکرد
این شخصیت ممتاز که اکثر مردم او را مولانا(سرور زمان) خطابش میکردندهزاران مرید و شیفته داشت، که از چهار سوی عالم امده بودند
او راچراغی میدانستند که بر تمام مسلمانان نور می تاباند
مولانا یا همان جلا ل الدین محمد مولوی در ۱۲۴۴ میلادی یا۶۴۲ هجری قمری با شمس تبریزی اشنا شدشمس از دراویش قلندریه بود
زبانی تند و تیز داشت
روندی که با تلاقی راه هایشان شروع شده بود
زندگی هر دو شان را از بیخ وبن دگرگون کرد
دلشان یکی شد
صوفیان قرن های بعد پیوند ان دو را به یکی شدن دو دریا تشبیه کرده اند
در سایه دوستی و مصاحبت با شمس بود که مولانا جسارت یافت از دایره قواعد مرسوم پا را فراتر بگذارد و به اهل دلی مخلص، مدافع اتشین عشق
بانی سماع و شاعری پر شور بدل شود
اثاری که مولانا از خود بجا گذاشت لقب « شکسپیر اسلام» را برایش به ارمغان اورد
در عصر تعصب ها و پیش داوری هایی که تا اعماق جامعه ریشه دوانده بود
از معنویاتی فراگیر و صلح جو دفاع کرد
در خانه اش را به روی همه انسان ها گشود
بر جهاد باطنی تاکید کرد
که هدفش به کمال رساندن انسان بود
توصیه میکرد که انسان تا اخر با منیتش بجنگد
و گام بگام بر نفسش غلبه کند
معهذا همه این اندیشه ها را نپذیرفتند، درست همان گونه که همه طوفان عشقی را که در دل دارند نمی پذیرند
پیوند قوی روحانی میان شمس و مولوی اماج تیرهای بدگویی و تهمت و افترا قرار گرفت
حتی بعضیها گفته هایشان را کفر امیز خواندند، درکشان نکردند، حسادت ورزیدند،شاید نزدیکترین کسانشان به انها خیانت کردند
سه سال بعد از اشناییشان بشکل غمباری از یکدیگر جدایشان کردند
در اصل این داستان پایان نیافت ادامه پیدا کرد
حتی پس از گذشت هشت صد سال امروز روح شمش و روح مولانا زنده و
سیال میانمان در حال سماعند
———-
آناتولی به محدودهٔ جغرافیایی، بین تنگهٔ بسفر و مرز شرقی بین دو دریای سیاه و مدیترانه گفته میشود.
اعظم مبینی
راوی امین مو به موی روایات این و آن است.
اشعار و آثار مولانا را باید تحلیل کرد.
عرفان چیست؟
عرفان
مکتب خردستیزی است.
به همین دلیل
مذهبی یافت نمی شود که عرفان خاص خود را نداشته باشد.
برای اینکه خرافات مذهبی را بدون ساز و برگ عرفان (میستیک)
نمی توان به خلایق قبولاند
بهترین عرفان شناس در ایران حافظ بوده است که خودش سر دسته خردستیزان بوده است.
بیت بیت دیوان خواجه در تحقیر و تخریب و تنقید عرفان است.
دلیلش این است که عرفان
ضمن خردستیزی و خر پروری
مکتبی ضد فئودالی ـ ضد مذهبی بوده است:
عرفان مبتنی بر مکتب «پانته ئیسم» (همه خدایی) بوده و است.
از دید پانته ئیسم
فرقی بین خلق و خدا و خر و خرما و خورجین و خردل نیست.
به همین دلیل
همه هم و غم عرفا
تعالی به مدد رقص و مواد مخدر و سکس و غیره
و نیل به وصل حق و ذوب شدن در حق و مضمحل شدن در حق (خدا) است
یک روز میاد که تمام زندگیت از جلوی چشمات میگذره
پس کاری کن که ارزش دیدن داشته باشه
حریف
روند و روال زندگی که دست خود آدم نیست تا « کاری بکند که ارزش دیدن داشته باشه»
بشر که مختار مطلق نیست.
مثال:
زلزله ای رخ می دهد و بشر شانس می آورد، اگر زنده بماند.
کسی را از برزیل
با تروریستی در لندن عوضی می گیرند و خیال می کنند که در حال انفجار بمبی و ترور مهیبی است
و گلوله ای در جمجمه اش خالی می کنند.
حزبی را به جاسوسی متهم می کنند و حتی توبه می گیرند و بعد نیست و نابود می کنند
و
همه اعضایش پا به فرار از کشور می گذارند و در ذلت غربت به سر می برند
بشر در دیالک تیک جبر و اختیار زاده می شود و زندگی می کند
و
نقش تعیین کننده در این دیالک تیک از ان جبر است.
ایکاش
فقط یک نفر بود.
قرن بیست و یکم
قرن ترامپ های لاتحد و لا تحسی است.
چون نیک بنگری
اجامر جهان
همه از دم ترامپ اند.
پوتین و پالان و چکمه و چارق
می خواهند ۱۵۰ سال
و
اگر بخت یار باشد
تا ابد عمر کنند و حکومت کنند.
دختر پوتین
بیولوژی خوانده
و
اکنون در زمینه انتی ای جینگ (مبارزه با پیر شدن)
مولتی میلیونر شده است
اعضای اندام خر پولان
همه تعویض می شوند
و
عمرشان تکثیر.
بیا و کشتی ما در شط سراب انداز
غریو و ولوله در خانه خراب انداز
جنوب تهران، ۱۳۵۸
کپرهایی از گونی و چوب، زندگی را پناه دادهاند؛
کودکان در خاک بازی میکنند، پدری کنار سماور به فردایی نامعلوم میاندیشد.
و در پسزمینه، ساختمانهای نیمهساز قد میکشند…
شهری در حال ساختن آیندهای نو،
در حالی که بخشی از مردم هنوز در گذشته جا ماندهاند.
کپرنشینان از کجا امده اند؟
دلیل مهاجرت زحمتکشان از دهات به شهرها چه بوده است؟
برای توسعه تاریخی کشور مفید بوده است و یا مضر؟
ستاره دیده فروبست و آرمید بیا
شراب نور به رگ های شب دوید بیا
ز بس به دامن شب اشک انتظارم ریخت
گل سپیده شکفت و سحر دمید بیا
شهاب ِ یاد تو در آسمان خاطر من
پیاپی از همه سو خطّ زر کشید بیا
ز بس نشستم و با شب حدیث غم گفتم
ز غصّه رنگ من و رنگ شب پرید بیا
به وقت مرگم اگر تازه می کنی دیدار
به هوش باش که هنگام آن رسید بیا
به گام های کسان می برم گمان که تویی
دلم ز سینه برون شد ز بس تپید بیا
نیامدی که فلک خوشه خوشه پروین داشت
کنون که دست سحر دانه دانه چید بیا
امیدِ خاطر ِ سیمین ِ دل شکسته تویی
مرا مخواه از این بیش ناامید بیا
سیمین بهبهانی
مارکس میپرسد چرا پرولتاریا (طبقهی کارگر) میتواند نقشی رهاییبخش در جامعه ایفا کند. او میخواهد نشان دهد که پرولتاریا صرفاً یک “قطب” اجتماعی در برابر دیگر طبقات نیست، بلکه به دلیل شرایط خاص تاریخی خود میتواند نیرویی برای رهایی همهی انسانها باشد.
پرولتاریا آخرین طبقهای است که بار سنگین فقر، رنج و بیعدالتی را بر دوش دارد. اما همین موقعیت سخت به آن ظرفیت میدهد تا تمام گروهها و اقشار تحت ستم را در یک جنبش عدالتمحور گرد آورد.
در کتاب “خانواده مقدس”، مارکس توضیح میدهد که پرولتاریا در واقع تصویر فشردهای از همهی شرایط غیرانسانی جامعهی مدرن است. یعنی آنچه به شکل پراکنده در طبقات مختلف دیده میشود، در وجود کارگر به صورت کامل و آشکار جمع شده است. کارگر نهتنها این وضعیت را تجربه میکند، بلکه به آگاهی از آن هم میرسد و همین آگاهی و نیاز مبرم به تغییر، او را به مقاومت و شورش علیه بیعدالتی سوق میدهد.
از نظر مارکس، کارگر فقط با از میان بردن شرایط غیرانسانی زندگی خود میتواند آزاد شود. اما چون شرایط او همان شرایط عمومی و رنجآور جامعه است، رهایی او به معنای رهایی کل جامعه خواهد بود. به همین دلیل تجربهی دشوار اما استوار کار و رنج، کارگر را به عامل اصلی این تحول تاریخی بدل میسازد.
در نهایت مارکس باور دارد که چون پرولتاریا مجموعهی تمام اشکال ستم اجتماعی را در خود بازتاب میدهد، آزادی او میتواند آزادی تمام گروههایی باشد که بخشی از این ستم را تحمل میکنند. او این امید را بر اساس مطالعات جامعهشناختیاش از کارگران فرانسه و انگلستان و سطح بالای آگاهی آنان تقویت میکند و نظریهی خود را بر آن بنا میگذارد.
مارکس میپرسد چرا پرولتاریا (طبقهی کارگر) میتواند نقشی رهاییبخش در جامعه ایفا کند؟
عجب عقلی خدا داده.
اگر ما جای او بودیم
به جای عقل اعلی
مقل می دادیم.
مارکس
کاشف پرولتاریا به مثابه سوبزکت تاریخ در عصر سرمایه داری است.
تفاوت سوسیالیسم اوتوپیکی با سوسیالیسم علمی
همین جا ست
وقتی مارکس شعار می دهد:
فلاسفه تا کنون فقط تاریخ را تفسیر کرده اند و اکنون (یعنی پس از کشف پرولتاریا به مثابه سوبژکت تاریخ)
وقت آن رسیده است که تغییر یابد
منظورش همین است.
در روندهای جامعتی
بدون اکتیویته (فعالیت و فاعلیت) سوبزکت تاریخ
آب از آب تکان نمی خورد
محتوای تزهایی راجع به فویرباخ هم
همین است:
نقش سوبزکت تاریخ در تاریخ است
مشخصه مرکزی مهم بورژوازی امپریالیستی
خریت و خردستیزی است.
۷۰ درصد سیاستمداران و مدیران امپریالیستی
معتقد به ایزوتریک اند
و
قبل از هر تصمیمگیری پیش ستاره شناس و طالع بین و فالچی و غیره می روند
ریگان
در خیلی از دیدارها و نشست ها
دیر می کند
برای اینکه ستاره شناسش ساعت مقرره نحس می داند.
همه سمبل های نازی ها
سمبل های خرافی کپک خورده اند
از جمجمه مرده گرفته تا صلیب شکسته و غیره
هیملر کتابخانه غول آساسی در زمینه پزوهش خرافات عهد حجر تشکیل داده بود و هزاران محقق شب و روز تحقیق می کردند
این تغییر نام وزارت دفاع به وزارت چنگ
اولا
تقلیدی از هیتلر است
ثانیا
واکنشی به قدرت نمایی ج خ چین است
ثالثا
خرانه است.
چون هزینه بوروکراتیکی کلانی خواهد داشت
همه مهرها و کاغذها و فرمولارها و قوانین و مقررات و تابلوها و اتوموبیل ها و پاسگاه ها و غیره
باید تغییر یابند
که هزینه و انرژی و نیروی کلان لازم خواهد داشت
این تغییر نام وزارت دفاع به وزارت چنگ
اولا
تقلیدی از هیتلر است
ثانیا
واکنشی به قدرت نمایی ج خ چین است
ثالثا
خرانه است.
چون هزینه بوروکراتیکی کلانی خواهد داشت
همه مهرها و کاغذها و فرمولارها و قوانین و مقررات و تابلوها و اتوموبیل ها و پاسگاه ها و غیره
باید تغییر یابند
که هزینه و انرژی و نیروی کلان لازم خواهد داشت
با مفاهیم در همه رشته های علمی و فنی و سیاسی و هنری و ادبی و فقهی و فلسفی
نباید برخورد سرسری و سوبژکتیو (دلبخواهی و میلی) داشت.
دموکراسی یک مفهوم فلسفی است و قدمت و تعریف چندین هزارساله دارد.
ما که یک خروار مغز خر خورده ایم
۲۵ سال است که مفاهیم را از عالی تری دایرة المعارف ها ترجمه و منتشر می کنیم و اجنه می خوانند.
و کیف جن می کنند.
دموکراسی = حاکمیت توده و نه دیکتاتوری توده
حاکمیت چیزی زیربنایی ـ اقتصادی است
دیکتاتوری اما چیزی روبنایی ـ ایده ئولوژیکی است
در دیالک تیک حاکمیت (زیربنا) و حکومت (روبنا)
نقش تعیین کننده از آن حاکمیت (زیربنا) است.
توانایی چین در ایفای نقش رهبر جهانی با رژه چشمگیر قدرت ترکیبی جمهوری خلق چین در نمایش روحیه و انسجام سربازان و سلاحهای مافوق مدرن و قدرتمندشان نشان داده شد.
در اجلاس سازمان همکاری شانگهای، شی جین پینگ چین را به نام توتم خود - اژدها (مقایسه اژدها با فیل - هند) نامگذاری کرد.
حروف چینی نه صداهای گفتار، بلکه معانی را منتقل میکنند. اگر عبارت «سوسیالیسم با ویژگیهای چینی» (中国特色社会主义) از طریق معانی هشت کاراکتر تشکیلدهنده آن تفسیر مجدد شود، معنای اصلی آن آشکار خواهد شد: «اتحاد دودمان، خاندان و طایفه ها پیرامون تخت اجداد با سایههایی از رنگ پادشاهی میانه». این رنگها قرمز، زرد و آبی هستند.(به رنگهای توپها در عکس مراجعه کنید)
نمادهای رنگی، بیان کاملاً طبیعی از رمز فرهنگی هستند: «صدای خون» و «ندای قلب» ملت.
در ذهنیت چینی: قرمز رنگ کنفوسیوس، زرد رنگ بودیسم و آبی رنگ تائوئیسم است.
در سیاست: قرمز نمایانگر کمونیسم مائو تسهتونگ، زرد سوسیالیسم ملی لیو شائوچی - دنگ شیائوپینگ و آبی لیبرالیسم ملی کومینتانگ، ژو انلای، «اعضای کومسومول» است.
چین یک جامعه طایفه ای، خاندانی از روابط است: همشهری ها، اقوام، خویشاوندان، همکلاسیها، همکاران که روابط گسترش می دهد.
طوایف با هماهنگی منافع، ترکیب مسئولیتها، تقسیم حوزههای فعالیت و توزیع منابع رفاه، مسیر و خط سیاسی حزب کمونیست چین را توسعه میدهند.
در اوت ۲۰۲۵، قرمز، زرد و آبیهای چین، طبق سنت «نسل قدیمی انقلابیون»، به آرامی، در گفتگوها و مهمانیهای چای، در حالی که در سواحل دریای زرد در شهر تفریحی بیدایهه در تعطیلات بودند، در مورد برنامه توسعه کشور به توافق رسیدند.
برنامه توافق شده برای لحظه فعلی توسط چهارمین پلنوم کمیته مرکزی حزب کمونیست چین که در ماه اکتبر برگزار میشود، تصویب خواهد شد. و مرحله بعدی کمپین جدید چینیها برای تحقق رویای چینی احیای بزرگ ملت چین (实现中华民族伟大复兴的中国梦) توسط بیست و یکمین کنگره حزب کمونیست چین در سال ۲۰۲۷ اعلام خواهد شد.
مراحل اصلی در مسیر این کمپین در ۳۱ اوت تا ۳ سپتامبر ۲۰۲۵ در اجلاس سازمان همکاری شانگهای در تیانجین و در جشنهای هشتادمین سالگرد پیروزی چین در جنگ با ژاپن و جنگ جهانی دوم آشکار شد.
ابتکار شی جین پینگ در مورد مدیریت جهانی، که در کنار ابتکارات قبلی اعلام شده در مورد توسعه جهانی، امنیت جهانی و تمدن جهانی، شایان توجه است، تلاش آشکاری از سوی جمهوری خلق چین برای ایفای نقش رهبری جهانی در ساخت مشترک «جامعه آینده مشترک برای بشریت» محسوب میشود.
ادامه دارد
والستانی.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر